Wednesday, May 5, 2010

البرادعي و روياي انقلاب سبز


اشاره: در ماه هاي اخير، هر چه مصر به زمان برگزاري انتخابات رياست جمهوري خود نزديك مي شود، فضاي بسته امنيتي شديدي به خود مي گيرد، تا آنجا كه هيچ نويسنده و فعال سياسي حق اظهار نظر عليه دولت فعلي و نقد آن را ندارد. زندان هاي حسني مبارك رياست جمهوري مصر، مملو از روزنامه نگاران و نويسندگان و معترضين سياسي از گروه ها و جناح هاي مختلف اسلام گرا، ليبرال و‌ ملي گرا است. شدت يافتن بايكوت اعتراضات از سوي دولت زماني بود كه محمد البرادعي چهره آرام و محافظه كار سازمان انرژي اتمي ناگهان تبديل به بزرگترين معترض و رقيب جريان حاكم مصر گرديد. دو هفته پيش كتابي با عنوان « البرادعي و روياي انقلاب سبز» در مصر به چاپ رسيد كه ساعاتي از توزيع آن نگذشته بود كه تمامي نسخه هاي آن توسط پليس قاهره جمع و احمد مهنا مدير نشر آن نيز روانه زندان شد. در يك ارتباط اينترنتي مصاحبه اي با كمال غبريال نويسنده اين كتاب كرده ام. غبريال مسيحي معتقد است كه مصر در زمان اوج بيداري خود براي گذار از ديكتاتوري به دموكراسي است.

ابتدا پيش از هر سوالي بفرماييد از دوست و ناشر كتاب خود، احمد مهنا چه خبري داريد؟
او فعلا آزاد شده است اما تمامي زندگي او از خانه و محل كار و دوستانش كنترل مي شود. شايد سي سال هم نداشته باشد اما پس از انتشار كتاب من بسيار شكسته شده است. تمامي لوازم خانه و انتشارات دوّن كه مديريت آن را بر عهده داشت از بين رفت. چند روز خانواده اش هيچ خبري از او نداشتند. پدر او محمود مهنا كه انسان شريف و با اخلاقي است روزها پيگير آن بود كه فقط محل زندان او را پيدا كند. به هر حال اين نوع برخوردها ديگر در مصر عادي شده و تعجب من از نظام سلطه است كه هنوز فكر مي كند با چنين برخوردهايي مي تواند صداي اعتراض را خفه كند.

كتاب « البرداعي و روياي انقلاب سبز » به دنبال بيان چه بود كه اينچنين با عكس العمل تند حكومت مواجه شد؟
من تنها مي خواستم وقوع يك جريان تحول گرا و انقلابي در مصر را امكان سنجي كنم،‌ كه سبز بودن آن نيز ريشه در حافظه تاريخي مردم نسبت به انقلاب سبز ليبي دارد كه منجر به تغيير نظام پادشاهي به جمهوري آن شد،‌ هر چند در عمل تغيير خاصي رخ نداد. البته اين كتاب كمتر به نقد دولت پرداخته و بيشتر نگاه به تحليل آينده سياسي مصر دارد. شخصيت البرادعي و فعاليت هاي او نقد شده و در مرحله بعد توانايي وپتانسيل هاي سياسي و اجتماعي مصر براي پذيرش تغييرات اساسي ارزيابي شده است. پليس مصر تنها به عكس روي جلد توجه كرد، در صورتي كه محتواي آن هيچ بيان اعتراضي يا انتقادي به همراه نداشت. بگذريم از آن كه با وجود مصادره تمامي نسخ اين كتاب از محل انتشارات و از بين بردن فايل هاي الكترونيكي آن، شايد بتوان گفت كه پرخواننده ترين كتاب روزهاي اخير مصر شده است كه اين نشان از يك بيداري و روشنگري مردم مصر دارد. برخورد كاملا قهري نظام با طرفداران حزب «ملي گراي تغيير» به رهبري البرادعي بر خلاف وعده هاي حسني مبارك در آلمان بود كه تبليغات رقيب را حق او دانسته و آزادي كامل را براي رقابت در انتخابات تضمين كرده بود.


عنوان كتاب شما، من را به ياد اتفاقات سياسي اخير ايران مي اندازد. آيا رابطه اي وجود دارد؟
من از تاريخ سياسي ايران و اخبار آن اطلاع زيادي ندارم،‌ اما مي دانم كه مصر و ايران دو تمدني هستند كه به دليل گرايش هاي ديني و ملي، شباهت هاي زيادي در تحولات خود داشته اند. ايران براي خروج از ديكتاتوري پادشاهي از روحيه ديني مردم بهره برد و مصر از روحيه ملي گرايي و عرب گرايي آنان. شايد اگر پس از عبدالناصر، اخوان المسلمين پيروز رقابت سياسي مي شد در مصر نيز همچون ايران رهبران ديني حكم رهبران سياسي را داشتند. بسيار علاقه مندم به ايران سفر كنم اما منتظر روزي هستم كه در ايران با روي كار آمدن نظامي قانون محور و نه ايدئولوژي محور، آزادي براي عموم فراهم گردد. قطع رابطه سياسي دو كشور در ساليان اخير منجر به قطه رابطه دو فرهنگ و دو تمدن بزرگ در منطقه شده است كه اين اشتباه را شايد تا سالهاي بسياري نتوان جبران كرد.

شما به بيداري و روشنگري مصر اشاره كرديد،‌ اما سوال من اين است كه آيا اين بيداري پيش از اين در مصر وجود نداشت؟ آيا نمي توان گفت كه قدرت نظام سلطه با حمايت اسرائيل هميشه جريان هاي روشنگر مصر را در نطفه خفه مي كند؟
به جرات مي توانم بگويم كه جريان هاي اصلاح گر پيشين مصر همه بر اساس منفعت سياسي خود فعال شده بودند نه تغيير ساختارهاي سياسي، اجتماعي و يا اقتصادي. شايد اگر امروز اخواني ها هم بر سر كار بودند وضع متفاوتي نداشتيم، تنها آن موقع اسلام گرايي حكومت بر غرب گرايي آن غلبه مي كرد، اما مشكلات مردم سر جاي خود بود. از طرفي جامعه دانشگاهي و نخبگان فرهنگي و سياسي كشور نيز پيش از اين در اعتراض هاي خود سخن از چگونگي و وجوب تغيير نمي زدند و هدف اعتراض و تحصن هاي آنان تنها بر اساس روي كار آمدن نمايندگان مورد نظر خود بود. اما امروزه مردم و نخبگان به يك ادبيات تحول خواه و انقلابي رسيده اند. شايد با يك نظرسنجي متوجه شويد كه همه خواهان تغييرند، حال اين اتفاق توسط هر جرياني باشد ديگر مهم نيست، مهم آن است كه بتوان با شكست سلطه هاي فكري و سياسي و اداري، راه را براي امكان تغيير باز كرد.

منظورتان از تغيير و اصلاح در ساختارهاي مختلف چيست؟ امروزه مصر به چه نوع تغييري نياز دارد؟
در يك كلام، مصر نياز به اصلاح ساختار بوروكراسي اداري و حكومتي است. امروزه فساد بوروكراتيك در تمام وزارت خانه هاي مصري ديده مي شود كه اكثرا آن را ريشه در پوسيدگي بندهاي قانون اساسي مصر مي دانند. البرادعي نيز شعار اصلي خود را تغيير قانون گذاشته است. وقتي به وزارت تعليم و تربيت نگاه مي كنيد مي بينيد كه از همان دوران مهدكودك ضعف نظام اداري آموزشي بيداد مي كند و اين ضعف به نوع تدريس معلمان و يادگيري دانش آموزان سرايت كرده است. اين ضعف تا دانشگاه ادامه دارد و در نهايت دانشجويان و پايان نامه هايي را تحويل جامعه مي دهيم كه داراي ضعف هاي نگرشي و مهارتي بسياري هستند و تنها آموخته اند كه براي ارتقاي خود در خدمت كامل نظام حاكم قرار گيرند. در وزارت كشاورزي ضعف بوروكراسي كشاورزان را دچار آسيب مي كند. مشاهده مي شود شركت هاي بزرگ وابسته به نظام و يا حاميان بين المللي آن با سرعت از مزايا و تسهيلات دولتي بهره مند مي شوند اما كشاورز ساده بايد براي گرفتن حق خود در اداره ها روزها معطل شود. وزارت كشور نيز در برگزاري يك انتخابات شوراي محلي ناتوان بوده و تنها نمايندگان مورد حمايت دولت راي مي آورند. امروزه روحيه وابستگي به دولت براي رفاه بيشتر، فرهنگ سازمان ها و مردم مصر شده است. تغيير را بايد از راس قدرت شروع كرد تا به توده مردم نيز سرايت كند.


