Wednesday, August 18, 2010

نقش حزب‌الله در تاريخ سياسي لبنان

لبنان از زمان پيدايش مسئله اشغال فلسطين،‌ حضور و تاثير چشمگيري در مناقشات سياسي منطقه و جهان داشته است كه اوج اين حضور را از تهاجم اسرائيل در سال 1982 و چرخش موج بيداري انتفاضه از قدس به بيروت مي‌توان دانست و امروزه اين نقش و تاثير نيز بيش از پيش گرديده كه مي‌توان دلايل زير را براي آن برشمرد:

اول: پيروزي مقاومت لبنان به رهبري حزب‌الله در شكست و خروج اسرائيل از منطقه كه براي اولين بار در تاريخ جنگ‌هاي اسرائيل و اعراب، چنين شكستي را رژيم اشغالگر قدس پذيرفت كه بحران رواني و سياسي بسياري را در اسرائيل به همراه داشت. دوم: نقش مقاومت در گسترش جايگاه بين‌المللي لبنان در مناقشات منطقه‌اي و جهاني و دفاع از هويت ملي و جغرافياي سياسي خود در مقابل استعمار اروپايي است. تا آنجا كه امروزه لبنان مانع بزرگي در مقابل هژموني آمريكايي- اسرائيلي در منطقه به حساب مي‌آيد كه نمونه آن را در شكست فاجعه‌بار نفوذ سياسي صهيونيستي در لبنان در معاهده اخير دوحه مشاهده كرديم. سوم: شكست سياسي كشورهاي ذينفع اروپايي در لبنان همچون فرانسه و آمريكا در دامن زدن به اختلافات داخلي و جنگ‌هاي قوميتي كه در اتحاد داخلي لبنان در جنگ 33 روزه و حادثه قانا و همچنين جنگ 22 روزه غزه خود را نشان داد.

البته نمي‌توان كاملا خوشبين بود كه ديگر استعمار پير منطقه برنامه‌ خود را متوقف كرده است. حضور با نفوذ و موثر سازمان‌هاي آموزشي و پژوهشي آمريكايي و اروپايي در لبنان كه با استقبال گسترده جوانان و پژوهشگران لبناني مواجه است و همچنين قدرت‌يافتن بيش از پيش جريان بورژوازي غرب‌گرا در اين منطقه همواره اوضاع اجتماعي و سياسي لبنان و استحكام و مقبوليت نيروهاي حزب‌الله را تهديد مي‌كند. استراتژي جديد غرب براي بهره‌گيري از منافع اين سرزمين سبز،‌ فشار بين‌المللي بر دولت لبنان است كه با تعريف برخي تحريم‌ها و ممنوعيت‌هاي تجاري و قانوني، ‌لبنان را ناخواسته تسليم خواسته‌هاي خود مي‌كند. تخريب زيرساخت‌هاي اقتصادي با بازگرداندن سرمايه‌، تشويق گسترش هرج و مرج داخلي و اختلافات قومي، برجسته كردن موضوع تروريسم در لبنان، ترور رفيق الحريري نخست‌وزير محبوب لبنان براي اثبات نظريه تروريسم داخلي از ديگر طرح‌هاي استعماري است كه امكان تضعيف و وابستگي لبنان به حضور استعمارگران را فراهم مي‌كرد.
طرح ترور چهره‌هاي برتر دو منطقه لبنان و فلسطين با ترور حريري و عرفات براي تحكيم نيروي ژئوپوليتيك صهيونيستي در منطقه با هم صورت گرفت اما در گذر زمان مشاهده شد كه تحكيم احزاب و گروه‌هاي داخلي در لبنان بيشتر اما در فلسطين كمتر شد. در اين شرايط حضور يك نيروي كاريزما، قدرتمند و روشنگر مي‌تواند نقش بسزايي در حفظ شرايط پيشين و مديريت بحران صورت گرفته داشته باشد و در لبنان، حزب‌الله اين نقش را به خوبي ايفا كرد. اما ياس و بدبيني و كاهش روحيه مبارزه و مقاومت در فلسطين و گسترش فساد رهبران جنبش آزادي‌بخش آنان، ناشي از عدم حضور چنين نيروي كارآمد و فرهمندي بود. اين فاصله ميان مديريت واحد لبنان و گسست سياسي فلسطيني را زماني مي‌توان بهتر درك كرد كه با وجود حضور 12 فرقه مذهبي مختلف در لبنان، سيد حسن نصر الله دبير كل حزب‌الله لبنان در سخنراني سالگرد روز شهيد خود، همه گرو‌ههاي مسلمان لبناني را در بازگشت به اصل فكري و اعتقادي خود،‌ واحد و يكي مي‌داند و معتقد است كه اين يگانگي در اعتقاد منجر به اتحاد سياسي لبنان مي‌شود و هيچ عقيده‌اي را نمي‌توان براي تصميم‌گيري سياسي مميز و برتر دانست.
در ميان عملكرد و نگرش‌هاي سياسي حزب‌الله و حماس يك تفاوت ماهوي ديده‌ مي‌شود كه با نگرشي نتيجه‌گرا، شايد بتوان ريشه‌هاي موفقيت حزب‌الله را در اين تفاوت ديد. حماس همواره با گرايشي بنيادگرا تصورات ملي را در خدمت انترناسيوناليسم مذهبي خود قرار مي‌دهد، اما حزب‌الله همواره تصورات ديني را ابزاري براي حفظ حريم خصوصي و ملي لبنان قرار داده است. اين همان رمزي است كه باعث مقبوليت ملي حزب‌الله مي‌شود. همان‌گونه كه سيد حسن نصر‌الله در روز شهيد هيچ‌گاه بر جايگاه ديني و رهبري سياسي خود تكيه نمي‌كند و حزب‌الله را نيز در كنار ساير احزاب و گروه‌هاي سياسي قرار مي‌دهد.  او در ادامه سخنان خود با اشاره به آنكه حزب‌الله بركتي است كه براي تمام مردمان لبنان به امانت گذاشته شده مي‌گويد: « وظيفه من و هرآنكس كه خود را از نيروهاي حزب‌الله مي‌داند مبارزه براي آْزادي سياسي و ملي لبنان است و حزب‌الله ريشه در مليت لبنان دارد و به همه جهان مي‌خواهد اعلام كند كه لبنان تكه گوشتي بر سر سفره غذاي مناقشات بين‌المللي آنها نيست كه هر كس از آن بهره‌اي ببرد». اين نوع بيان،‌ عموم مخاطبين لبناني از هر قشر و مذهبي را با خود همراه مي‌كند كه حزب‌الله نه براي منفعت خود و نه براي تحقق ايدئولوژي خود مبارزه مي‌كند و هدف او همان هدف لبنان است. اما در تاريخ مبارزات تشكيلات خود گردان براي آزادسازي فلسطين از سال 1948 يا 1967، همواره مسئله تحزب، رياست، رقابت،‌ شاخه شدن ديگر احزاب به دليل اختلافات سياسي مشاهده گرديده و در اين ميان بيشتر موضوع سلطه ايدئولوژي بر مليت فلسطيني محل اختلاف آنان بوده و هست.

No comments: