Friday, March 5, 2010

احياگر عقل عربي



رئيس دانشگاه تگزاز در زمان اعطاي مدرك دكتراي او گفت: « شكي ندارم كه در آينده تو را بزرگترين جامعه شناس خواهم ديد».
سال 1913 در شهر كاظمين بغداد متولد شد و در سال 1950 در رشته جامعه شناسي انقلاب، مدرك دكتراي خود را از دانشگاه تگزاز آمريكا كسب كرد و در سال 1995 درگذشت.
دكتر سيد علي الوردي، را بسياري از نويسندگان عرب از جمله سلامه موسي، عبدالرزاق محي الدين به عنوان بزرگترين جامعه شناس تاريخ جهان عرب دانسته اند. علي الوردي را ابن خلدون دوم عرب نيز لقب نهاده اند،‌ چرا كه او بود كه روش جامعه شناسي ابن خلدون را در كتاب «شخصيت فرد عراقي» احيا كرد. اين كتاب در دهه هفتاد و در زمان اوج سلطه كمونيست هاي پان عربيسم همچون عبدالناصر نوشته شد و موج انتقادهاي بسياري را به همراه داشت. او انسان عراقي را همچون هر انسان ديگري در سراسر جهان عرب و ساير تمدن ها مي داند. او عراق را به عنوان نمونه مناسب براي بررسي و تعميم به ساير مناطق عربي مي دانست و ريشه شخصيت عراقي را متاثر از ارزش هاي بدوي، تمدني و جغرافيايي مي ديد. عرب گرايي افراطي كه در آن برهه زماني رواج چشمگيري داشت، از نظر علي الوردي هيچ معنا و ريشه اي ندارد. او قائل است كه تمدن ها در گذر زمان همواره در حال تغييرند و نمي توان هيچ گاه بر نژاد يا قومي دست گذاشت كه آنان مالكان آن تمدن و ديار به حساب آيند. مهاجرت هاي گسترده در طول 250 سال اخير ديگر جايي براي اين گونه بنيادگرايي هاي سنتي نمي گذارد. دكتر وردي در بحثي تاريخي و مفصل، وقايعي همچون طغيان رودهاي دجله و فرات، گسترش مرض طاعون در عراق را در دوره عثماني،‌مهمترين دلايل مهاجرت گسترده مردم عراق به ساير مناطق سرزمين عثماني همچون سوريه، لبنان، اردن و فلسطين و حتي مصر مي داند.
وردي شخصيت عراقي را را در تمام نقاط جهان مي بيند نه تنها در بين النهرين. او در كتابي ديگر به نام «پژوهشي در طبيعت جامعه عراقي» با رويكردي تاريخي به فلسفه پيدايش اقوام و فرق ديني در منطقه پرداخته و در اين كتاب با بهره گرفتن از روش جاحظ در معرفي تمدن ها ، سير تطور عقلي را اساس تغييرات اجتماعي و فردي قرار مي دهد، بر خلاف گرايش غالب كه مبنا را بر سير تطور سياسي يا اجتماعي مي دانند.  
در رابطه با موضوع انسان شناسي نيز دست نوشته هاي بسياري از او به جا مانده كه وصيت كرده بود پس از مرگش به چاپ رسد كه البته تا كنون كه پانزده سال از فوتش مي گذرد هيچ كدام چاپ نشده است. انسان شناسي او ريشته در تمام ابعاد ايدئولوژيكي، جغرافيايي، اقتصادي و اجتماعي بشري دارد. به عقيده او نمي توان پيدايش شخصيت انسان عراقي را بي ارتباط با مظاهر ديني و سنتي دوره عباسي دانست. نقش مناسبتهاي ديني همچون ميلاد نبي اكرم، يادبود روز عاشورا و از قبيل اين سنن در حيات انسان عراقي بسيار جدي است.
جنجالي ترين كتاب وردي كه همان باعث انزواي او در جامعه عراقي گرديد كتاب‌«آخوندهاي درباري و بحران عقل بشري» است. در اين كتاب علي الوردي با سبكي انقلابي به نقد تند برخي بزرگان دين كه راضي به بقاي سلطنت بودند پرداخته و آنان را به متهم به سكوت و وقوف در مقابل ظلم حاكمان و جهل بشري مي كند كه با مصلحت انديشي حفظ ظاهر دين در جامعه و بقاي وجوهات شرعي، عملكرد خود را توجيه مي كردند. اتهام ديگر او به بزرگان ديني عراق، آتش زدن به دامنه اختلافات فرقه اي شيعه و سني است كه به عقيده او اين اختلاف تنها يك اتفاق تاريخي است ميان امام علي (ع) و برخي صحابه كه بايد در همان تاريخ مي ماند، اما بزرگان مذهبي و درباري هر دو فرقه كه متاثر از سياست هاي حاكمان زمان خود بودند، مسبب گسترش آن شدند. البته وردي در اين كتاب آنگاه كه خود به نقل تاريخ مي پردازد،‌ حكومت اموي و در راس آن معاويه بن ابي سفيان را آغازگر نشر روحيه عرب گرايي و ناسيوناليستي عربي معرفي مي كند كه براي اولين بار در حكومت اسلامي ظلم هاي اجتماعي و اختلاف طبقاتي گسترش پيدا كرد. به عقيده وردي در زمان امويان بود كه واعظان ديني به عنوان مبلغان سلطنت در سرزمين هاي اسلامي فعال شدند و جيره و مواجب دريافت كردند تا با دلايلي فقهي، ظلم حاكم را توجيه كنند. او ريشه تمام اين مصائب را حب نفس دانسته در حالي كه آنان در درون خود،‌عملكردشان را «مصلحت براي اسلام و مسلمين» مي نامند و خود را راضي مي كردند. دكتر وردي در اين كتاب از جملات ابن خلدون و ماكياول بسيار بهره برده است.
با نگاهي جامع به جريان هاي سياسي و فكري صد ساله اخير عراق مي توان اين گونه برداشت كرد كه در مقابل جريان چپگراي ماركسيست كه در نهايت با نام بعث بر سر قدرت آمد، ‌دو جريان فكري منتقد متولد شدند كه صدام حسين هيچ گاه اجازه رشد به آنان نمي داد. اولين جريان را مي توان اصلاح گري اسلامي دانست كه رهبري آن را سيد محمدباقر صدر برعهده داشت و بر اساس اصالت دين و احياي اسلام حركت مي كرد و دومين جريان را اصلاح گري اومانيستي ناميد كه رهبر آن سيد علي الوردي بود كه به اصالت عقل فردي انسان عقيده داشت. هر دو جريان از جنس روشنفكري انقلابي بوده و و در مبارزه با عامل ديكتاتوري بعثي، كمونيست و شريعت درباري مبارزه مي كردند. شهيد صدر را به دليل طرح اسلام سياسي  از حوزه علميه نجف طرد كردند و علي الوردي را به دليل سخن از ارزش خرد فردي انسان،‌ در فضاي دانشگاهي آن دوره كه تماما رنگ ماركسيستي به خود گرفته بود منزوي كردند.
ريشه هاي ظهور انقلاب اسلامي ايران را نيز مي توان در شكل گيري اين دو جريان فكري دانست. امام خميني كه در نجف با شهيد صدر در ارتباط بودند و در خاطرات آقاي شاهروي از بزرگترين شاگردان شهيد صدر آمده است كه امام از نوفلوشاتو در نامه اي به ايشان فرمودند كه ماندن شما در عراق صلاح نيست، شما مي توانيد به عنوان طراح انقلاب اسلامي يه ايران بياييد و در آنجا اقامت كنيد.
در خاطرات جلال الدين فارسي نيز آمده است كه يكي از مهمترين كتاب هايي كه دكتر علي شريعتي به آن استناد مي كرد و در شكل گيري روشنفكري انقلابي ايران نقش بسزايي داشت، كتاب «وعاظ السلاطين» دكتر علي الوردي كاظميني بود. گفته مي شود كه شريعتي بيشتر كتاب هاي وردي را خوانده و ادبيات او را به ميراث برده است.
وردي در كتاب «وعاظ السلاطين» مي گويد: « آنان كه بر موعظه و ارشاد لاهوتي و افلاطوني واعظان تكيه كرده اند بدانند كه اصلاح طبيعت بشر تنها با موعظه نيست، چرا كه ذات واعظ، خود معتقد به متن موعظه نيست. واعظان بالاي منبر از شريعت و پايين منبر به سبك سرمايه داران مرفه معيشت مي گويند» و در چندين جاي اين كتاب، وردي تاكيد مي كند كه: « به اين نكته دقت شود كه من واعظان دين را نقد مي كنم نه اصل دين را».
كتاب هايي را كه وردي تا پيش از انقلاب 1954 عراق نوشته است بيشتر جنبه نقد جريان هاي ديني در عراق را دارد و كتاب هاي او پس از اين تاريخ و با روي كار آمدن جريان ماركسيسم،‌ جنبه نقد اجتماعي پيدا مي كند كه در آن زمان نظريه اجتماعي وردي پيرامون طبيعت جامعه عراقي ارائه مي شود. وردي درد روشنگري عقلي داشت و فضاي اجتماعي عراق كه آغشته به تصلب هاب فكري و ديني و قوميتي بود، ‌او را به تكاپوي نقد وا مي داشت.
تا كنون بيش از پانزده كتاب و صدها مقاله در نقد افكار علي الوردي نوشته شده است، تا آنجا كه مثل معروف عراقي را به او نسبت مي دهند كه: «همچون ماهي خورده و خار شده ».
وردي اولين جامعه شناس عراقي بود كه با نقد شخصيت انسان عراقي، در كنار افرادي چون نصر حامد ابو زيد، عابد الجابري،‌ حسن حنفي، نجيب محفوظ و سايرين در جهان عرب دست بر نقش عقل فردي انسان يه عنوان يك انسان نه يك عرب و نه يك مسلمان مي گذارد.
پيش از نيم قرن گذشته وردي مي گفت كه: «عراقي ها بايد خود را تغيير دهند و پيش از هر گونه اصلاح اجتماعي به اصلاح انديشه خود بپردازند،‌چرا كه تجربه تاريخي تلخ عراق درس هاي زيادي به ما آموخت، كه اگر عبرت گرفته نشود تلخ تر هم خواهد شد. عراقي ها بايد دموكراسي را مطالبه كنند تا بتوانند آزاد فكر كنند و آزاد گفتگو كنند بدون آنكه طايفه اي يا قبيله اي يا فرقه اي از داخل يا خارج كشور بر نظر آنها اثر بگذارد.... ملت عراق بيش از هر سرزميني داراي تنوع قوميت و طايفه و فرقه است و براي تطبيق مباني دموكراسي بر اين جامعه ناچار به بررسي دقيق تاريخ سرزمين خود هستيم. اگر اين فرصت از دست برود ديگر تا سالها دست نخواهد آمد.»
 

2 comments:

Anonymous said...

salam
estefade kardam.mamnoon.dar zamine mored eshare shoma alaan chizi be nazaram nemiresad

Unknown said...

سلام
ممنون جالب بود