Monday, December 27, 2010

آغوش باز ترك‌ها، هراس كردها


پس از سقوط حكومت عثماني، شدت بحران خلاء ايدئولوژي و وجود يك نظام سياسي مستقل، منجر به شكل‌گيري برخي جريان‌هاي تندرو ملي‌گرا مانند پان‌تركيسم و پان‌عربيسم شد كه در اين ميان اقليت‌هاي قومي و ديني با فشارهاي بسياري روبرو شدند. پس از تاسيس جمهوري تركيه، «خليل توركوت اوزال» هشتمين رئيس‌جمهور تركيه با گرايشي ليبرال، به دنبال ارائه راه حل منطقي در مورد بحران اقليت‌هاي كردي درآمد. او توانست در مقابل اعتراضات تندروهاي پان‌تركيسم بايستد و لايحه تغيير قانون آتاتوركي را در مورد اقليت‌ها و قوميت‌ها به پارلمان ارائه و تصويب كند.
اين اولين باري بود كه يك رهبر سياسي تركي، كه يكي از والدينش تبار كردي داشت، با ادبياتي كردي وارد عرصه سياسي شده و احقاق حقوق شهروندان كرد و آزادي عمل آنها در مشاركت سياسي و اجتماعي را خواستار بود. رفتارهاي اوزال از سويي محبوبيت او را بين كردها بيشتر مي‌‌كرد و از سويي ديگر آتش نفرت ملي‌گرايان و ژنرال‌هاي ترك را برمي‌انگيخت كه تعداد آنان نيز در برابر سرمايه‌داران ليبرال كرد و تكنوكرات‌هاي حامي اوزال بسيار زياد بود.  
تئوري اوزال، تمركززدايي قدرت سياسي از پايتخت و فعال‌سازي قوميت‌ها و گروه‌هاي مردمي حتي در ميان اقليت‌ها بود. فعالان سياسي حامي اوزال، با وجود برخوردهاي شديد ملي‌گرايان و شكنجه‌ها و خونريزي‌هاي بسياري كه ريشه در سال‌ها قدرت آنان در تركيه بود، با اين وجود از هر فرصتي براي روشنگري و اصلاح بندهاي قانون اساسي آتاتوركي استفاده مي‌كردند. سياست امروز تركيه نيز پس از گذار از تندروي‌هاي سياسي و ملي و ايدئولوژيك، «آشتي با تاريخ» است. به اعتقاد بسياري از كارشناسان، سياست‌هاي اقتصادي و اجتماعي امروزه تركيه توسط حزب اعتدال و توسعه، ريشه در انديشه‌ها و فعاليت‌هاي دوران توركوت اوزال دارد. اين وام‌گيري فكري را هم در رويكرد خصوصي‌سازي اقتصادي و هم در آشتي ملي با اقليت‌ها و قوميت‌هاي كردي آنان مي‌توان يافت.
آشتي با تاريخ به اين معني است كه سران اعتدال و توسعه، به وجود يك مليت غيرتركي در تركيه اعتراف كرده و رسما از عملكرد گذشته حكومت در قبال كردها و ارامنه عذرخواهي كنند. حكومت فعلي تركيه، به دنبال اثبات حسن نيت خود به كردها با تاسيس مدارس كردي، برگزاري جشنواره‌هاي فرهنگي و هنري و فولكلوري كردي است. تا آنجا كه يك شبكه ماهواره‌اي كردي‌زبان را نيز در اختيار آنان قرار داده‌اند. در اين ميان از هر دو طرف ترك و كرد، نوعي بيم و هراس نيز احساس مي‌شود، كه وجود آن انكارنشدني است. ترك‌ها بيم‌ آن دارند كه مسئله استقلال كردستان دوباره پيش كشيده شود و گروهك‌هاي شبه نظامي سابق كردي با بهره‌گيري از امكانات رسانه‌اي و تسليحاتي كه در اختيار آنان قرار داده‌اند، با تحريك شهروندان كردزبان تركيه،‌ آنان را عليه دولت بشورانند. كردها نيز با وجود تمام نشانه‌هاي همكاري دولت با آنان، به دليل سابقه ديرين سياه تركيه در برخورد با اقليت‌ها و تجربه دوران سركشي ملي‌گرايان تركي پس از سقوط دوران صلح اوزال، نمي‌توانند به اين سادگي با تمام وجود به دولت فعلي اعتماد كنند.
از سويي ديگر برخي نظريه‌ها توسط نويسندگان كرد مطرح مي‌شود كه سياست باز حزب اعتدال و توسعه و برخوردهاي نوستالژيك اردوغان نخست‌وزير تركيه در برابر اديان و اقوام حاضر در تركيه با شعارهاي اسلامي‌سازي جهان و حكومت يكپارچه مسلمان، ريشه در نوعي جذب نامحسوس اقليت‌ها به فرهنگ ملي تركي و تركي‌سازي آنها دارد كه در نهايت كردهاي تركيه، با گرايش به فرهنگ و آموزه‌هاي ديني و ملي تركي، هويت و احساسات ملي‌گرايانه خود را از دست بدهند. تاكنون اردوغان از حمايت بي‌نظير كردها مواجه بوده است و بيش از هفتاد نماينده پارلمان كردتبار تركيه، رسما از او حمايت مي‌كنند.
اردوغان در چند سخنراني خود، با آزارها و اذيت‌هاي كه كردها در گذشته از سوي دولت‌هاي تركي ديده‌اند به شدت مخالفت كرده و كردهاي تركيه‌نشين را شايسته برخورداري از حقوق كامل شهروندي دانسته است.    
اما هراس كردها از كودتايي مجدد از سوي ژنرال‌هاي ملي‌گرا يا تغيير آرام سياست‌هاي دولت تركيه پس از دستيابي به اقتدار در منطقه و عضويت در اتحاديه كشورهاي اروپايي، هنوز وجود دارد. بي‌ثباتي سياسي تركيه در سه دهه اخير، همه شهروندان ترك و كرد تركيه را نسبت به آينده سياست‌هاي دولت‌هاي خود، بي‌اعتماد كرده است. چرا كه اتخاذ سياست باز دولت، اگر كردها را فعال كرده باشد، در طرف مقابل ملي‌گرايان و تندروهاي آتاتوركي را نيز فعال مي‌كند و بيم آن مي‌رود كه در صورت عدم وجود سياست‌هاي كنترلي دولت و يا تغيير چهره‌هاي شاخص حزب حاكم در جريان‌ انتخابات، آينده متشنجي را تركيه در پيش داشته باشد.

سينماي ساده ... اما واقعي


حضور 71 فيلم سينمايي بلند و 55 فيلم كوتاه از مجموع 43 كشور دنيا در كنار 46 فيلم كشورهاي خليج و مشاركت 2000 بيننده سينمايي، نتيجه چهارمين دوره جشنواره بين‌المللي ابوظبي بود كه هفته گذشته به پايان رسيد. حكايت مقاومت و جنگ و عشق، موضوع بيشتر فيلم‌هاي خارجي اين جشنواره بود. فيلم چيني « دره » به كارگرداني وانگ بينگ در كنار فيلم‌هاي « ميرال‌» و «كارلوس» از فلسطين، «كرنتينه‌» از عراق و « شتي يا دني » از لبنان مهمترين فيلم‌هاي ضد جنگ اين جشنواره به حساب مي‌آمدند. دره داستاني است تاريخي از اردوگاه‌هاي مخوف حزب كمونيستي چين در دهه پنجاه قرن بيستم ميلادي.

دوربين جهنمي
دره جايزه فيلم برتر مرواريد طلايي براي فيلم‌هاي رئال جشنواره ابوظبي را از آن خود كرد. مجري اختتاميه جشنواره در معرفي اين فيلم گفت: « آنگاه كه تماشاگر با قدرت تصويرپردازي حرفه‌اي، واقعي و مستند بتواند خود را بازيگر فيلم تصور كند، مي‌توان يك لحظه تاريخي، يك فاجعه انساني يا يك مسئله اخلاقي را با روح او گره زد. دره به عنوان برترين فيلم سينمايي بلند رئال، با فيلم‌برداري اعجاب‌انگيز خود، تماشاگر را براي لحظاتي به جهنمي وارد مي‌كند كه در برحه‌اي از تاريخ شكل گرفته بود».
كارگردان در نقل خاطرات بازماندگان اردو‌گاه‌هاي جمهوري‌ خلق چين در دهه پنجاه، دخل و تصرفي نكرده و تمام سعي خود را براي انتقال مفاهيم عيني و واقعي به مخاطب انجام داده است. صحنه‌ها دقيقا بر اساس گفته‌ها و نوشته‌هاي موجود بازسازي شده است و دوربين‌ها نيز تنها به دنبال تصويرسازي دقيق از جنايات ديكتاتوري كمونيستي در سال 1960 هستند كه مردم بي‌پناه را تنها به گناه گرايش به حزب راست معارض و نقد حزب كمونيستي به اردوگاه‌ها فرستاده است و بدترين جنايات را بر سر آنان مي‌آورد. وانگ بينگ خود متولد 1967 است و دوران انقلاب سياه چين را درك نكرده است، اما انتقال حسي كه فيلم دره از دوران كشتارهاي خونين چين انجام مي‌دهد به گونه‌اي است كه گويي كارگردان فيلم در قلب حادثه حضور داشته است. وانگ در مصاحبه با روزنامه السفير چاپ بيروت در خلال روزهاي جشنواره ابوظبي، داستان‌هاي فيلم خود را بيشتر اقتباسي از كتاب چيني مشهور «بازماندگان» اثر يانگ شيانهوي دانست كه به تاريخ صد سال اخير چين پرداخته است. دره اشاره به دره‌‌هاي اردوگاه‌هاي «مينگشوي» دارد كه «خانواده‌هاي حزب راست» براي تنبيه و بازگشت از عقائد خود، در آنجا مقيم بودند. مينگشوي در وسط «صحراي جوبي» چين قرار دارد كه دسترسي به هيچ آبادي و شهري در آن نيست و مردم ساكن آن ديار در دهه پنجاه ميلادي، پس از مدتي از شدت گرسنگي و تشنگي و كمبود منابع غذايي، به خوردن همديگر مي‌پرداختند.  كادر هنري فيلم، براي بازسازي صحنه‌ها به همان نقطه رفته و به مدت 3 ماه در آنجا به فيلم‌برداري مشغول بوده است. دره محصول مشترك چين، بلژيك و فرانسه است كه براي نمايش روحيه متوحش قدرت‌طلب كمونيستي در جهان و جنايات صورت گرفته آنان در چين در سالن «مارينا مول» دبي به روي پرده نمايش مي‌رود.


ذهن خيال‌پرداز رئاليسم

فيلم دره مجموعه‌ چند اپيزودي است از بازسازي چند داستان منقول از كتاب يانگ شيانهوي و چند خاطره، كه كارگردان توانسته است نوعي ارتباط معنايي ميان داستان‌ها برقرار و جريان داستاني كل فيلم را حفظ كند. تصاوير گرفته شده از بالاي دره‌هايي از هزاران انسان كه دستان خود را براي نجات از مرگ و گرسنگي بلند كرده‌اند، احساس غريبي را در تماشاگر ايجاد مي‌كند كه چرا بايد اين همه زن و پير و كودك و جوان را به چنين ذلت و حقارتي انداخت كه با التماس از ناكرده‌هاي خود و عقائد همسران و پدران و فرزندان كشته شده خود اظهار پشيماني كنند. بازيگران در اين فيلم بازي نمي‌كنند و همه نقش هم‌وطنان خود را در آن حادثه دارند كه گويي خود در آن قرار گرفته‌اند. وانگ بينگ در فيلم‌هاي ديگر خود نيز سبك تصويرسازي رئال را داشته است و آنجا نيز چنين اثربخشي بر مخاطب را داشته است. فيلم « راه‌‌آهن غربي» محصول 2003 اوست كه به نابودي منطقه سكونتي در غرب چين براي احداث شهرك صنعتي اشاره دارد كه آنجا نيز از تصاوير و صحنه‌سازي‌هاي واقعي در محل حادثه استفاده شده است. هوشمندي وانگ بينگ در فيلم‌سازي عكس‌هاي يك حادثه است كه به قدرت ذهن تصويري و خيال‌پرداز او برمي‌گردد كه عكس‌هاي بي‌كلام را به فيلم سينمايي بلند با فيلم‌نامه‌اي قوي و مستند تبديل مي‌كند.
در زير دو صحنه از فيلم دره را با هم مرور مي‌كنيم كه البته خواندن آنها ملال آور است چه رسد به مشاهده:
دوربين از بالا با سرعت به پايين‌ترين سطح زمين مي‌رسد و چند مادر و فرزند را مشاهده مي‌كنيم كه با سروصداي بسيار و با تمام قدرت به دنبال گرفتن يك موش صحرايي هستند تا خود را از گرسنگي نجات دهند. در حين دويدن مادرها همديگر را كتك مي‌زنند و مي‌اندازند تا موش را از آن خود كنند.
در صحنه دوم زنداني تاريك را فرض كنيد كه دو نفر سالها در آن محبوس شده‌اند و غذاي آنها تنها دانه گندم است. يكي از آنها كه ضعف به او روي آورده به سوي ديگري حمله مي‌برد و چند مشت به شكم او مي‍زند تا غذايش را بالا آورد و او از آن بخورد.
شايد شدت رنج مخاطب از مشاهده حوادث منجر به آن شده است كه كمتر داوران به انتخاب اين فيلم در جشنواره‌هاي بين‌المللي رغبت نشان دهند. در جشنواره سال جاري فيلم كن بسياري از منتقدين انتظار داشتند كه « دره » شير طلايي را دريافت كند، اما انتخاب هيئت داوران و جناي آقاي كوانتين تارانتينو به عنوان رئيس هسئت داوران، فيلم « جايي ديگر» اثر سوفيا كوپولا بود. اما در جشنواره ابوظبي با وجود عدم انتخاب دره به عنوان فيلم برتر بين‌الملل، تنها جهت تقدير، مرواريد طلايي بهترين فيلم رئال را به آن تقديم كردند.
در پايان مي‌توان اينچنين گفت كه شايد ديكتاتوري‌هاي خودكامه در طول تاريخ توانستند جنايات وحشيانه خود را در مقطعي از زمان بپوشانند، اما وجدان بيدار و شيدايي انساني در ظاهر هنر، همواره رسوا كننده آنان بوده است

Thursday, December 23, 2010

سينماي اسلامي، امكان يا امتناع


·         القاي مفاهيم در سينما

از همان بدو پيدايش هنر سينما با آثار برادران لومير در سال 1895 م، تاثير سينما بر حوزه‌هاي فكري، اجتماعي و تربيتي مورد توجه كارشناسان اين عرصه قرار گرفت. اما آنچه منجر به اهميت بيشتر اين هنر حتي از سوي سياست‌مداران گرديد، يكي موضوع گيشه و صنعتي شدن سينما بود و ديگري تبادل فرهنگي حاصل از نشر فيلم‌هاي سينمايي در جهان. به گفته ریکوتو کانودو ناقد ايتاليايي كه اصطلاح هنر هفتم را اولين بار او به كار برد: «سينما، تنها در ارائه انديشه فيلمنامه ختم نمي‌شود و بار سنگيني از فرهنگ‌ها و رفتارهاي فردي و اجتماعي را به مخاطب القا مي‌كند». به وضوح نيز مي‌توان مشاهده كرد كه از همان ابتدا توليدكنندگان سينما، در توليدات خود قصد القاي مفاهيم دارند و هنر را تنها براي هنر و تفنن نمي‌ديدند.

 

·         استقبالي گرم اما آشفته

جهان اسلام در سال‌هاي پيدايش سينما، دوران تحول و بيداري فكري خود را مي‌گذراند كه با ظهور چهره‌هاي روشنفكري همچون سيد جمال‌الدين اسدآبادي از ايران و محمد عبده از مصر و انتشار روزنامه عرو‌ة‌الوثقي در پاريس توسط اين دو تن با طرح موضوع رابطه فرهنگي اسلام و غرب همراه بود. در اين ميان حوادثي چون سفر شاهان قاجار به اروپا و برگزاري اولين كنگره صهيونيست در شهر «بال» سوئيس و سقوط نظام سنتي و خليفه‌محوري عثماني نيز بر رشد تبادل فرهنگي با غرب تاثيرگذار بود. اولين بار استعمار فرانسوي بود كه در مصر سالن سينما احداث كرد و مسلمانان را به تماشاي فيلم فراخواند. در اولين كنگره صهيونيست در سال 1897 نيز بنا به گفته‌هاي «تئودور هرتزل» رهبر جمعيت صهيونيست، تصميم بر آن شده بود كه سينما را به عنوان جلوه‌اي از معجزه موسي يعني همان تصوير بپرورانند و به واسطه آن بر جهان سيطره شوند. پس از پايان جنگ جهاني دوم و آغاز مهاجرت يهود به سرزمين‌هاي عربي سواحل مديترانه، انتقال فرهنگ سينما نيز به اين مناطق رشد بيشتري پيدا كرد.

ترس از دين‌زدايي جوانان، گسترش فرهنگ غرب، كمرنگ شدن آموزه‌هاي تمدن اسلامي عواملي بودند كه مسلمانان را براي مقابله و توليد فيلم در كشورهاي اسلامي تحريك مي‌كرد. اما نتيجه چيزي مغاير اهداف آنان شد و فيلم‌هاي دوره اول مسلمانان بيشتر جنبه سرگرمي و خنده با ادبيات كوچه بازار داشت و در اين ميان ايران نيز مستثني از اين موضوع نبود. سهم سينما با محتواي اسلامي و با جذابيتي كه مسلمان را بتواند به پاي سالن‌هاي سينما بكشاند تا كنون تنها 10درصد از كل سينماي نشر يافته در كشورهاي اسلامي است.

 

·         توهمي خيال‌انگيز

بر اساس آماري از سوي مركز مطالعات گفتگوي مدرن در آلمان، فيلم‌هايي كه اشاره به محتواي اسلامي داشته و در محافل بين‌المللي عرضه شده‌اند تاكنون 2500 فيلم بوده است كه در ابتدا شايد خبري خوشايند به نظر آيد. اما بايد دانست كه 1000 فيلم از اين آمار مربوط به مركز توليد سينماي نيجريه (ناليوود) است كه به دليل اتخاذ موضوعات محلي و بومي و كيفيت نازل آنها، مورد استقبال هيچ كشوري حتي آفريقايي قرار نگرفته و بقيه نيز اكثرا مربوط به شركت‌هايي است كه در اروپا و آمريكا مستقرند و يا به صورت سفارشي از سوي كشور اسلامي توسط يك كارگردان يا تهيه‌كننده خارجي توليد شده‌‌اند. اين پراكندگي آماري منجر به آن شده كه موضوع سينماي كشورهاي اسلامي دچار نوعي توهم در گسترش توليدات خود شود، در حالي كه بيشتر اين توليدات حامل فرهنگ و ادبياتي غير بومي و اسلامي است.

مشكل بزرگي كه سينماي اتحاديه اروپا در آمارهاي خود در سه سال 2004 تا 2006 بدان پي‌برد، گسترش توليدات ژاپني و آمريكايي در كشورهاي آنان بود كه هم شركت‌هاي داخلي را متضرر مي‌كرد و هم فرهنگ اروپايي را تحت تاثير خود قرار مي‌داد بدين گونه كه فرهنگ جوامع اروپايي را بايد از زبان فيلم‌هاي آمريكايي و كارتون‌هاي ژاپني آموخت. دولت اسپانيا در پايان سال 2007 در جهت اصلاح صنعت سينماي اسپانيايي، قانوني را تصويب كرد كه طبق آن، تنها فيلم‌هايي مجوز پخش در اسپانيا دارند كه بيش از 75درصد كادر توليد آن، داراي شناسنامه اسپانيايي باشند. خلاء چنين فرآيند كاريزماتيكي در يك اتحاديه براي سينماي جهان اسلام كاملا محسوس است به گونه‌اي كه ابتدا خبر موج گسترده توليدات سينمايي تركيه به عنوان فعال‌ترين كشور در توليدات سينمايي جهان اسلام را مي‌شنويم، اما زماني كه به آمارها رجوع مي‌كنيم مشاهده مي‌شود كه در سال 2007 تنها 42 فيلم بلند، كوتاه و سريال توسط توليدكنندگان ترك توليد شده است و مابقي مربوط به توليدات خارجي است. اين در حالي است كه آمريكا در همان سال داراي 38794 سالن سينما، 4562 سالن فيلم‌هاي ديجيتال بوده و 453 فيلم سينمايي بلند توليد كرده است. همچنين كشور جمهوري چين نيز در سال 2007، 402 فيلم توليد داشته كه 105 تاي آنها كاملا توليد داخلي بوده است. كشور هند نيز در سال 2007 از ميان توليدات خود، 76.50 درصد توليد بومي داشته است. البته كشورهاي اروپايي با اتخاذ محدوديت‌هاي قانوني براي توليدكنندگان سينمايي، آمار توليدات داخلي خود را افزايش دادند. در سال 2008، در كشور فرانسه، آمار تماشاي بيش از نود درصد فيلم‌هاي آمريكايي در منازل به 49،9 درصد رسيد و آمار پخش فيلم‌هاي داخلي به 36،6 درصد. در حالي كه در همان سال 2008، در كشور مصر به عنوان يكي از بزرگترين توليدكنندگان سينمايي مسلمان، سهم بازار در نشر فيلم‌هاي داخلي كمتر از 30 درصد بوده است.

 

·         چيستي سينماي اسلامي

البته اگر بخواهيم در مورد وضعيت سينماي اسلامي صحبت كنيم، ابتدا بايد تعريف خود را از اين ژانر سينمايي دقيق بيان كنيم، در غير اين صورت آمارهاي فوق حاكي از توليدات داخلي كشورهاي اسلامي نيز شايد كمتر به تعريف ما از سينماي اسلامي مربوط باشد. بيشترين تعاريف از سينماي اسلامي هر اثري است كه به گونه‌اي مستقيم يا غيرمستقيم آموزه‌هاي فردي و اجتماعي اسلامي را به مخاطب القا كند كه ممكن است در خلال كار خود نامي از اسلام نيز به ميان نياورد. البته رعايت كامل شريعت اسلامي در فيلم همچون رعايت حجاب و آداب و مناسك اسلامي و حلال و حرام، موضوعي است كه كمتر در دسته‌بندي فيلم‌هاي اسلامي ديده مي‌شود و بيشتر بر جنبه اخلاق اسلامي تكيه مي‌كنند. البته همين نكته همواره مخالفت عالمان ديني را با ابعاد مختلف اين هنر مصور برانگيخته است و آنان قائل به سينمايي هستند كه تمامي حركات و سكنات افراد منطبق بر سنن اسلامي باشد، البته اگر كل مقوله سينما را حرام ندانند. با تعريف دوم محدوده فيلم‌هاي اسلامي به چند اثر انگشت‌شمار تاريخي همچون «صلاح‌الدين ايوبي» و «محمد رسول‌الله» و «عمر مختار» ختم مي‌شود. در اينجا تفاوتي بايد قائل شد ميان سينماي اسلامي و سينماي جهان اسلام كه توسط مسلمانان توليد مي‌شود. سيد جمال‌الدين اسد آبادي با بيان نظريه « امكان عبور راه هدايت از مسير گمراهي»، قائل به رعايت اسلام در جوامع اروپايي بود در حالي كه مسلمانان در شرق زندگي مي‌كنند. با اين رويكرد اگر هنر اسلامي را مبتني بر محتوايي اسلامي بدون ظواهر ديني تعريف كنيم، آنگاه شايد حتي آثار چارلي‌چاپلين نيز اسلامي تصور شود. شايد خلاء تعريف دقيق از سينماي اسلامي ناشي از نبود يك تعريف مشخص از كل هنر اسلامي است.

اما در حالت كلي مي‌توان گفت كه استفاده ابزاري از هنر در جهت نشر انديشه‌ اسلامي همواره در دستور رهبران ديني و سياسي جهان اسلام بوده است. آنگاه كه سينما در مقابل هجوم دشمنان اسلام در تحريك احساسات مردمي براي دفاع از دين و ملت موثر واقع ‌شود، حساسيت‌ها نيز نسبت به ضعف فيلم‌ها در رعايت مباني شريعتي كاسته مي‌شود، اما در حالت عادي، هر كارگردان مسلماني در مصر بايد براي دريافت مجوز پخش، تاييدي از نماينده عالمان الازهر در وزارت فرهنگ مصر داشته باشد. بنابراين اتهام كم‌كاري و ضعف كيفي و كمي به سينماي اسلامي، ابتدا به انديشمندان مسلمان برمي‌گردد كه تعريف دقيقي از سينماي اسلامي و در كل، هنر اسلامي عرضه نمي‌كنند.

تركيبي از تئاتر و مسرح فلسطيني


تاريخ تئاتر فلسطين در گفتگو با محمد سليمان پژوهشگر، كارگردان و نويسنده سينما و تئاتر از رام‌الله


اشاره:
گونه‌اي از هنرهاي نمايشي، چيزي شبيه نمايش‌هاي روحوضي ايران، ساليان سال در فرهنگ و ادبيات عامه مردم كشورهاي عربي به نام «مسرحيه» وجود دارد كه ادبيات آن به صورت شفاهي نسل به نسل تا به امروز رسيده است. واژه مسرحيه ريشه در سرح دارد كه معناي لغوي آن محل آرامش سيل‌ خروشان است. كشورهايي همچون سوريه و فلسطين همواره پيشگامان اين هنر مردمي بوده‌اند و بهترين بازيگران و نويسندگان مسرحيه را تربيت كرده‌اند. از سويي ديگر تئاتر و هنر نمايشي كلاسيك، پس از سقوط عثماني و تاسيس صدها مدرسه نويسندگي و كارگرداني، در مصر و فلسطين بيش از ساير كشورها گسترش پيدا كرد و چهره‌هاي بسياري را معرفي كرد. در ابتدا نمايش‌نامه‌هاي غربي آموزش داده مي‌شد، اما به تدريج روح تصويرگراي هنرمندان فلسطيني، نسخه جديدي از تئاتر كه تركيبي از تئاتر كلاسيك و مسرحيه بود را به جهان عرضه كرد و صاحب سبكي در اين راستا تا كنون شده است. محمد باسل سليمان از موسسين جبهه آزادي‌بخش فلسطين و عضو هيئت موسس اتحاديه نويسندگان و روزنامه‌نگاران فلسطين است. مديريت مجله فلسطيني «انقلاب» نيز بر عهده اوست و كتاب‌هاي «تاريخ روزنامه‌نگاري فلسطين» و «نقد ادبيات فلسطيني» را در كارنامه تاليفات خود دارد. باسل سليمان همچنين در عرصه نمايشنامه‌نويسي و كارگرداني تئاتر نيز سابقه داشته و اين روزها به دنبال تاليف كتابي با عنوان «ريشه‌هاي پيدايش تئاتر در فلسطين» است. در مصاحبه‌اي تاريخ تئاتر فلسطين را از او جويا شدم:


ريشه‌هاي پيدايش تئاتر در فلسطين را چه‌ميدانيد؟ منظور من از تئاتر شامل هرگونه هنر نمايشي است چه كلاسيك و چه سنتي.
هنر‌هاي نمايشي و تئاتر، در دوره متاخري پس از رنسانس مورد توجه قرار گرفتند و در بين‌ كشورهاي اشغال شده تركيه(عثماني)، فلسطين در توجه به اين هنر پيشگام بوده است. البته با توجه به سياست‌هاي رعيت‌پروري و خليفه‌محوري دولت عثماني، امكان رشد و استقلال يك كشور بر ديگري وجود نداشت و همه به نام مستعمره تركيه، بايد تحت‌ كنترل و دستورات خليفه بزرگ عمل مي‌كردند كه اين سياست منجر به عقب‌ماندگي 4 قرن كشورهاي عثماني از رشد فرهنگ و فن‌آوري شد. به هر حال عثمانيون به نام اسلام و حكومت اسلامي، از هرگونه نوآوري و مدرنيته جلوگيري مي‌كردند.
پس از فروپاشي عثماني، فلسطين ناگهان با انقلابي از تاسيس هزاران مدرسه و موسسه علمي و دانشگاه مواجه شد و اكثر كودكان و نوجوانان فلسطيني به اصرار والدين خود، به فراگيري زبان انگليسي شتافتند. تئاتر در كشورهاي اسلامي از نمايشنامه‌هاي غربي: انگليسي، فرانسوي، آلماني، آمريكايي، روسي، اتريشي و ايتاليايي و ... آغاز شد كه در كليساها و نهادهاي فرهنگي و ديني مسيحي عربي مورد توجه قرار مي‌گرفت.
مهمترين تحول تئاتر در جهان عرب با شروع جريان ترجمه نمايشنامه‌هاي غربي به زبان عربي بود كه مترجمان فلسطيني نقش بسزايي در اين جريان داشتند. ترجمه تا آن زمان تنها انتقال متن از تركي به عربي بود، ‌اما ترجمه نمايشنامه‌هاي فرانسوي، انگليسي و يوناني جرقه ترجمه‌هاي عربي از ديگر متون علمي، ادبي، خبري اروپايي را زدند و شبه‌رنسانسي را در ابتداي قرن بيستم در جهان عرب به وجود آوردند. در هر رنسانس ملي نيز، آموزش‌هاي مدرسي سنگ بناي آن نهضت بوده است و اين مهم نسبت به تئاتر بيشتر درك مي‌شود.

اولين‌ مدارس تئاتر در جهان عرب مخصوصا فلسطين كدامند و متون درسي آنان چه بوده است؟
از بزرگترين مدرسه‌هاي آن دوران مي‌توان به مدرسه آلماني «معلمين» در شهر ناصره و آموزشگاه تربيت معلم شهر «بيت‌جالا» با مديريت گروهي ارتدوكسي از كشور روسيه اشاره كرد. اولين گروه‌هاي رسمي و حرفه‌اي تئاتر در جهان عرب از شهر حيفا فلسطين بود كه مشهورترين رهبران آن نسل، اسكند ايوب و اديب جدع هستند. به رسم بسياري از اولين‌هاي تئاتر در جهان، اولين نمايشنامه اجرا شده به زبان عربي، هملت از شكسپير بود. يكي از مهمترين گروه‌هاي تئاتر آن دوره، گروه «انجمن جوانان مسلمان» بود كه به برگزاري دوره‌هاي آموزشي تئاتر و نويسندگي براي جوانان مسلمان فلسطين مي‌پرداخت. در همين گروه‌بندي‌ها، جريان‌هاي فكري و ادبي جهان عرب نيز آرام آرام شكل مي‌گرفت. «كنگره ادبي» كار خود را از سال 1915 با نمايش«صلاح‌الدين ايوبي» اثر فرح انطون آغاز كرد. اين كنگره بيشتر گرايش به متون نيچه فيلسوف آلماني داشت.
بسياري از كارشناسان ادبيات نمايشي عربي،‌معتقدند كه اوج شكوفايي تئاتر در جهان عرب، از زمان تاسيس روزنامه «نفائس» و مدرسه «روضة المعارف الوطنية» بود كه بسياري از برترين اديبان و نويسندگان فلسطيني در كنار هم گردآمدند و بهترين نمايشنامه‌ها و داستان‌ها و حكايت‌ها را نوشتند. نمايشنامه‌ به يادماندني «هيئت‌هاي اعزامي به طاق كسري انوشيروان» اثر محمد عزت نيز محصول آن دوره طلايي است كه در سال 1911 توسط دانش‌‌آموزان مدرسه «پيروزي ملي» شهر نابلس به نمايش درآمد.
پس از آنكه فلسطين به اشغال بريتانيا درآمد، در دوره 1919 تا 1922، نمايش‌هاي انگليسي همچون آثار شكسپير، موج غالب آثار آن دوره بود. در شهر قدس گروه‌هاي تئاتر بيشتر از ارتدوكسي‌ها بودند و به نمايش متون ديني متاثر از كتاب مقدس خود مي‌پرداختند.
متون درسي و نمايشنامه‌هاي ابتدايي مدارس خارجي تئاتر در جهان اسلام، بيشتر تحت تاثير ادبيات جديد و نمايشنامه‌هاي فرانسوي، انگليسي و يوناني بود كه در بين آنها آثار موليير، راسين، ولتر، كورناي، شكسپير و غيره ديده مي‌شود. تئاتر نيز همچون ساير هنرهاي جديد كه زادگاهي غربي دارند، همراه خود محتوايي شامل فرهنگ‌ها و آداب و رسوم و نگرش‌ها و رفتارهاي غربي را حمل مي‌كند. اساتيد مدارس تئاتر تاكيد بر فراگيري و شناخت فرهنگ غرب در مقدمه آشنايي تئاتر داشتند. اما به تدريج و با گذار از فرآيند آموزشي تئاتر و پرورش نيروهاي خلاق و هنرمند، بومي‌سازي هنر تئاتر با ترجمه‌هاي عربي نمايشنامه‌هاي مطرح بر اساس فرهنگ اسلامي و عربي، آغازي بود بر «انقلاب هنرهاي نمايشي» جهان اسلام كه تاكنون نيز در جهان به عنوان گونه‌اي از تئاتر شناخته مي‌شود.

اشاره‌اي به سبك جديد و بومي در تئاتر فلسطين كرديد. اگر مي‌شود اين سبك را براي مخاطبان بيشتر توضيح دهيد.
در كتاب خود با عنوان «ريشه‌هاي پيدايش تئاتر در فلسطين» فصلي را به معرفي اين سبك اختصاص داده‌ام. ابتدا بايد مقدمه كوتاهي از فضاي حاكم بر جهان عرب در اوايل قرن بيستم بگويم و سپس وارد اصل بحث شوم. وضعيت فرهنگي فلسطين در زمان عثماني بسيار آشفته و نابسامان بود، كه نمونه آن تاخير بسياز زياد تاسيس دانشگاه‌ها در لبنان و فلسطين است كه تاثير منفي بسياري در رشد علمي آن منطقه نسبت به كشورهاي هم‌جوار آن داشت. تا آنجا كه استان‌هاي بزرگي همچون قدس، عكا و نابلس تا 1889، حتي از داشتن يك مدرسه محروم بودند و بيشتر آموزش‌هاي آنها در مساجد و مراكز ديني و آموزش احكام اسلامي ختم مي‌شد.
بحران سياسي ناشي از سقوط عثماني، خلاء ايدئولوژي و فرهنگ را نيز در بر داشت. از اين رو در چنين فضاي آشفته‌اي كه اسلام‌گرايان و ملي‌گرايان سعي در كسب قدرت در منطقه را دارند، نشر آزاد هنرهاي نوين غربي از جمله تئاتر و سينما بدون هيچ‌گونه ممانعتي در كشورهاي حاشيه مديترانه از جمله فلسطين، مصر و لبنان صورت مي‌گرفت. در اين ميان دو گروه پان‌تركيسم كه به دنبال تركي‌سازي ساختار فرهنگي و سياسي جهان اسلام پس از عثماني بودند و گروه يهوديان مهاجر فلسطين بيشترين فعاليت را در هنرهاي نمايشي داشتند. بر اساس منابع تاريخي، اولين متون نمايشي فلسطيني و مي‌توان گفت اولين نمايشنامه‌هاي عربي همچون نمايشنامه «الله كريم» و «اسير الخيال» مربوط به گروه‌هاي يهودي ساكن يافته در حواشي شهر قدس در اوايل قرن بيستم است كه تازه در حال تاسيس شهرك و ساماندهي سازمان خود بودند. بنابراين در چنين فضايي احساس دفاع از مليت در مقابل ترك‌ها و دفاع از دين در مقابل يهود منجر به نوعي بيداري شد كه همان تعبير انقلاب هنرهاي نمايشي را مي‌توان بر آن گذاشت و اولين گروه از فراغ‌التحصيلان مدارس تئاتر، به دنبال آرمان‌ها و اعتقادات خود، قلم بدست گرفتند و حلقه‌ها و مكاتب ادبي و هنري جديد را تاسيس و تعريف كردند. در اينجا بود كه مسرحيه، آن هنر اصيل عربي دوباره به شكلي نوين احيا شد و حتي در مدارس مورد مطالعه قرار ‌گرفت.
تاثير جريان روشنفكري ديني را نيز كه توسط سيد جمال‌الدين اسدآبادي و محمد عبده هدايت مي‌شد را نمي‌توان ناديده گرفت به طوريكه آغازگران تئاتر كلاسيك در جهان اسلام را مي‌توان در بين برخي روشنفكران جهان عرب همچون فرح آنطون، سليم النقاش و سليم پطرس البستاني ديد كه به دليل مخالفت‌هاي دولت عثماني به مصر فرار كرده بودند و در مكتب محمد عبده به تحصيل علوم انساني مي‌پرداختند. بنابراين روح ملي‌گرايي و اسلام‌گرايي در مقابل يهودياني كه از همان ابتدا زمزمه‌هاي يهودي‌سازي فلسطين را سر مي‌دادند در تئاترهاي عربي مشاهده مي‌شد و نمايشنامه‌هاي دو سه دهه اول بيشتر بر توبيخ و تحقير اعرابي كه مال و زمين و ناموس خود را به يهوديان مي‌فروشند تاكيد دارند و يهود و آرمانشهر يهود در قدس، منفورترين و سياه‌ترين واژگان آن ادبيات است.


آغازگران اين سبك بومي چه كساني و از چه جريان فكري و ادبي بودند؟
احمد ابوخليل اولين نفري بود كه در تئاتر‌هاي خود، از موسيقي و شعرهاي اصيل عربي استفاده كرد و سبكي نو در توليد نمايش‌هاي موزيكال و غنايي، با داستان‌هايي قديمي از ادبيات اسلامي و عربي و تركي راه انداخت كه تاكنون نيز ادامه دارد. اولين گروه رسمي تئاتر كه مي‌‌توان آنها را اولين نمايندگان تئاتر عربي ناميد گروه يعقوب صنوع از فلسطين بود كه براي اولين بار با بهره‌گيري از ادبيات عاميانه و اصطلاحات محلي و طنز عربي، تئاتر سياسي و انتقادي را به راه انداخت و ساختار اداري و پادشاهي مصر را مورد تمسخر قرار داد. تاكنون نيز تئاتر عربي در همان چارچوب نمايش‌هاي صناع و ابوخليل قرار دارد و از آثار آنها الگو مي‌گيرد.
اما جميل البحري از فعال‌ترين نويسندگان تئاتر دهه دوم قرن بيستم است كه رويكردي ضديهودي دارد. نمايشنامه‌هاي «قاتل برادر»، «زندانيان قصر» و «وطن محبوب» از جمله آثار اين نويسنده فلسطيني است. جميل كه سردبيري مجله ادبي «شكوفه» در شهر حيفا را نيز برعهده داشت بسيار متاثر از نمايشنامه‌هاي فرانسوي بود و در آثار خود از نمونه متن‌هاي آنان بسيار بهره مي‌گرفت. نمايشنامه «قاتل برادر» محصول سال 1919 م را مي‌توان اثرگذارترين تئاتر در توليد محصولات نمايشي بومي و اعتقادي در فلسطين،‌سوريه و ديگر كشورهاي عربي دانست.
جميل بحري كه تاثير شگرف اولين تئاتر خود بر جهان عرب را ديد، به تاسيس گروه‌هاي نمايشنامه‌نويس جوان پرداخت و اولين نمايش‌نامه‌هاي گروهي را با حضور چند نويسنده ارائه كرد. سالهاي فعاليت اين گروه‌هاي فلسطيني مواجه بود با اوج مشكلات سياسي و اقتصادي مردم فلسطين در جنگ‌هاي داخلي اعراب. اما تئاتر فلسطين نه تنها ضعف از خود نشان نداد بلكه با الهام از فضاي جنگ، بيشترين و بهترين سوژه‌ها را در نمايش‌هاي خود استفاده مي‌كرد.


