سريال سوري «مدير كل» را مردم ايران خوب به خاطر دارند كه نظام سرمايهداري و بوروكراسي اداري سوريه را با زبان طنز به چالش ميكشاند. نقد نظامهاي سياسي و اقتصادي و ناهنجاريهاي اجتماعي و فرهنگي ناشي از آنها، موضوع بسياري از سريالهاي سوري و مصري سالهاي اخير بوده است كه بيشتر آنها نيز در ماه مبارك رمضان مشاهده ميشوند و بر اساس گزارشي از شبكه الجزيره، در رمضان سال جاري بيش از هفتاد درصد مردم جهان عرب، تماشاگر اين سريالها بودهاند. هشام شربتچي را در ايران با همان سريال «مدير كل» ميشناسند كه كارگرداني آن را برعهده داشت. شربتچي همواره در سريالهاي خود همچون مدير كل، رازهاي شهر، خانواده ستارهها، دستخط گروهبان و ديگر آثارش، ابايي از نقد نظامهاي سياسي عربي و بررسي معضلات اجتماعي و اقتصادي جوامع عرب نداشته است. اين روزها، روزهاي قهر و كنارهگيري شربتچي از عرصه فيلمسازي است. موضوع از آنجا آغاز شد كه سال گذشته، فيلمنامه سريال «يادبود جسد» كه به زندگي محمد الشريف موسس جبهه آزاديبخش ملي الجزاير ميپرداخت، از سوي شركت اردني توليدكننده رد شد. گفتگوي زير را با شربتچي در رابطه با سريالهاي عربي و رابطه آنان با نقد سياسي انجام داده ام:
آقاي شربتچي سريال «مدير كل» در ايران طرفداران بسياري پيدا كرده بود. به نظر شما توانايي يك سريال تلويزيوني در نقد سياسي و اجتماعي نظام سلطه تا چه اندازه است؟
بسيار خوشحالم كه سريال من مورد پسند مردم ايران قرار گرفته است. در پاسخ به سوال شما بايد بگويم كه زماني شما ميتوانيد نام يك منتقد سياسي و اجتماعي را بر روي خود بگذاري كه كرامت و حقوق مردم را در درجه اول رعايت كني و سخن از زبان آنها بگويي. نه اينكه صاحب اين نقد تنها خودت باشي و خودت. سريالهاي تلويزيوني نيز براي نقد مسائل پيراموني خود از اين قاعده مستثني نيستند. بنده همواره بر استفاده از خاطرات و اطلاعات شفاهي مردم در نوشتن يك فيلمنامه تاكيد داشتهام. البته متاسفانه جريان فعلي توليد سريالهاي تلويزيوني در جهان عرب، به نوعي دچار معضل سرمايهداري شده است و اين مساله كارگردانان و فيلمنامهنويسان ما را از واقعيت موضوعي كه ميخواهند به آن بپردازند دور ميكند. امروزه سرمايهداران هستند كه جهت فكري يك فيلم را تعيين ميكنند. بنابراين اگر در يك فيلمنامه بتوان از ظرفيت تصوير تلويزيون نهايت استفاده را برد، حتي ميتوان يك مكتب فكري يا يك جريان سياسي را براي خود رقم زد، دقيقا همان كاري كه امروزه سرمايهداران دولتي عرب انجام ميدهند و ميليونها بيننده در ماه رمضان، شاهد فيلمهاي توليد شده آنانند. بله روزگاري نه چندان دور نهضتي در توليد سريالهاي درام سوري ايجاد شد كه من هميشه به حضور در آن دوران پرشور در كنار كارگردانان بزرگي همچون حاتم علي افتخار ميكنم. نهضتي كه در پي اعتراضات آن، بسياري از مطالبات قانوني و حقوقي مردم و آزاديهاي آنان از سوي دولت تامين شد. اما آنجا كه پاي پول به ميان آيد و انگيزه شما براي توليد فيلم تنها بهره مالي آن باشد كه از سوي بسياري از بزرگان صاحب قدرت وعده داده شده است، ديگر نهضت توليد سريالهاي مردمي، موضوعيت ندارد و كارگردان ما تنها «بله قربان گو» تربيت خواهند شد.
مشكل اساسي توليد فيلم و سريال در جهان عرب و يا جهان اسلام را چه ميبينيد كه تاكنون كمتر پيش آمده است محصولي موثر در رقابت با توليدات غربي توليد شود؟
من را ببخشيد كه از اين اصطلاح استفاده ميكنم، اما ناچارم بگويم كه امروزه دزدان آثار هنري در كشورهاي شرقي بيشترين ضربه را به رشد اين محصولات ميزنند و من خودم ديگر انگيزه آنچناني براي نوشتن ندارم، چرا كه ميبينم فردا كه فيلمنامهام تمام شد، همان داستان با عنواني ديگر در حال توليد است بدون آنكه نام كوچكي از من برده شود. بر روي فيلمنامه «يادبود جسد» در شهر عمان پايتخت اردن، در مسافرخانهاي به مدت يك ماه و نيم خود را حبس كرده بودم تا فيلمنامه را بازبيني و از نو بنويسم ئ تا كنون نيز از كمر درد آن روزها خلاص نشدم. اما حال كه كارم آماده شده است، باز به همان دليل نفوذ برخي سرمايهداران كه منافع خود را در خطر ميديدند، با نوشتههايم مخالفت كردند و كارگرداني ديگر براي اين كار انتخاب كردند، در حالي كه پايه فيلمنامه جديد آنها همان نوشتههاي من است.
