Sunday, February 28, 2010

توصیف عرب از نگاه ابن خلدون


در این روزهای برگزاری انتخابات پارلمانی عراق، با نیم نگاهی به جریان های سیاسی و فکری عراق، آشفتگی شگفت آوری را مشاهده می کنیم. آنکس که دیروز دیکتاتور ستیز بود، امروز با موضوع برکات دوران دیکتاتوری در روزنامه مقاله می نویسد و مرگ بر دموکراسی سر میدهد و دیگری که از حضور فرنگیان در کشورش به شیفتگی رسیده، اعقال و دشداشه اش را دور مي اندازد و با کربات شعار دموکراسی و حکومت قانونی را در منطقه ای سر می دهد که تا کنون روی قانون به خود ندیده. دیروز دو برادر در کنار هم شعار وحدت ملی سر دادند و امروز برای هم خط و نشان کشیدند. هفته گذشته بود که در شبکه الجزیره مناظره ای میان دو کارشناس سیاسی عراق، یکی علیه بعث و دیگری له بعث پخش شد و آنچنان با هم درآویختند که در پایان هر دو در حالت ایستاده با مشت های گره کرده در دو طرف میز مناظره مرگ بر هم می گفتند و فیصل القاسم، مجری حیله گری که خود روزی در اطلاعات بعث عراق بوده و خود آتش این مناظره را به پا کرده بود، به هر دوی آنان می خندید. در این مقال می خواهم به موضوع عرب از نگاه ابن خلدون، عالم جامعه شناس جهان اسلام بپردازم تا بیشتر با «عرب»، این موجود محیر العقول آشنا شویم.  او در کتاب المقدمه خود اینچنین می آورد:
«کلمه عرب گاهی اوقات به بادیه نشینی دلالت دارد و آنان کسانی اند که به تندخویی و تعصب و نادانی مشهورند، و اگر کلمه عرب به اعراب ارتباط داشته باشد، آنان نیز کسانی اند که به درشتی و ناهنجاری توصیف می شوند که البته در زبانشان خوش سخنند. همان گونه که در قرآن کریم در شان اینان آمده است: (الأعرابُ أشدّ كفراً ونفاقاً وأجدرُ ألاّ يعلموا حدودَ ما أنزلَ اللهُ على رسولِه واللهُ عليمٌ حكيمٌ). [توبة: 97]. بادیه نشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است، و به ناآگاهی از حدود و احکامی که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند و خداوند دانا و حکیم است. (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی).»
ابن خلدون همچنین در شرح حال عرب می گوید: « هیچ گاه تن به پذیرش قانون نمی دهد و به هیچ وجهی به اطاعت از سیاست در نمی آید ... خود مدعی ریاست است و جانشینی را به کسی نمی سپارد حتی اگر برادر، پدر و یا بزرگ عشیره او باشد، مگر با زور شمشیر. این گونه است که هر روزه بر تعداد روسای آنان می افزاید و رعیت و قانون است که در میان چندین راعی و حاکم نابود و نقض می شود ... رعیت در ممالک آنان در سرگردانی و هرج و مرج بی قانونی می چرخد. »
امروز مردم عراق نمی دانند که آخر چه کسی بر آنان حق دارد، تا آنجا که برخی از حقانیت صدام فقید نيز سخن می گویند و حتی برای ساختن ضریح او با بودجه دولت موافقت می شود.
ابن خلدون می گوید: «همانانیکه روزی با شتر که سرسخت ترین حیوان است، سر می کردند و همچون شتر، متوحش]در مقابل متمدن[ گشته بودند » در جايي ديگر نيز می گوید که: «همین انسانها بیشترین رییس و حاکم را دارند»، این دو چگونه با هم جمع می شود؟
اصطلاح خاص ابن خلدون از اینان «بادیه نشینان متوحش» است که همواره از آبادانی و استقرار می گریزند و سنگ های خانه ها را برای زورآزمایی و چوب های سقف را برای علم کرن خیمه هاشان از شهرها می ربودند.
به گفته چارلز دیکنز :«فرهنگ، ژن های وراستی خود را برای آیندگان به میراث می گذارد.»
امروز در عراق آنکس که روزی خون مردم را می نوشید و در دزدی اموال آنان کم نمی گذاشت و قانون گریز تر از همه بود، مرد بزرگ عرب یا به قول معمر القذافی لقب «شیر عرب» باید بر او گذاشت.