امروزه در تقسيم‌بندي هنرهاي نمايشي جهان، سبك خاصي را نيز براي تئاتر عربي يا همان مسرحيه قائل هستند. چگونه اين سبك توانست خود را به جهان معرفي كند؟
در مورد معرفي سبك جديد ادبيات نمايشي عربي به جهان نيز فلسطيني‌ها باز پيشتاز بودند. اولين‌ ترجمه‌هاي خارجي از متون نمايشي عربي در اواخر دهه سوم ميلادي با ترجمه‌هاي عربي به آلماني جوان فلسطيني «عزيز ضومط» شروع شد. عزيز را مي‌توان اولين معرف ادبيات معاصر عرب به جهان غرب ناميد. نمايشنامه‌ «به سوي شهر عكا» به دو زبان عربي و آلماني توسط عزيز ضومط نوشته شد كه توسط يك گروه تئاتر آلماني در شهر اشترالسون به نمايش درآمد. دومين مترجم بزرگ عربي به خارجي، «خليل بيدس» باز از فلسطين است كه داستان «پادشاه فراري» اثر جرجي زيدان را به روسي ترجمه كرد.

جايزه ابن رشد براي پايگاه الكترونيكي « گفتگوي متمدن»


موسسه بين‌المللي « ابن رشد براي انديشه آزاد» كه از سال 1998 در آلمان به رسميت شناخته شده است، هر ساله جايزه خود را به فعال‌ترين متفكر آزادانديش جهان اسلام اعطا مي‌كند. امسال برنده دوازدهمين جايزه ابن رشد نه يك شخص، بلكه يك پايگاه الكترونيكي بود كه به اعتقاد بسياري از منابع خبري از جمله روزنامه الحياة و خبرگزاري عرب48، پربيننده‌ترين و معتبرترين پايگاه الكترونيكي جهان اسلام شناخته شده است. اعطاي اين جايزه به سايت « الحوار المتمدن» ( گفتگوي متمدن) در حالي است در جمله بالاي صفحه اصلي اين سايت نوشته شده است: «پايگاهي اسلامي و چپ‌گرا به دنبال تحقق جامعه مدني، سكولار و دموكرات كه ضامن آزادي و عدالت اجتماعي براي تمامي مردم است». اين پايگاه بيشترين نويسنده در حوزه‌هاي انديشه، فرهنگ و هنر را جمع كرده است. نويسندگاني كه هر كدام داراي سوابق علمي و اجرايي بسيار غني هستند. اين پايگاه بر خلاف ساير مراكز سكولار عرب، ‌گرايش سياسي و اقتصادي چپ دارد. اما باز به دنبال تحقق مفاهيمي چون سكولاريسم و دموكراسي است و اسلام را تنها در مفاهيم و مشاريع فردي محدود مي‌كند و نظريه اسلام سياسي را در تحقق حكومتي اشتراكي مي‌بيند. شبكه نويسندگان جواني كه در اين پايگاه به صورت خودجوش از سراسر كشورهاي عربي شكل گرفته، منجر به افزايش اهميت آن شده است. مخالفت‌هاي بسياري از سوي مجامع و محافل علمي و اسلامي با اين پايگاه الكترونيكي مشاهده مي‌شود كه بيشتر دغدغه آنان افراط در آزادانديشي و توهين به محكمات و مسلمات ديني از جمله وحيانيت قرآن و مقدسات سنت نبوي است كه همواره از سوي نويسندگان اين سايت، به چالش كشيده مي‌شود. آرمان‌شهر الحوار المتمدن جامعه اسلامي- سوسياليستي است كه در آن انسان‌ها براي ابراز عقايد و نظرات خود از هيچ محدوديتي برخوردار نيستند. يكي از عوامل مهم افزايش طرفداران الحوار المتمدن در جهان، شبكه گسترده و ميليوني آدرس‌هاي الكترونيكي است كه به صورت دائم با آنها ارتباط داشته و اعضاي خود را در طرح‌هاي آمارگيري مختلفي شركت مي‌دهند كه بسياري از خبرگزاري‌هاي رسمي به آمارهاي اين پايگاه استناد مي‌كنند.
دوازدهمين جايزه ابن رشد، ماه آينده در كنگره هنرهاي اسلامي برلين به رزكار عقراوي موسس و سردبير سايت الحوار‌المتمدن اعطا مي‌شود. بر اساس آماري از سوي خبرگزاري عرب 48، تعداد خوانندگان الحوارالمتمدن تا كنون به 550 ميليون نفر و تعداد نويسندگان آن به پانزده هزار نفر رسيده است. گفتني است كه الحوارالمتمدن در قبال انتشار هر مقاله هيچ حق‌التحريري پرداخت نمي‌كند و نويسندگان تنها براي اعتبار و احراز جايگاه علمي و ادبي خود، مطالبشان را به اين پايگاه مي‌دهند.
در مورد موسسه ابن رشد نيز بايد گفت كه اين موسسه آلماني با جذب نويسندگان و انديشمندان حوزه علوم انساني و اسلامي جهان عرب و غرب براي مطالعات علمي خود، نام ابن رشد را به عنوان بزرگترين متفكر اسلامي عربي و غربي انتخاب كرده است. مهمترين موضوعاتي كه در اين موسسه بدان پرداخته مي‌شود رسانه و ارتباطات، آزادي زن، انديشه انتقادي، فعاليت گروهي، فلسفه و عقلانيت، ادبيات متعهد، اصلاح ديني، حقوق بشر و توليدات سينمايي است. موسسه ابن رشد امروزه به عنوان دانشگاهي براي مطالعه بين رشته‌اي‌ها در حوزه اسلام‌شناسي، فلسفه و كلام در جهان شهرت داشته و از سراسر جهان براي گرفتن فرصت مطالعاتي در آن اقدام مي‌كنند.

سريال‌هاي فرمايشي در جهت تبليغ دين


كشور تركيه در دو سال اخير با اتخاذ سياست توسعه اسلامي در تمام عرصه‌هاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي خود، تحولي را نيز در توليدات اخير سينمايي و تلويزيوني داشته است. تحولي كه به اعتقاد بسياري از منتقدان رسانه، منجر به كاهش رغبت تماشاي برنامه‌هاي تلويزيوني آنان شده است. رجب طيب اردوغان نخست وزير اسلام‌گراي تركيه، در اين دو سال بر اساس همان سياست توسعه اسلامي، از محبوبيت بسياري در بين مردم خود و همسايگان مسلمان تركيه همچون ايران، عراق، لبنان و سوريه پيدا كرده است. او براي رشد دين‌گرايي مردم كشور خود پس از گذر از سال‌ها حاكميت لائيك، برنامه‌هاي بسياري را در حال اجرا دارد. برگزاري سلسله همايش‌هاي بين‌المللي اسلامي، بنا و بازسازي چندين مسجد و مركز فرهنگي و مساعدت مالي توليدكنندگان فيلم و سريال براي توليد فيلم‌هايي با محتواي اسلامي، اخلاقي و معنوي از جمله اقدامات فرهنگي اخير دولت بوده است. اما چرا تماشاي سريال‌هاي جديد تركي كه روزي در كشورهاي منطقه مخصوصا جهان عرب پربيننده‌ترين بودند، امروزه از كمترين استقبال برخوردار است؟ چرا در سالي كه گذشت حتي يك سريال جديد تركي نيز در شبكه‌هاي ماهواره‌اي غيرتركي پخش نشد و تنها به همان سريال‌هاي تركي قديم اكتفا ‌كردند؟ در حالي كه سريال‌هاي اخير نسبت به گذشته به مسائل تاريخي و اعتقادي و سنت‌هاي تركي بيشتر پرداخته و حجم توليد آنها نيز نسبت به سابق سالانه پنج برابر رشد داشته است.
پاسخ را تنها در يك كلمه مي‌توان گفت و آن احساس مخاطب از سفارشي بودن آن سريال است كه نهايتا تهيه‌كننده و كارگردان را به دولتي بودن متهم مي‌كنند. البته در اين ميان شايد هيچ سفارش و هيچ وعده مستقيمي از سوي دولتمردان در ميان نباشد، اما آنگاه كه موج اسلام‌گرايي مصنوعي براي جلب توجه دولت در تمام صنوف جامعه تسري پيدا كند، توليد چنين محصولات فرهنگي و هنري نيز اجتناب ناپذير است. در چنين شرايطي سريال‌هاي توليد شده ناخودآگاه ابزاري براي توجيه عملكرد دولت و بزرگ‌نمايي آنها مي‌شود. سريال «دره گرگ‌ها» محصول سال 2008 است كه به موضوع مافياي تركي و كشف يك شبكه جاسوسي توسط نيروهاي پليس دولتي مي‌پردازد كه نقشه آنان براندازي دولت بود. در اين سريال نيروهاي امنيتي و پليسي دولت چنان قدرتمند و دقيق عمل‌ مي‌كنند كه شايد نمونه آن در جهان يافت نشود و خود مردم تركيه نيز كه هنوز مافياي هزاردست اقتصادي را در كشور خود مي‌بينند تنها با خنده‌اي از روي تمسخر اين سريال را مشاهده مي‌كنند. سريال دره گرگ‌ها ابتدا با تبليغ بسياري از سفراي ترك در بسياري از كشورهاي همسايه همچون سوريه، لبنان و مصر، دوبله و پخش شد كه البته تنها به همان دو يا سه قسمت اول بسنده كردند و با نارضايتي مردم مواجه شد. دو سريال توليد شده سال اخير به نام‌هاي « مهند و نور» و « سال‌‌هاي گمشده» نيز با وجود هزينه‌هاي بسياري كه براي توليد و تبليغ آنها شده بود، تنها در همان شبكه‌هاي داخلي تركيه و با كمترين استقبال عمومي پخش شدند.
ماه گذشته عده‌اي از هنرمندان، نويسندگان و روزنامه‌نگاران ترك در نامه‌اي اعتراض‌آميز به ظفر شاغليان وزير كشور تركيه، نارضايتي خود را از مفاهيم سطحي و غيرواقعي محصولات تلويزيوني اعلام داشتند و درخواست كردند كه از دخالت مستقيم دولت در محصولات هنري جلوگيري شود و براي رشد محتواي سازنده و فرهنگي تدابيري اتخاذ شود. وزير كشور نيز در پاسخ نامه آنان جوائز و وام‌هاي بسياري را براي رشد مفاهيم ديني و فرهنگي و تاريخي در نظر گرفت كه نتيجه‌اي جز رشد بيشتر سريال‌هاي تصنعي و دين‌زده توسط كارگردانان مبتدي نداشت.  
«محمد التن اوكلار» كارگردان سريال‌هاي تركي معتقد است كه پيش از اين سريال‌هاي تركي با مفاهيم غني اجتماعي و فرهنگي همواره ابزاري بودند در جهت تبادل فرهنگ و انديشه تركيه با كشورهاي منطقه و نقش پل ارتباطي شرق و غرب را بازي مي‌كردند. «محمد قورو» نويسنده تركي نيز معتقد است در زماني كه مفاهيمي چون عدالت و توسعه و انسانيت سرلوحه دولتمردان ما قرار مي‌گيرد، بهترين فرصت براي ارتقاي سطح محصولات هنري تركيه مي‌باشد كه به نشر تاريخ و تمدن و فرهنگ اسلامي خود و نقش كليدي جغرافياي تركيه ميان شرق و غرب در جهان بپردازد. قورو همچنين مي‌گويد: « امروزه كشورهاي غرب‌زده شرقي تشنه مشاهده تصاويري از يك تمدن اصيل اسلامي و باستاني هستند و تركيه با قدمت و اصالت خود مي‌تواند اين نقش را به بهترين شكل بازي كند».
فاروق شاقير نويسنده اسلام‌گراي تركيه نيز با تكيه بر اهميت جايگاه سريال‌هاي تلويزيوني در انتقال فرهنگ تركيه به جهان مي‌گويد: « اهتمام دولت به توليد محصولاتي با محتواي فرهنگي و ديني بسيار قابل تقدير است، اما نكته‌اي كه بايد گفته شود آن است كه محصولات اخير توليد شده، بهره‌اي از فرهنگ و تمدن واقعي تركيه نبرده‌اند و هيچ‌گاه نمي‌توانند نماينده جامعه مسلمان و اصيل تركي را در جهان داشته باشند. و از همه مهمتر آنكه روزگاري به ياد داريم كه در تلويزيون تركيه سريال‌هاي سفارشي و كم‌محتواي برزيلي براي حمايت از سياه‌پوستان و سرخ‌پوستان پخش مي‌شد كه با مخالفت مردم مواجه شدند و امروزه تركيه، خود جاي همان سريال‌هاي بي‌كيفيت و بي‌محتواي برزيلي را البته با دغدغه نشر فرهنگ تركي- اسلامي گرفته است و مي‌خواهد آنها را به خورد جوامع مسلمان بدهد».
دخالت دولت‌ها در تعيين و سفارش محتواي محصولات هنري يك جامعه، حتي اگر به صورت غير مستقيم و تنها با حمايت مالي آنها باشد، هنرمندان شاخص و حرفه‌اي را كه غالبا نسبت به توليد ديكته ديگران‌ حساس هستند را از صحنه داخلي دور كرده و در نهايت كارگرداناني بي‌تجربه و مبتدي را با محصولاتي بي‌كيفيت فعال مي‌كند كه تنها نتيجه‌اي جز دين‌گريزي و فرهنگ‌ستيزي مردم به همراه ندارد.

باخت رقباي آماتور دولت مصر


اولين دوره انتخابات پارلماني مصر در حالي برگزار شد كه چيزي جز تمسخر و خشم در ميان توده مردم از خود به جا نگذاشته است. انتخاباتي كه حتي يك نشانه از انتخابات كشورهاي در حال توسعه نه كشورهاي دموكرات، در آن ديده نمي‌شود.
 سياست‌هاي بچه‌گانه مصر ناشي از عدم تحرك سياسي در ميان احزاب و بايكوت فعالان سياسي و منتقدان دولت است. نيم قرن است كه در مصر جزاي يك انتقاد ساده هم ، حبس و شكنجه است و مردم از ادبيات ساده نقد نيز بي‌اطلاعند. بنابراين در چنين شرايطي كه همه چاره‌اي جز رضايت به وضع موجود ندارند، اگر هم كسي جرياني اعتراضي برپا كند، با تعجب سايرين و سرافكندگي آن معترض روبرو مي‌شود. احزاب آنقدر از فضاي مردم‌سالاري دور بودند كه در انتخابات، تكينك‌هاي رقابتي ساده سياسي را نيز نمي‌دانستند و گاف‌هاي سياسي آنان از ائتلاف‌هاي ساعتي و دور خوردن‌هاي حزبي، مورد تمسخر و سوژه رسانه‌هاي عربي شده است. در اين انتخابات همه احزاب از موافق و مخالف با تشويق‌هاي دولتي دعوت به شركت در انتخابات شدند، اما تشخيص آنكه اين انتخابات هم همچون تمامي دعوت‌هاي سياسي سه دهه اخير، فريب است و بي‌نتيجه، براي فعالان سياسي كه در فضاي بسته مصر در همان كودكي سياسي خود به سر مي‌برند، امكان‌ناپذير بود. همه با ساده‌لوحي تمام، شركت كردند و همه آنان هم‌اكنون به نتايج معترضند. آنان نيز كه همچون البرادعي و نوري‌ ايمن، راه را در تحريم اساس انتخابات و تغيير قانون انتخابات مي‌دانستند، به دليل فقدان برخورداري از حاميان كليدي در ميان دولتمداران و نخبگان سياسي، هنوز بي‌نتيجه مانده‌اند.
وقتي وزير كشور و رئيس پليس مصر، كه از بزرگترين مفسدان سياسي و اقتصادي مشهور در مصر هستند، مسئوليت برگزاري انتخابات را برعهده دارند، ديگر نمي‌توان انتظار برگزاري انتخاباتي سالم را در اين كشور داشت. بالا آمدن نامزدهاي مورد نظر حزب حاكم الوطن به پارلمان، منجر به انتخاب مجدد تمامي اعضاي سازمان‌هاي دولتي و وزارت‌خانه‌ها بر اساس تعهد بيشتر به بقاي حزب حاكم مي‌شود و همچنين تمامي استانداران مصر كه مسئولين برگزاري انتخابات رياست‌جمهوري سال آينده را در استان‌ها برعهده دارند نيز با بازبيني مجدد، انتخاب شدند. اين تدابير صورت گرفت تا همان احتمال ضعيفي كه براي كودتاي داخلي در زمان انتخابات رياست‌جمهوري مي‌رفت را نيز خنثي كرده باشند.
به هر حال حتي يك نامزد مستقل يا يك ائتلاف غير دولتي نيز به پارلمان راه پيدا نكرد. دو حزب اصلي رقيب الوطن كه اميد به حضور فعال آنان در انتخابات بود به شكلي بسيار آماتور به جاي به كارگيري تكنيك سياسي اتحاد موقت عليه دشمن مشترك،‌ به رقابت جدي با يكديگر پرداختند و فراموش كردند كه رقيب اصلي آنان چه كسي است. شدت رقابت سياسي بين‌الاحزاب مصر به حدي است كه راهكارهاي آنان براي خروج از بحران سياسي و اقتصادي جامعه مصري، كاملا انتزاعي و بدون شناخت صحيح از واقعيت‌هاي اجتماعي و فرهنگي است. شايد اگر گروهي مي‌توانست سخناني منطقي و مستدل براي آباداني مصر پس از نيم قرن حاكميت طاغوت، ارائه كند، مردم نيز رغبت بيشتري براي حضور سياسي از خود نشان مي‌دادند. اين مساله در ميان دانشجويان و نخبگان علمي و فرهنگي مصري تجربه خود را پس داده است. سال گذشته كه چندين نامزد به نمايندگي از دانشگاه‌هاي مصر در انتخابات شوراها شركت كردند و ميتينگ‌ها و گروه‌هاي مختلف دانشجويي و مردمي را به حمايت خود بيدار كردند، آنگاه در برابر تقلب انتخابات شوراها بود كه دانشجويان و اساتيد، يكپارچه به اعتراض برخواستند و چندين روز در محوطه دانشگاه قاهره به تحصن نشستند. اما آنگاه كه ديدند نامزدهاي مورد حمايت آنها، هيچ حضوري در تحصن‌هاي اعتراضي آنان ندارند، سرافكنده از آن همه هياهو، به خوابگاههاي خود بازگشتند.
اما هم‌اكنون كه تقلب در انتخابات پارلمان براي همه رقيبان به صورت مشخص آشكار شده است، باز هم عكس‌العملي ديده نمي‌شود. شايد در مقطع زماني كنوني، تحريم پارلمان به عنوان نمايندگان غيرمنتخب مردم و صدور بيانيه‌هايي در حمايت از اين تحريم از نهادها و گروه‌هاي سياسي مختلف، بتواند فضاي روشنگري را حداقل براي انتخابات رياست‌جمهوري حاصل كند. تا زماني كه رقباي سياسي حزب حاكم، نتوانند بر ترس و بزدلي خود غلبه كنند، فرآيند انتخاب موروثي رئيس‌جمهور و حزب حاكم در مصر ادامه خواهد داشت. سير رشد سرمايه‌داري در نظام‌هاي عربي همچنان در حال گسترش است و طبقات اجتماعي هر روز از هم فاصله بيشتري مي‌گيرند. چند روز گذشته در خبري اعلام شد كه 120 خانواده اشرافي عربي اعلام كرده‌اند كه خود را شهروند عربي نمي‌دانند و هيچ نيازي به دريافت حقوق شهروندي ندارند. ميلياردها دلار ذخيره ارزي، هيچ‌گاه نمي‌گذارد كه روزي رقيبي در مقابل آنها قدعلم كند. 

جواب منفي فيفا به تقاضاي اوباما


هفته گذشته در عين ناباوري، كشور قطر در رقابت با ايالات متحده آمريكا به عنوان ميزبان مسابقات جام جهاني فوتبال در سال 2022 برگزيده شد. البته دولت قطر در سال‌هاي اخير اقدامات اساسي بسياري را براي جذب نظر فيفا آغاز كرده است. همچون آغاز طرح احداث بزرگترين متروي خاورميانه و سومين متروي جهان، آغاز طرح گسترش جزاير مصنوعي و غيره. اما باز به جاي شمردن عوامل گزينش قطر، بررسي عوامل عدم گزينش آمريكا بيشتر براي همه اهميت دارد و همه را شگفت‌زده كرده است. تا آنجا كه باراك اوباما رئيس‌جمهوري آمريكا اين انتخاب را اشتباه بزرگ فيفا اعلام كرده است. عكس‌العمل رئيس‌جمهور آمريكا نشان از يك واقعيت است كه جهان تغيير كرده است و سلطه كشورها تنها بر اساس برتري نظامي، اقتصادي و سياسي آنها نيست. نكته لازم به ذكر آن است كه پيش از برگزاري مراسم انتخاب نامزد جام جهاني، اوباما در نامه‌اي به «سب پلاتر» رئيس فيفا گفته بود: «پيشنهاد ميزباني، چيزي بيشتر از يك بازي و دعوت آمريكا از جهانيان براي جمع شدن در كشور بزرگ ما براي شركت در جشن اميدها و آرزوهايمان است». اوباما به دنبال طرح پدرمنشانه صلح جهاني خود، همانگونه كه در اين نامه گفته است، بيش از مسئله فوتبال، جام جهاني را فرصتي براي احياي وجهه ابرقدرتي آمريكا مي‌دانست تا اشتباهات پيشين دولتمردان آمريكا را به فراموشي سپرد.
قطر مدت‌هاست كه در جلسات متعدد با مسئولين فيفا، توانايي خود را ثابت كرده است و در سوي مقابل، آمريكا در سال‌هاي اخير با ضعف ديپلماسي خارجي خود و ناتواني مديريت بحران‌هايي همچون اقتصاد داخلي، مسئله فلسطين، اسلام‌هراسي و مسائل مختلف داخلي و بين‌المللي، جايگاهي متزلزل در نگاه عمومي مردم جهان پيدا كرده است. در مقابل تمامي آمارهاي كاهش رشد اقتصادي شركت‌هاي توليدكننده آمريكايي و اعلام بدهي آمريكا به اندازه 130 برابر حجم صادرات خود، بانك مركزي جهان در آماري رشد اقتصادي كشور قطر را در سال جاري 18 درصد اعلام مي‌كند و اين آمار نسبت به رشد 16 درصدي سال گذشته او در حالي كه جهان با بحران اقتصادي روبرو شده است، بسيار خود ارزيابي مي‌شود. يكي از بزرگترين مشكلات قطر براي جلب اعتماد فيفا، پيدا كردن يك پشتيبان مالي براي تاسيسات خنك‌كننده استاديوم‌هاي ورزشي بود تا تماشاگران بتوانند در دماي بالاي 50 درجه تابستان قطر، بازي‌ها را تماشا كنند. دولت قطر نيز توانست با استفاده از چهره‌هاي شاخص فوتبال همچون زين‌الدين زيدان و الكس فرگوسن براي بازاريابي در اين زمينه، رضايت بهترين حاميان مالي و شركت‌هاي تاسيساتي را جلب كند.
البته از روز انتخاب قطر تاكنون موجي از نقدها و اعتراض‌ها از سوي رقباي بزرگ او يعني ژاپن، استراليا و آمريكا آغاز شده است و اكثرا با لحني تمسخرآميز قطر را ناتوان در برگزاري جام‌جهاني معرفي مي‌كنند و برخي نيز مسئولين فيفا را متهم به اخذ رشوه از دولت قطر كرده‌اند. به هر حال دنيا هنوز به حفظ قواعد سنتي سلطه عادت دارد و ترك اين عادت نيز به اين زودي شدني نيست. در ذهن همه آمريكا به دليل هژموني سياسي و اقتصادي خود و يا ژاپن به دليل برتري فني و تكنيكي، شايستگي بيشتري در گزينش داشته‌اند. آمريكا آنچنان خود را برتر اين رقابت مي‌دانست كه نماينده‌اي از سوي رئيس‌جمهوري خود به مراسم فرستاده بود تا پس از اعلام ميزباني آمريكا پيام شخص رئيس‌جمهور را در مراسم قرائت كند. انتخاب قطر براي ميزباني جام جهاني 2022 شكست بزرگي براي دولت آمريكا و شخص رئيس‌جمهور آن به حساب مي‌آيد و دليلي آشكار است در اثبات عملكرد ضعيف اين رئيس‌جمهور صلح‌طلب كه همواره با چشم‌پوشي از جنايات و اشتباهات دولت خود، دوست داشته‌ است كه دولت‌ها، تمدن‌ها، فرهنگ‌ها و اديان مختلف را در زير سايه آمريكا كنار هم جمع كند و هيچگاه نيز حرف او به عمل نكشيد. اين بار نيز فيفا نتوانست در مقابل بحران‌هاي داخلي و خارجي آمريكا، به درخواست او اعتماد كند و قطر را با تمام ريسك‌ها و خطرهاي احتمالي برگزاري ضعيف مسابقات، ترجيح مي‌دهد.
در اين ميان بيان يك نكته مي‌ماند و آن جرات قطر در حضور خود براي رقابت با بزرگترين قدرت‌هاي اقتصادي و صنعتي جهان در سال‌هاي اخير است كه با وجود مساحت و منابع نيروي انساني اندك، فاصله خود را هر ساله از كشورهاي هم‌جوار خاورميانه، حتي امارات و ايران و عربستان، بيشتر و بيشتر مي‌كند.

Wednesday, November 17, 2010

عادي‌سازي تبعيض يهود


يكي از اساتيد دانشگاه كه تازه از فرانسه برگشته بود مي‌گفت كه در يكي از آزمايشگاه‌هاي انرژي اتمي فرانسه كار مي‌كردم كه متوجه شدم ماهانه درصدي از دستمزد من به شكلي كاملا طبيعي كسر مي‌شود. آنگاه كه علت را پرسيدم متوجه شدم كه همه مشاغل فرانسه درصدي از دستمزد خود را به نام حق مردم محروم اسرائيل بايد پرداخت كنند. حقي كه در جنگ جهاني دوم از آنان پايمال شد و پرداخت آن تنها شامل مشاغل فرانسه نمي‌شود و بيشتر كشورهاي بزرگ حاضر در جنگ جهاني دوم همچون آلمان بايد آن وجه قانوني را ماهانه بپردازند.
هفته گذشته در اخبار و رسانه‌هاي بين‌المللي اعلام شد كه يكي از زنان مجلس سناي فرانسه متهم به تحريك مردم به اعمال خشونت و نژادپرستي شده است. اما آنگاه كه بيشتر موضوع را بررسي مي‌كنيم مشاهده مي‌شود كه «عليمة بوميدين» جزائري‌الاصل، پرونده‌اي را در مجلس سنا پيش مي‌برد كه پرده از خشونت‌ها و تجاوزهاي اسرائيلي بر سر مردم غزه بر مي‌داشت. خانم بوميدين در جلسه دادگاه كه 14 اكتبر در شهر پويواز حاشيه پاريس برگزار شد از اتهامي كه به او وارد شده است دفاع كرد.
همچنين در اين جلسه 79 عضو گروه سبز طرفدار محيط زيست حضور داشتند تا نظاره‌گر دفاعيات متهم ديگري باشند كه او نيز به دليل دعوت به خشونت و نژادپرستي مجرم شناخته شده بود. «سيويان هسل» سفير سابق فرانسه و از فعالين مبارزه عليه نازي در جنگ جهاني دوم و بازمانده زندان‌هاي نازيسم، متهم دوم اين دادگاه بود. هسل 80 ساله همچنين در تدوين اعلاميه حقوق بشر سازمان ملل در سال 1948 دست داشت و همو بود كه براي اولين بار اصطلاح « استعمار اسرائيلي » را پس از حمله سربازان اسرائيلي به كاروان آزادي به كار برد.
دادستان اين دادگاه فردي است كه در سال 2002 از طرف « سازمان ملي مبارزه با يهودستيزي » انتخاب گرديد تا با پرونده‌سازي عليه فعالين دفاع از حقوق فلسطينيان، آنان را به اين دادگاه كشانده و محاكمه كند. همچنين دادگاه ديگري نيز براي سال 2011 در شهر «بيربتيان» جنوب فرانسه براي محاكمه سه تن ديگر برنامه‌ريزي شده است. گسترش فعاليت‌ها و شعبه‌هاي قضايي سازمان ملي مبارزه با يهودستيزي در فرانسه و بلژيك و ديگر كشورهاي همجوار اروپايي حتي آلمان نازي در سال‌هاي اخير چشم‌گير بوده و هدف اصلي آنان خفه كردن هر گونه صداي انتقاد براي حمايت از فلسطين است. از سويي ديگر هيچ شكي نيست كه پشتيبانان پنهان قدرتمندي پشت فعاليت‌هاي اين سازمان هستند كه دولت‌هاي رسمي اروپا نيز تواناي مقابله با آن را نداشته و افرادي چون خانم بوميدين نماينده مجلس سنا و سيويان هسل سفير سابق فرانسه بايد در دادگاه اين سازمان حاضر شوند و از اتهامات عليه خود دفاع كنند. اتهام نژادپرستي نماينده زن مسلمان مجلس سناي فرانسه در حالي در دادگاه بررسي مي‌شد كه در همان زمان مجري شبكه آمريكايي فاكس نيوز در برنامه‌اي با شدت كينه و نفرت همه مسلمانان را تروريسم و متوحش خطاب مي‌كند و صداي اعتراض ميليون‌ها مسلمان آمريكايي را بلند مي‌كند و چند روز بعد مدير فاكس نيوز در برنامه‌اي مي‌گويد كه مقصود مجري همه مسلمانان نبودند و تنها آناني مدنظر بود كه در وقوع حادثه 11سپتامبر دست داشتند و با اين گفته مجري برنامه تبرئه و همه چيز ختم شده و هيچ كس ديگري حق اعتراض نداشت. مجري فرداي آن روز به برنامه خود برگشت و گويي هيچ اتفاقي نيافتاده است.
البته اتفاقات پيش‌رو ديگر براي ذهن عموم مردم جهان عادي تلقي مي‌شود. آنگاه كه خانم « هيلن توماس» سخنگوي كاخ سفيد در سخنان خود به خاطر نقد سياست‌هاي اسرائيل تنها در چند كلمه، از كار كنار گذاشته مي‌شود و يا شبكه خبري CNN خبرنگار مشهور خود « اوكتاويا نصر» را تنها به خاطر تقدير از سخنان ضد اسرائيلي مرحوم علامه سيد محمد حسين فضل‌الله اخراج مي‌كند، ديگر نبايد از محاكمه فعالان حقوق بشر عليه جنايات اسرائيل در غزه تعجب كرد. عادي سازي پديده قرن بيست و يكمي تبعيض نژاد يهود بر همه مردمان جهان نبايد ما را از واگويي اين حوادث برهاند و بيان و مقايسه آنها شايد حداقل آنان را كه هنوز در روياي صلح خاورميانه به سر مي‌برند از خواب بيدار كند.

Monday, October 11, 2010

سرمايه‌داران فيلم‌ساز مسلمان


سريال سوري «مدير كل» را مردم ايران خوب به خاطر دارند كه نظام سرمايه‌داري و بوروكراسي اداري سوريه را با زبان طنز به چالش مي‌كشاند. نقد نظام‌هاي سياسي و اقتصادي و ناهنجاري‌هاي اجتماعي و فرهنگي ناشي از آنها، موضوع بسياري از سريال‌هاي سوري و مصري سال‌هاي اخير بوده است كه بيشتر آنها نيز در ماه مبارك رمضان مشاهده مي‌شوند و بر اساس گزارشي از شبكه الجزيره، در رمضان سال جاري بيش از هفتاد درصد مردم جهان عرب، تماشاگر اين سريال‌ها بوده‌اند. هشام شربتچي را در ايران با همان سريال «مدير كل» مي‌شناسند كه كارگرداني آن را برعهده داشت. شربتچي همواره در سريال‌هاي خود همچون مدير كل، رازهاي شهر، خانواده ستاره‌ها، دستخط گروهبان و ديگر آثارش، ابايي از نقد نظام‌هاي سياسي عربي و بررسي معضلات اجتماعي و اقتصادي جوامع عرب نداشته‌ است. اين روزها، روزهاي قهر و كناره‌گيري شربتچي از عرصه فيلم‌سازي است. موضوع از آنجا آغاز شد كه سال گذشته، فيلمنامه سريال «يادبود جسد» كه به زندگي محمد الشريف موسس جبهه آزادي‌بخش ملي الجزاير مي‌پرداخت، از سوي شركت اردني توليدكننده رد شد. گفتگوي زير را با شربتچي در رابطه با سريال‌هاي عربي و رابطه آنان با نقد سياسي انجام داده ام:

آقاي شربتچي سريال «مدير كل» در ايران طرفداران بسياري پيدا كرده بود. به نظر شما توانايي يك سريال تلويزيوني در نقد سياسي و اجتماعي نظام سلطه تا چه اندازه است؟
بسيار خوشحالم كه سريال من مورد پسند مردم ايران قرار گرفته است. در پاسخ به سوال شما بايد بگويم كه زماني شما مي‌توانيد نام يك منتقد سياسي و اجتماعي را بر روي خود بگذاري كه كرامت و حقوق مردم را در درجه اول رعايت كني و سخن از زبان آنها بگويي. نه اينكه صاحب اين نقد تنها خودت باشي و خودت. سريال‌هاي تلويزيوني نيز براي نقد مسائل پيراموني خود از اين قاعده مستثني نيستند. بنده همواره بر استفاده از خاطرات و اطلاعات شفاهي مردم در نوشتن يك فيلمنامه تاكيد داشته‌ام. البته متاسفانه جريان فعلي توليد سريال‌هاي تلويزيوني در جهان عرب، به نوعي دچار معضل سرمايه‌داري شده است و اين مساله كارگردانان و فيلم‌نامه‌نويسان ما را از واقعيت موضوعي كه مي‌خواهند به آن بپردازند دور مي‌كند. امروزه سرمايه‌داران هستند كه جهت فكري يك فيلم را تعيين مي‌كنند. بنابراين اگر در يك فيلمنامه بتوان از ظرفيت تصوير تلويزيون نهايت استفاده را برد، حتي مي‌توان يك مكتب فكري يا يك جريان سياسي را براي خود رقم زد، دقيقا همان كاري كه امروزه سرمايه‌داران دولتي عرب انجام مي‌دهند و ميليون‌ها بيننده در ماه رمضان، شاهد فيلم‌هاي توليد شده آنانند. بله روزگاري نه چندان دور نهضتي در توليد سريال‌هاي درام سوري ايجاد شد كه من هميشه به حضور در آن دوران پرشور در كنار كارگردانان بزرگي همچون حاتم علي افتخار مي‌كنم. نهضتي كه در پي اعتراضات آن، بسياري از مطالبات قانوني و حقوقي مردم و آزادي‌هاي آنان از سوي دولت تامين شد. اما آنجا كه پاي پول به ميان آيد و انگيزه شما براي توليد فيلم تنها بهره مالي آن باشد كه از سوي بسياري از بزرگان صاحب قدرت وعده داده شده است، ديگر نهضت توليد سريال‌هاي مردمي، موضوعيت ندارد و كارگردان ما تنها «بله قربان گو» تربيت خواهند شد.
مشكل اساسي توليد فيلم و سريال در جهان عرب و يا جهان اسلام را چه مي‌بينيد كه تاكنون كمتر پيش آمده است محصولي موثر در رقابت با توليدات غربي توليد شود؟
من را ببخشيد كه از اين اصطلاح استفاده مي‌كنم، اما ناچارم بگويم كه امروزه دزدان آثار هنري در كشورهاي شرقي بيشترين ضربه را به رشد اين محصولات مي‌زنند و من خودم ديگر انگيزه آنچناني براي نوشتن ندارم، چرا كه مي‌بينم فردا كه فيلم‌نامه‌ام تمام شد، همان داستان با عنواني ديگر در حال توليد است بدون آنكه نام كوچكي از من برده شود. بر روي فيلم‌نامه «يادبود جسد» در شهر عمان پايتخت اردن، در مسافرخانه‌اي به مدت يك ماه و نيم خود را حبس كرده بودم تا فيلم‌نامه را بازبيني و از نو بنويسم ئ تا كنون نيز از كمر درد آن روزها خلاص نشدم. اما حال كه كارم آماده شده است، باز به همان دليل نفوذ برخي سرمايه‌داران كه منافع خود را در خطر مي‌ديدند، با نوشته‌هايم مخالفت كردند و كارگرداني ديگر براي اين كار انتخاب كردند، در حالي كه پايه فيلم‌نامه جديد آنها همان نوشته‌هاي من است.
حال كه خود به داستان « يادبود جسد» اشاره كرديد، داستان كناره‌گيري و به نوعي قهر خود با فيلم‌سازي را شرح دهيد. شايعات بسياري گفته مي‌شود از جمله اينكه اصرار شما بر حضور برخي بازيگران خاص بود كه منجر به اختلاف با مديران آن شركت اردني شد. توضيح شما چيست؟
بايد اينگونه شروع كنم كه من پس از دريافت طرح اوليه فيلمنامه كه از روي داستان خانم «مستغانمي» دختر محمد الشريف و رمان‌نويس مشهور جزايري نوشته شده بود به بازبيني آن پرداختم و تمام مراحل توليد اثر را با مستغانمي در ميان مي‌گذاشتم. او بر انتخاب بازيگر نقش پدرش بسيار حساس بود و به خنده مي‌گفت كه فردي شبيه آنتوني كوين را براي اين نقش مي‌خواهم. اما در جلساتي كه با مديران شركت توليد كننده مي‌گذاشتم، هر روز كارشكني‌هاي بيشتري از آنها مي‌ديدم. يك روز بخشي از مبارزات سياسي محمد الشريف را كه به ضرر فرانسه تمام مي‌شود را حذف مي‌كردند و روزي ديگر بر انتخاب يك بازيگر مشهور كه زيبايي ظاهري خاصي دارد به عنوان نقش شريف اصرار مي‌ورزيرند. بنده از دخالت آنها گله‌مند شدم، مخصوصا آنكه بازيگري را مي‌خواستند به من تحميل كنند كه تمام عمر خود را در فرانسه زندگي كرده و بويي از روحيه استعمارستيزي و مقاومت‌ مردم الجزاير نبرده است. نگاه آنها صرفا تجاري بود در حالي كه بنده كاملا به اين موضوع معتقدم كه بازي يك بازيگر زماني بر بيننده موثر واقع مي‌شود كه ابتدا تاثير آن نقش بر خود بازيگر واقع شود و بازيگر نقش خود را باور داشته باشد. من چگونه مي‌توانم به اين بازيگر عربي غرب‌زده بفهمانم كه استعمارستيزي يعني چه؟