حال كه خود به داستان « يادبود جسد» اشاره كرديد، داستان كنارهگيري و به نوعي قهر خود با فيلمسازي را شرح دهيد. شايعات بسياري گفته ميشود از جمله اينكه اصرار شما بر حضور برخي بازيگران خاص بود كه منجر به اختلاف با مديران آن شركت اردني شد. توضيح شما چيست؟
بايد اينگونه شروع كنم كه من پس از دريافت طرح اوليه فيلمنامه كه از روي داستان خانم «مستغانمي» دختر محمد الشريف و رماننويس مشهور جزايري نوشته شده بود به بازبيني آن پرداختم و تمام مراحل توليد اثر را با مستغانمي در ميان ميگذاشتم. او بر انتخاب بازيگر نقش پدرش بسيار حساس بود و به خنده ميگفت كه فردي شبيه آنتوني كوين را براي اين نقش ميخواهم. اما در جلساتي كه با مديران شركت توليد كننده ميگذاشتم، هر روز كارشكنيهاي بيشتري از آنها ميديدم. يك روز بخشي از مبارزات سياسي محمد الشريف را كه به ضرر فرانسه تمام ميشود را حذف ميكردند و روزي ديگر بر انتخاب يك بازيگر مشهور كه زيبايي ظاهري خاصي دارد به عنوان نقش شريف اصرار ميورزيرند. بنده از دخالت آنها گلهمند شدم، مخصوصا آنكه بازيگري را ميخواستند به من تحميل كنند كه تمام عمر خود را در فرانسه زندگي كرده و بويي از روحيه استعمارستيزي و مقاومت مردم الجزاير نبرده است. نگاه آنها صرفا تجاري بود در حالي كه بنده كاملا به اين موضوع معتقدم كه بازي يك بازيگر زماني بر بيننده موثر واقع ميشود كه ابتدا تاثير آن نقش بر خود بازيگر واقع شود و بازيگر نقش خود را باور داشته باشد. من چگونه ميتوانم به اين بازيگر عربي غربزده بفهمانم كه استعمارستيزي يعني چه؟
اثر ديگر شما كه جوايز بينالمللي بسياري را از آن خود كرد، «انگور شامي» بود. چرا با پخش اين فيلم در برخي كشورها مخالفت ميشود؟
زماني كه طرح اوليه اين فيلم را ديدم، تازه به عنوان مدير شركت بينالمللي «فيلم شام» در آمده بودم. طرح را پسنديدم و به فواد حميره نويسنده آن تضمين دادم كه در قبال تكميل فيلمنامه، آن را توليد كنم. كادر توليد كننده حرفهاي را نيز از موسكو انتخاب كردم. اما فيلمنامه كه تكميل شد، باز فشارهاي بسياري براي اصلاح و حذف برخي قسمتها از سوي دولتمردان و برخي سرمايهداران شركت فيلم شام وارد شد. حساسيت آنها نيز بيشتر بر تاريخ دولت عثماني بود كه در فيلم چهرهاي ديكتاتور از آن نشان داده شده بود، در حالي كه واقعيت تاريخ را نميشود ناديده گرفت. به هر حال با هر سختي اين فيلم توليد شد، اما بسياري از كشورها كه تاريخ خود را در اين فيلم سياه ميبينند از پخش آن جلوگيري ميكنند.
سريالهاي سوري و عربي تا چه اندازه به موضوع جوان و مشكلات او ميپردازند؟ در حاشيه ميتوانيد اختلاف ميان شما و دخترتان «رشا» كه يكي از كارگردانان سرشناس جوان سوريه است را شرح دهيد؟
سرگشتگي جوانان مسلمان، دردي است كه هميشه با من همراه بوده است. همه ميدانند كه دختر من «رشا»، كارگردان سينمايي بزرگي بود كه آينده درخشاني براي او آرزو ميكردم. اما حال فعلي او با ازدواجها و طلاقهاي مكرر، بسيار نامناسب است. دخترم سالهاست كه با من قطع رابطه كرده است. رشا يك جوان از ميان هزاران جوان مسلمان شرقي است كه با مشكلات بسياري از جمله نظام تجملگراي سرمايهداري، اعتياد، طلاق، افسردگي، كمبود محبت والدين و هزاران درد ديگر گرفتار است. مشكل اصلي دخترم سرگشتگي ميان سنتگراي متعصب مسلمان و روشنفكر بيقيد غربزده است. نميداند از چه چيزي بايد در فيلمهاي خود صحبت كند. وقتي سراغ نقد سنتگرايان ميرود سر از اسلامزدايي در ميآورد. وقتي سراغ نقد مليگرايي ميرود سر از تحريف تاريخ و فراموشي فرهنگ و تمدن ديرينه سوريه درميآورد. نميداند كجاست و چه چيز بايد باشد. اين سرگشتگي جوانان را در هيچ فيلم يا سريالي نديدهام كه به خوبي بخواهند به آن اشاره كنند.