آغاز هويتزدايي و هنجارستيزي در جهان عرب را به ابتداي سده نوزدهم يا به بيان دقيق تر پس از حمله ناپلئون به مصر در ۱۷۹۸ ميدانند كه بسياري از سنتها و ارزشهاي اسلامي- عربي زير سوال رفت. طى عصر استعمار غرب كه رسماً با اقدامات فرانسه آغاز شد، جهان عرب به عنوان پيامد اثرات به جا مانده از شيوه هاى تفكر و حكومت حاصل ورود استعمارگران غربى به منطقه، شاهد تغييرات تدريجى فكرى، اجتماعى و سياسى گشت. در قرن نوزدهم بود كه سكولاريزم وارد مباحث عقلانى جهان عرب شد. از آن پس عرضه الگوى فرهنگى جديدى توسط هواداران و شيفتگان غرب به آرامى آغاز گرديد يا به وسيله قدرتهاى استعمارى به صورتى شديدتر تحميل شد .
سكولاريزم در عربى به «عِلمانيه» واژه اى جديد از ريشه عِلم يا به شكل «عَلَمانيه» مشتق از «عالَم» ترجمه شد. افول تمدن اسلامى سبب شد كه شمارى از روشنفكران عرب، شامل برخى كسانى كه تا آن زمان در معرض فرهنگ اروپايى و تحت تاثير دستاوردهاى اروپا قرار گرفتند، اصلاحات بنيادين را مطالبه نمايند. يكى از نتايج مباحث فكرى كه به واسطه ترقى اروپا در ميان اعراب پديدآمد، تلقى تعارض ميان دين و عقل، سنت (اصاله) و مدرنيته (معاصره)، دين و دولت و يا دين و علم بود.
سكولاريزم عربي به دو شاخه اسلامي و مسيحي تقسيم مي شود. نخستين نخبگان سكولار شامل گروهى از اعراب مسيحى بودند كه در كالج پروتستان سورى آموزش يافته و سپس در مصر ساكن شدند. چهره هاي مهم اين گروه شبلي شميل، فرح آنطون، جرجي زيدان، سلامه موسي و نيكولا حداد هستند. مجلات «المقتطف» و «الهلال» به ترتيب تاسيس شده در ۱۸۷۶ و ۱۸۹۲ مورد استفاده نويسندگان و متفكران وابسته به اين گروه قرار مى گرفت. اينان ضمن ستايش انديشه ليبرال فرانسه و انگلستان در قرون هجده و نوزده و تخطئه تسلط سنت بر ذهن آدمى، تاكيد داشتند كه خرد بايد معيار عملكرد بشر قرار گيرد.. هدف اصلى اين روشنفكران فراهم كردن بنيانهاى دولتى سكولار بود كه مسلمانان و مسيحيان بتوانند در آن با موقعيتى برابر مشاركت نمايند.
نسل بعدى انديشمندان سكولاريست عرب، اغلب پيروان محمد عبده شاگرد جمالالدين اسدآبادي بودند. عبده با وجود اصرار بر احياي سنت هاي منطقي اسلامي همچون اجتهاد، زمينه اي را براي طرح انديشه تكثر افكار و گسترش سكولاريته در جهان اسلام گشود. رشيد رضا بزرگترين شاگرد او در ابتدا چنين گرايشي پيدا كرده بود، اما به تدريج تحت تاثير فضاي بنيادگرايي حاكم بر مصر شد. با اين حال چند تن از شاگردان عبده همچون قاسم امين و احمد لطفى السيد تحت تاثير پيشگامان مسيحى نحله تفكر سكولار قرار گرفتند و طرح بنيانهاى جامعه سكولارى را آغاز كردند كه هر چند اسلام در آن مورد احترام بود اما نقشى بيش از حكميت در قانون و سياست نداشت. در جهت سازگارى انديشههاى سكولار با اسلام تا بدانجا پيش رفتند كه تاكيد عبده بر مشروعيت تنوع اجتماعى به يك تقسيم بندى بالفعل ميان دو حوزه مذهب و جامعه، هر يك با هنجارهاى خاص خود بدل شد.
پيشگامان سكولاريزم عرب به سبب قرار دادن اصول افكارشان بر پايه شمارى مفروضات، مورد انتقاد انديشمندان اسلامى معاصر هستند. اسلام به مسيحيت تشبيه شد و مسلم فرض شد كه ديگر اديان عيناً مى توانند، يا حتى بايد به حوزه معنوى زندگى آدمى محدود گردند. چنين پنداشته شد كه اسلام داراى يك اقتدار معنوى يا طبقه روحانيونى است و بايد از دخالت در امور دنيوى نهى گردد. پنداره تقابل اسلام با منطق يا علم صرفاً منتج از بستر اروپايى -مسيحى بود. اين پيش فرض كه اسلام و مسيحيت مواضع مشابهى در برابر آزادى انديشه و رهايى ذهن دارند منجر به اين نتيجهگيرى شد كه اگر رهايى اروپا از نفوذ مذهب در حكم پيش در آمد ترقى بود، اعراب نيز به محدود شدن اسلام نياز داشتند. از اين گذشته، از آنجا كه تمايز واضحى بين سكولاريزاسيون و مدرنيزاسيون مشخص نشد، غربىسازى به عنوان يگانه راه مدرنيزاسيون معرفى شد.
شريعت، مجموعه قوانين و مقررات برخواسته از سنت پيامبر و صحابه، نخستين هدف سكولاريستها بوده است. برخى به طور كلى موجوديت آن را نفى مى كنند، بعضى منشاء الهى آن را منكر مى شوند و گروهى بر اين باورند كه ايشان حق دارند شريعت را بازتفسير نمايند. سكولاريزم بر اساس احترام به حوزه شخصي دين و قائل به حوزه اجتماعي و سياسي مبتني بر عرف، بيشترين گستره را در جهان اسلام دارد. اين جريان بيشتر در ناحيه غربي جهان عرب و كشورهايي همچون مالزي و تركيه در جهان اسلام حكمفرماست. نظام حكومتي فعلي مصر را مي توان به عنوان بزرگترين مدعي سكولاريزم ناميد كه همواره در مقابل جريان بنيادگراي اخوان المسلمين و جامعه الازهر ايستاده و آنها را به نشر مباني دين در همان مساجد و موسسات ديني تشويق و حمايت مي كند. گرايش به حضور استعماري غرب بر تصميم گيريها از ويژگي هاي بارز سكولارها مي باشد كه به آن اعتقاد دارند كه بايد در تمام شئون زندگي همرنگ جوامع غربي شوند.
No comments:
Post a Comment