اثر ديگر شما كه جوايز بين‌المللي بسياري را از آن خود كرد، «انگور شامي» بود. چرا با پخش اين فيلم در برخي كشورها مخالفت مي‌شود؟
زماني كه طرح اوليه اين فيلم را ديدم،‌ تازه به عنوان مدير شركت بين‌المللي «فيلم شام» در آمده بودم. طرح را پسنديدم و به فواد حميره نويسنده آن تضمين دادم كه در قبال تكميل فيلم‌نامه، آن را توليد كنم. كادر توليد كننده حرفه‌اي را نيز از موسكو انتخاب كردم. اما فيلم‌نامه كه تكميل شد، باز فشارهاي بسياري براي اصلاح و حذف برخي قسمت‌ها از سوي دولتمردان و برخي سرمايه‌داران شركت فيلم شام وارد شد. حساسيت آنها نيز بيشتر بر تاريخ دولت عثماني بود كه در فيلم چهره‌اي ديكتاتور از آن نشان داده شده بود، در حالي كه واقعيت تاريخ را نمي‌شود ناديده گرفت. به هر حال با هر سختي اين فيلم توليد شد،‌ اما بسياري از كشورها كه تاريخ خود را در اين فيلم سياه مي‌بينند از پخش آن جلوگيري مي‌كنند.
سريال‌هاي سوري و عربي تا چه اندازه به موضوع جوان و مشكلات او مي‌پردازند؟ در حاشيه مي‌توانيد اختلاف ميان شما و دخترتان «رشا» كه يكي از كارگردانان سرشناس جوان سوريه است را شرح دهيد؟
سرگشتگي جوانان مسلمان، دردي است كه هميشه با من همراه بوده است. همه مي‌دانند كه دختر من «رشا»، كارگردان سينمايي بزرگي بود كه آينده درخشاني براي او آرزو مي‌كردم. اما حال فعلي او با ازدواج‌ها و طلاق‌هاي مكرر، بسيار نامناسب است. دخترم سال‌هاست كه با من قطع رابطه كرده است. رشا يك جوان از ميان هزاران جوان مسلمان شرقي است كه با مشكلات بسياري از جمله نظام تجمل‌گراي سرمايه‌داري، اعتياد، طلاق، افسردگي، كمبود محبت والدين و هزاران درد ديگر گرفتار است. مشكل اصلي دخترم سرگشتگي ميان سنت‌گراي متعصب مسلمان و روشنفكر بي‌قيد غرب‌زده است. نمي‌داند از چه چيزي بايد در فيلم‌هاي خود صحبت كند. وقتي سراغ نقد سنت‌گرايان مي‌رود سر از اسلام‌زدايي در مي‌آورد. وقتي سراغ نقد ملي‌گرايي مي‌رود سر از تحريف تاريخ و فراموشي فرهنگ و تمدن ديرينه سوريه در‌مي‌آورد. نمي‌داند كجاست و چه چيز بايد باشد. اين سرگشتگي جوانان را در هيچ فيلم يا سريالي نديده‌ام كه به خوبي بخواهند به آن اشاره كنند.

Saturday, October 9, 2010

در مسير توليد سينماي تركي- فلسطيني


  • سينماي مقاومت ترك
 در دوسال اخير كشور تركيه، خوب يا بد، با غرض يا بي‌غرض به عنوان يكي از حاميان اصلي شكست محاصره غزه در جهان شناخته شده و اين مسئله به عنوان يك شعار و يك عقيده در اذهان عمومي مردمان ترك شكل گرفته است. هنر و فرهنگ اين كشور نيز تحت تاثير اين باور قرار دارد و امسال اين موضوع به روشني در فيلم‌هاي سينمايي جشنواره «التان كوزا» در شهر آداناي تركيه كه برترين جشنواره فيلم‌هاي كوتاه كشورهاي مديترانه است، ديده شد. حمله اشغالگران اسرائيل به كاروان حمل كمك‌هاي انسان‌دوستانه به غزه مشهور به كاروان آزادي و كشته شدن چند نفر از كشور تركيه، نفرت اين كشور نسبت به رژيم اشغالگر قدس را به اوج رساند. الين تاچان دبير جشنواره در گفتگويي خبري اعلام كرد كه: «بيشتر توليدات داخلي جشنواره امسال، حول موضوع فلسطين و تاريخ روابط سياسي و فرهنگي تل‌آويو- آنكارا مي‍‌‌‌‌گشت كه البته تشويق‌ها و محدوديت‌هاي سياسي دولت تركيه نيز بر اين مساله تاثير داشت». وي در پاسخ به سوال خبرنگار روزنامه الحياة چاپ لندن در رابطه با دغدغه‌هاي اصلي جشنواره التان كوزا سال 2010 گفت: «براي خود من كه نقشي در فيلم‌سازي نيز داشتم، مشكلات اصلي مردم غزه و امكان به تصوير كشاندن آنها مساله اصلي بود. و اينكه آيا مردم فلسطين نيز به اندازه ما كه در خارج گود نشسته‌ايم، به توليد فيلم‌ و مستند و سريال از زندگي‌ و مشكلاتشان علاقه‌مندند؟» .  
  • شكوفايي سينماي فلسطين
نكته قابل توجه جشنواره آدانا حضور كارگردانان كشورهاي عربي و مخصوصا فلسطيني بود كه فيلم‌هاي خود را در بخش بين‌الملل جشنواره به نمايش درآوردند. كارگردانان فلسطيني در سال‌هاي اخير ثابت كردند كه براي به تصوير كشاندن مظلوميت هموطنان خود در فلسطين در مقابل چشمان مردم جهان، تلاش بسياري مي‌كنند و براي اين كار استعداد فراواني نيز دارند. در يك سال اخير فيلم «زمان ايستاده» اثر ايليا سليمان بهترين فيلم جشنواره ابوظبي، فيلم «آمريكا» اثر شيرين دعيس كارگردان زن فلسطيني بهترين فيلم جشنواره قاهره و بيروت، فيلم «زنديق» اثر ميشال خليفي در دبي و همچنين فيلم « تلخ و انار» اثر نجوي نجار در دوحه و رباط و هم‌اكنون در آداناي تركيه شناخته شدند.
در پاسخ به سوال الين تاچان دبير جشنواره در رابطه با ميزان علاقه مردم فلسطين به فيلمسازي از زندگي خود، بايد گفت كه البته جنگ و دفاع در يك سرزمين همواره با شكوفايي فرهنگ و ادبيات آنجا همراه بوده است و حال فلسطين كه در طي گذار از نيم‌قرن بحران در منطقه خود از سال 1948 تا كنون بوده است، تجارب هنري و فرهنگي و فكري بسياري پيدا كرده و شايد در آينده جشنواره‌هاي كشورهاي عربي و اسلامي و مديترانه، بيشترين جوايز را به فلسطين و فلسطينيان اختصاص دهند. امروزه فلسطين مملو از كارگردانان سينمايي و مستندساز شناخته شده در جهان است. ايليا سليمان، هاني ابو سعيد، ميشال خليفه، رشيد مشهراوي، ‌نجوي نجار،‌ شيرين دعيبس و كارگردان مشهور فيلم‌هاي سينمايي بلند جهان «مي مصري» از برترين‌هاي جشنواره‌هاي منطقه آسيا،‌ آفريقا و اروپا هستند و جشنواره اخير در فيلم‌هاي كوتاه نيز برتري فلسطينيان را نشان داد كه ليانه بدري و نصري حجاج برترين‌هاي بخش بين‌الملل معرفي شدند. اين كارگردانان يا در خارج از فلسطين ساكنند و يا در خيل فلسطينيان 48 در قدس هستند و شهروند اسرائيلي به حساب مي‌آيند، اما همه به يك هدف مي‌انديشند و آن آزادي اشغال قدس، شكست حصر غزه و بازگشت آوارگان فلسطيني است.
  • خلاء سوژه در كشورهاي آرام
شايد علت اصلي برتري هنري و ادبي يك كشور در حال جنگ، سوژه‌هاي بسياري است كه در مقابل چشمان فيلمنامه‌نويس مي‌آيد و او را براي نوشتن يك تراژدي اثربخش كمك مي‌كند. جشنواره التان كوزا در كنار بخش ويژه خود كه به موضوع فلسطين اختصاص داشت، دو بخش ديگر با عنوان فيلم‌هاي كوتاه دانشجويان سينمايي و بخش داستان‌هاي نوگراي تركيه داشت كه بيشتر آنها نيز گريزي به موضوع حمله به كاروان آزادي و تاريخ سياسي دو كشور تركيه و فلسطين مي‌زدند تا شايد اين گونه سوژه‌هاي بيشتر و بهتر و عامه‌پسندي را عرضه كنند.
جالب آنكه ديگر كشورهاي حاضر در جشنواره همچون مصر، تونس، لبنان و مغرب با موضوعاتي اجتماعي و تاريخي در روابط كشورهاي خود با تركيه به ميدان آمده بودند كه با استقبال اندك تماشاگران ترك مواجه شدند. سينماگران عربي هيچ‌گاه نخواستند كه موضوع فلسطين را دغدغه اصلي خود قرار دهند و شايد بيم‌ از عواقب آن از سوي دولت‌هاي خود دارند.
تاريخ ابتدايي برگزاري جشنواره، ماه ژوئن سال جاري بود با شعار «فلسطين: اشتياقي براي صلح» كه با رخ دادن حادثه كاروان آزادي در روز 31 ماه مي، كه روز تاريخي تيرگي روابط تركيه و اسرائيل شناخته شد، جشنواره تا به امروز به تعويق افتاد و شعار آن نيز به « با وجود گريه ملت، لذتي وجود ندارد » تغيير يافت. البته سه كارگردان اسرائيلي نيز در جشنواره حضور داشتند كه دو فيلم داستاني و يك انيميشن را با موضوع صلح خاورميانه ارائه دادند كه در همان حاشيه جشنواره باقي ماند.
  • آدانا، شهري مشتاق براي حضور فلسطينيان
شايد برگزاري بخش ويژه‌اي با عنوان فلسطين در يك جشنواره سينمايي در كشوري ديگر حتي كشورهاي عربي، براي مردم آن كشور و شركت‌كنندگان در جشنواره موضوعي غريب و زننده به نظر‌آيد،‌ كما اينكه تجربه استقبال اندك مردم از فيلم‌هايي با موضوع مقاومت فلسطين در جشنواره دو سال گذشته اسكندريه مصر و همچنين تونس فراموش نمي‌شود. اما شهر آدانا در غربي‌ترين نقطه تركيه و در مرز سوريه قرار دارد و از شمال نيز همجوار اروپا مي‌باشد. اين شهر راه ارتباطي تركيه با كشورهاي عرب مديترانه بوده و به خاطر موقعيت جغرافيايي خود در سال‌هاي اخير، اهميتي سياسي و فرهنگي پيدا كرده است. مردمان اين شهر لهجه‌اي سوري- تركي دارند و با اتفاقات و حوادث منطقه به خصوص فلسطين ناآشنا نيستند و اشتياق وافري نسبت به فيلم‌هاي بخش جانبي جشنواره با موضوع فلسطين نشان دادند. 
تركيه و فلسطين شايد زبان و ادبياتي مغاير هم داشته باشند، اما با برخورداري از تاريخ پرشور و پرحادثه خود و همچنين جوانان پراستعدادي كه امروزه در عرصه هنر و فرهنگ مخصوصا سينما، سريال‌هاي تلوزيوني،‌ هنرهاي تجسمي و گرافيكي چهره‌هاي شناخته شده منطقه مديترانه هستند، مي‌توانند در مسير توليد محصولات و برگزاري جشنواره‌هاي مشترك همگامي بيشتري داشته باشند. در اين ميان تنها يك سوال مي‌ماند و آن اينكه چرا ايران نتوانسته‌ است چنين اشتياقي را براي مشاركت هنرمندان خود با فلسطينيان ايجاد كند؟

Wednesday, October 6, 2010

جنجال سريال يوسف پيامبر در مصر


پس از پخش موفق سريال ايراني مريم مقدس در شبكه ماهواره‌اي مصري ملودي درام بر روي ماهواره نايل‌ست، كمتر انتظار مي‌رفت كه پخش سريال يوسف پيامبر در همان شبكه بازخوردي منفي پيدا كند. يوسف پيامبر اين روزها در شبكه ملودي درام با دوبله عربي و با لهجه‌ مصري پخش مي‌شود، اما در مقابل پژوهشگاه اسلامي دانشگاه الازهر، بيانيه‌اي بسيار تند و تهديدآميز به مدير شبكه ملودي درام نوشته است كه چرا تصوير پيامبران را نشان مي‌دهيد و ارزش‌هاي الهي آنان رادر قالب انسان‌هاي معمولي و ناتوان مي‌كاهيد. اين گروه از عالمان مسلمان پيش از اين نيز با برخي فيلم‌هاي تاريخي كه تصوير صحابه را نشان مي‌دادند به مخالفت مي‌پرداختند. نمونه مشهور آن فيلم «الرساله» در رابطه با زندگي پيامبر اسلام به كارگرداني مصطفي العقاد بود كه به دليل تصوير برخي صحابه پيامبر، پخش آن به مدت بيست‌ سال از شبكه‌هاي مصري ممنوع شده بود. ‌اما نمي‌توان مدعي شد كه همواره اصول فقهي دانشمندان الازهر در تمام شبكه‌هاي عربي رعايت مي‌شود كما اينكه در ماه رمضان امسال، پرهزينه‌ترين سريال توليد شده مصري به زندگي يكي از فرماندهان سپاه اسلام اختصاص داشت و تصوير بسياري از صحابه را پخش ‌كرد. اما اينكه چرا سريال يوسف پيامبر منجر به چنين واكنشي مي‌شود، در حالي كه سريال مريم مقدس با وجود تصوير حضرت زكريا، چنين واكنشي به همراه نداشت بيشتر به گسترش شبكه‌هاي شيعي در يك سال اخير در ماهواره نايل ست ارتباط دارد. خانم نانسي يوسف، مدير شبكه ملودي درام در مصاحبه‌اي با روزنامه مصري الشروق با بيان اينكه چنين واكنشي تنها ريشه در اختلافات سياسي و فرقه‌اي دارد گفت: « تا كنون بسياري از سريال‌ها و فيلم‌هاي سينمايي مشاهده شده كه بيش از چندين مرتبه چهره‌ برخي از انبيا و صحابه را نشان داده‌اند كه مي‌توان نمونه بارز آن را در شبكه «اي آر تي» عربستان مشاهده كرد، اما هيچگاه با چنين برخوردهاي امنيتي و تهديدآميزي مواجه نبود. اگر پخش چنين تصاويري مشكل فقهي دارد پس چرا شبكه «اي آر تي» كه مديران آن همه از عالمان بزرگ اهل تسنن هستند به اين مشكل برنمي‌خورد. تنها پاسخي كه مي‌توان گفت اين است كه اين چنين واكنش‌هاي تندي تنها ريشه در اختلافات سياسي ايران و مصر و شيعه و سني دارد كه  انديشه‌ها و روايت‌هاي همديگر از تاريخ را برنمي‌تابند». مدير شبكه ملودي درام محتواي سريال يوسف پيامبر كه به نام «يوسف صديق» از شبكه او پخش مي‌شود را كاملا عاري از هرگونه اشاره‌اي به اختلافات فرقه‌اي شيعه و سني و يا مسائل سياسي دانست.

موزلم، فيلمي براي سياه‌پوستان مسلمان آمريكايي


پس از گذشت دو دهه از توليد فيلم سينمايي « بهترين كار » اثر اسپايك لي در رابطه با تبعيض نژادي سياست‌هاي آمريكا در رابطه با سياه‌پوستان شهر بروكلين، ديگر كمتر فيلمي را مشاهده كرده‌ايم كه به صراحت به اين موضوع بپردازد و از حقوق شهروندي سياه‌پوستان دفاع كند، گويي كه براي همه اين توهم شكل گرفته كه ديگر هيچ گونه تبعيضي وجود ندارد و همه شهروندان سفيد و سياه و سرخ از حقوق برابر برخوردارند. اما فيلم « موزلم» اثر قاسم بصير كارگردان مسلمان آمريكايي كه در منطقه ميشيگان فيلم‌برداري شده است، پرده از تبعيض بسيار علني و گسترده دولت در تامين حقوق مسلمانان سياه‌پوست آمريكايي برمي‌دارد. اين فيلم در حالي در جشنواره سينمايي «يوربان ورلد» در نيويورك به نمايش در‌ مي‌آيد كه رئيس‌جمهور سياه‌پوست آمريكا در سخنان 11 سپتامبر خود، رعايت حقوق تمامي مسلمانان را براي خود لازم دانست. قاسم بصير در فيلم خود، تحقير سياه‌پوستان مسلمان در سازمان‌ها و ادارات دولتي و مدارس و دانشگاه‌ها را به تصوير مي‌كشد و در گفتگو با رويترز مي‌گويد: « من از توليد اين فيلم مي‌خواهم دردهاي قشري را در آمريكا نشان دهم كه اتفاقا از جمعيت بسيار زيادي برخوردارند و تنها دو ميليون نفر از آنها را مي‌توان در نيويورك پيدا كرد. تبعيض حاكم بر مسلمانان سياه آمريكا، در ظاهر نامحسوس و ناپيداست و همگي گمان مي‌كنند كه آنها از هيچ مشكلي برخوردار نيستند، اما زماني كه خودتان به عنوان يك سياه‌پوست مسلمان در اين كشور زندگي كنيد و ببينيد كه چگونه همشهريانتان از شما مي‌ترسند و فرار مي‌كنند، متوجه مي‌شويد كه نمي‌توانيد خود را به عنوان يك شهروند معمولي به حساب آوريد». به گفته استيسي اسپايك دبير جشنواره يوربان، دليل استقبال گسترده از موزلم، موضوع ساخت مسجد نيويورك در كنار مكان برج‌هاي دوقلو است كه امروزه به مهمترين مسئله آمريكا تبديل شده و جريان اسلام‌هراسي گسترده‌اي را ميان مردم به وجود آورده است. موزلم داستان دانشجوي جواني است كه زندگي او را از سال 2001 و حادثه 11 سپتامبر تا كنون در مدرسه،‌دانشگاه و محل كار او به تصوير مي‌كشد. ايوان روس بازيگر اين نقش مي‌گويد: « وقتي فيلم را ببينيد، متوجه مي‌شويد كه خانواده اين جوان دانشجو در رعايت قانون و اخلاق هيچ تفاوتي با ديگر خانواده‌هاي آمريكا ندارند و حتي از برخي برترند، اما در مقابل جامعه آمريكا هيچ‌گاه به عنوان يك شهروند معمولي با آنها برخورد نمي‌كند».

فيلم لاله سياه براي اسكار


هفته گذشته مركز سينمايي «آريانا» در كابل پايتخت افغانستان، براي اولين بار شاهد هزاران تماشاگر افغاني بود كه براي ديدن فيلم سينمايي « لاله سياه » به سالن آمده بودند. لاله سياه اولين فيلم سينمايي افغاني است كه به موضوع جنگ طالبان و فروپاشي سلطه آنها بر كابل در سال 2001 مي‌پردازد. كارگرداني اين فيلم را «سونيا ناصري كول‌» زن افغاني ‌الاصلي برعهده داشته كه خود نيز آسيب ديده حملات طالبان به شهر و خانه‌اش است. اين فيلم به نمايش داستاني واقعي از كشته‌شدن فرزند يك خانواده‌ كابلي توسط نيروهاي تندروي طالبان پرداخته است. نكته قابل توجه اين فيلم كه منجر به استقبال بسيار تماشاگران افغاني از آن شده خبري است كه چند روز گذشته در رسانه‌هاي افغاني پخش شد و آن كشته شدن وحشيانه دخترك افغاني، بازيگر نقش اول فيلم، توسط شبه نظاميان طالبان بود. جالب آنكه كول كارگردان فيلم، به دليل پيدا نكردن جايگزين مناسب براي اين بازيگر، قسمت‌هاي پاياني را خودش بازي كرده است. اين فيلم نامزد جايزه فيلم‌هاي خارجي اسكار 2010 شده و بسياري از كارشناسان سينما، مظلوميت به تصوير كشيده شده خانواده‌هاي افغاني و حادثه كشته شدن بازيگر آن را دليل گزينش آن براي اسكار مي‌دانند. ناصري كول در رابطه با حضور فيلم خود در اسكار گفته است: «اگر فيلم من برنده جايزه اسكار شود، افتخاري است براي كشور من، اما جايزه اصلي را زماني من دريافت كردم كه هزاران تماشاگر مشتاق را در سالن سينمايي ديدم». او همچنين هدف خود از فيلم را نمايش جنگ نمي‌داند و در اين رابطه مي‌گويد: « من تنها مي‌خواستم، مردم دردها و گله‌هاي در سينه مانده خود را بر روي پرده سينما ببينند».

Saturday, October 2, 2010

سكولاريسم خيال‌پرداز عرب


در يك سالي كه گذشت،‌ رسانه‌هاي عربي با دو خبر مهم مواجه شدند كه منجر به تغيير رويكرد بسياري از آنان شد. مدتي پيش اعلام شد كه شبكه الجزيره مجريان زن خود را مجبور به رعايت حجاب كرده است و چهار مجري نيز در پاسخ به اين سياست استعفا دادند كه البته بعدها شبكه الجزيره به دليل احساس كاهش رغبت تماشاگرانش در مقايسه با شبكه رقيب خود العربيه، از اين تصميم صرفنظر كرد. خبر دوم نيز كه هفته پيش اعلام شد، استعفاي "عبدالرحمن الراشد" روزنامه‌نگار مشهور سعودي پس از شش سال مديريت شبكه تلويزيوني العربيه از مقام خود بود كه البته خود دليلي براي استعفايش بيان نكرد.
القدس العربي ديروز در خبري با اشاره به كناره‌گيري عبدالرحمن الراشد از مديريت شبكه سعودي العربيه انتقاد يكي از ميهمانان در برنامه اين شبكه از وهابيت را از دلايل اصلي اين بركناري دانست و نوشت: « يكي از ميهمانان اين برنامه گفت كه وهابي‌ها باعث شده‌اند كه غرب اسلام را تروريسم، افراطي و خشونت‌طلب بداند و عربستان سعودي مسئول انتشار آن است». القدس العربي نوشت كه علت اصلي كناره‌گيري وي اين است كه اين شبكه در روز پنجشنبه 23 ماه مبارك رمضان برنامه‌اي تحت عنوان "اسلام و غرب " پخش كرد كه در آن ضمن پرداختن به دعوت شيخ "محمد بن عبدالوهاب " و ارتباط وي با  "محمد آل سعود " از اين دعوت به عنوان "وهابيت " كه در خارج از عربستان به اين اسم معروف است، ياد كرد.
با وجود ممنوعيت رسانه‌هاي عربستان در پخش خبر اين استعفا از سوي دولت، بازتاب گسترده آن در تمام رسانه‌هاي عربي غير قابل انكار است. مقالات روزانه عبدالرحمن الراشد در روزنامه الشرق الاوسط به عنوان منشور ليبراليسم و سكولاريسم عربي در مقابل اسلام‌گرايي سياسي، هر روزه مسير بسياري از برنامه‌ها و نوشته‌هاي ديگر رسانه‌ها و نشريات را مشخص مي‌كرد. " تركي دخيل " مجري معروف برنامه "اضاءات " در شبكه العربيه در وبلاگ خود در سايت "توييتر " نوشته است كه اگر با استعفاي الراشد موافقت شود او و دوستانش در اين شبكه نيز استعفا خواهند داد.
یکی از ویژگیهای عبدالرحمان الراشد، توجه خاص او به تحولات ایران بود و در جريان‌سازي ضد ايراني روزنامه‌ها و شبكه‌هاي ماهواره‌اي عربي در حوادث پس از انتخابات رياست‌جمهوري سال 89 ، مي‌توان رتبه اول را به او داد. مجله عربين بيزنس در فهرست سالانه برترين‌هاي خود در جهان عرب، در سال‌هاي 2006 تا 2008، عبدالرحمن الراشد را به عنوان موثرترين و بانفوذترين روزنامه‌نگار عرب معرفي كرد. دكترين عبدالرحمن الراشد، اسلامي صلح‌طلب و مدرن بدون هيچ‌گونه تعصب و بنيادگرايي و جنگ‌طلبي است كه در تعامل با هرگونه جريان فكري در جهان حتي صهيونيسم نيز كنار آمده و پاي ميز مذاكره گفتگو مي‌كند.
اما سوالي كه مي‌ماند اين است كه چرا چنين شخصيت بانفوذي را عربستان سعودي نمي‌تواند تحمل كند و اساسا چرا روشنفكري سكولار عربي هيچ‌گاه نتوانسته است پايگاهي ثابت و محكم در جهان عرب براي خود پيدا كند؟ بايد اين‌گونه پاسخ داد كه مشكل اساسي بر سر موضوع يك برنامه تلويزيوني يا يك مقاله يا واجب كردن حجاب نيست،‌ مشكل اساسي در تقابل ريشه‌دار سنت‌گرايي وهابي و جريان جدايي دين از دولت است كه پس از درگذشت محمد عبده عالم روشنفكر مسلمان مصري، شاگردان او اين دو شاخه را ايجاد كردند. رشيد رضا با گرايش به آموزه‌هاي ابن تيميه و محمدعبدالوهاب به تحكيم وهابيت سنت‌گرا پرداخت و افرادي چون شبلي شميل و فرح آنطون سكولاريسم را در غرب جهان عرب گسترش دادند. در سال‌هاي اخير با گسترش رسانه‌هاي عربي شكاف ميان اين دو جريان بيشتر و بيشتر شده است اما تا كنون كشورهاي شرق جهان عرب در حفظ سنت‌گرايي خود اصرار ورزيده و از هرگونه رشد سكولاريسم بيزارند و به شدت با آن مبارزه مي‌كنند. روز عيد فطر شبكه الجزيره در برنامه‌اي براي كودكان،‌ دكتر يوسف القرضاوي رهبر عالمان مسلمان اهل تسنن را دعوت كرده بود تا براي كودكان مسلمان جهان صحبت كند. برنامه بسيار شاد و مفرح و با اجراي گروه‌هاي موسيقي و تئاتر عروسكي همراه بود، اما يوسف قرضاوي در سخنان خود همگان را دچار شوك كرد. او با لحني بسيار تند، رسانه‌ها،‌ مراكز آموزشي و تربيتي جهان اسلام را مخاطب قرار داد و از غرب‌گرايي و بي‌بندوباري و دين‌گريزي آنان انتقاد كرد. او گفت كه تعامل با جهان نبايد ما را از سنت‌هاي اسلامي و اعتقاداتمان دور كند و براي حفظ اين سنت‌ها بايد مبارزه كرد. به گفته او كودكان امروز مسلمان ما چيزي از اسلام و بنيانهاي آن نمي‌دانند، اما آموزه‌هاي غربي را به خوبي مي‌فهمند. چنين نگاهي از سوي بزرگترين عالم اهل تسنن، با رويكرد اسلام‌گريزي اكثر رسانه‌هاي عربي فاصله بسياري دارد و اگر قرار باشد دولت‌هاي عربي بر اساس نگرش سنتي عالمان ديني خود كه بيشتر متاثر از آموزه‌هاي محمد عبدالوهاب موسس فرقه وهابيت هستند،‌ سياست‌گذاري و تصميم بگيرند،‌ در آينده بايد منتظر استعفاي بسياري از فعالان عرصه رسانه و مطبوعات در كشورهاي شرق جهان عرب باشيم.