مشاهده مي شود كه امروزه جريان ها و احزابي به حمايت از البرادعي برخواسته اند كه هيچ شباهتي در ايدئولوژي و رفتار آنها وجود ندارد. منظورم اخوان المسلمين در كنار ليبرال هاي حزب الغد است. اين وحدت را چگونه توجيه مي كنيد؟
البته آقاي البرادعي شايد اين را نوعي استراتژي براي قدرت يافتن خود در مقابل نظام حاكم بداند اما من شخصا آن را نمي پسندم. تجربه نشان داده است كه همراهي با بنيادگرايان اخواني منجر به نفرت شما در جامعه مي شود. زمزمه هاي كدورت برخي ليبرال ها با البرادعي به دليل همراهي با جمعيت اخوان المسلمين نيز شنيده مي شود. شايد بهتر بود البرادعي از همان ابتدا با استراتژي مشخص جلو مي آمد و طرفداران و حزب خود را دقيق معين مي كرد. اما الان تنها استراتژي او مخالفت با سياست هاي دولت است و بر اساس همين استراتژي تمامي مخالفين دولت از اقشار مختلف در كنار او هستند و با او جلسه مي گذارند و او نيز تا كنون هيچ كدام را رد نكرده است. شايد بتوان گفت كه البرادعي از روز آمدن به مصر تا كنون بيش از پنجاه جلسه با دهها جريان و حزب سياسي و قومي معارض با دولت داشته است. به هرحال در نهايت او بايد با يك جريان يك دست كار كند. ولي باز هم شايد با تحليلي ديگر بتوان گفت كه براي شكستن طلسم سي ساله قدرت حزب الوطن نياز به اجماع تمامي مخالفان است.

عملكرد سياسي محمد البرادعي را چگونه ارزيابي مي كنيد. آيا شانسي براي پيروزي در انتخابات دارد؟ واضح تر بگويم، در انتخابات 2005 دكتر ايمن نور را در مقابل حسني مبارك مشاهده كرديم كه تنها پانصد هزار راي به خود اختصاص داد. آيا البرادعي مي تواند با نظام حاكمي كه سي سال قدمت دارد رقابت كند؟
شخصيت البرادعي بسيار در ميان قشر دانشگاهي و فرهنگي كشور محبوب است. جلسات اخير او با اخوان المسلمين نيز منجر به مشروعيت او براي حضور در عرصه سياسي گرديده كه البته براي من و دوستانم نگران كننده است. اما در كل بايد گفت كه نمي شود او را با ايمن نور مقايسه كرد، البرادعي چهره اي بين المللي است كه شايد اين بار بر خلاف سابق با حمايت قدرت هاي بزرگي همچون آمريكا مواجه شود كه البته بايد ديد آمريكا در اينجا چگونه در مقابل اسرائيل كه حامي اصلي حسني مبارك و جريان اوست كنار مي آيد. ولي باز احتمال تغيير را در بدنه سياسي مصر بسيار سخت مي بينم. كه البته بايد منتظر وقوع حوادث آينده بود.

No comments: