اين روزها مردم عراق پنجاه و دومين سالگرد انقلاب خونين 14 ژوئيه را جشن ميگيرند و بر حسب اتفاق 14 ژوئيه 2010 را آخرين مهلت قانوني براي تشكيل دولت جديد عراق اعلام كرده بودند كه البته يك ماه به تعويق افتاد. پنج ماه است كه از انتخابات پارلماني عراق ميگذرد و تا كنون دولتي شكل نگرفته است. پنجاه و دو سال پيش در سال 1958 با كودتاي افسران نظامي و فروپاشي سلطنت، اولين دولت دموكرات در عراق با شعار احترام به آزادي و ايدئولوژي و تدين مردم روي كار آمد و مردم سالاري و شهروندسالاري را براي اولين بار در اين مهد سلطنتخواهي و استبداد تعريف كرد. انقلاب 14 ژوئيه عراق با شوري توصيف ناپذير به بازتعريف نظام سياسي عراق و حل مشكلات مردم پرداخت و در كارنامه خود خانهدار كردن هزاران خانواده و آزادي كشاورزان از بند اربابان و زمينخواران را ثبت كرد. در دوران كوتاه اين انقلاب، زنان كه بيارزشترين عنصر اين سرزمين در فرهنگ و آيين آنان بودند كرامت يافتند و حق حضور در محافل اداري و سياسي كشور پيدا كردند. عبدالكريم قاسم افسر عالي رتبه و رهبر انقلاب 1958 كه پيش از انقلاب رياست ستاد ارتش عراق را بر عهده داشت همواره در حافظه تاريخي مردمان عراقي از هر فرقه و طايفه و گروهي به نيكي ياد ميشود. او يك بار در سال 1959از دست ترور صدام حسين جان سالم به در برد و در نهايت در سال 1963 با كودتاي افسران ارتش به رهبري عبدالسلام عارف و عبدالرحمن عارف كنار گذاشته شد.
وجه تمايز انقلاب 14 ژوئيه شكست اختلاف طبقاتي عراق و اهتمام به معيشت مردمان بيپناه آن ديار بود كه در دوران هزار ساله پادشاهي عباسي و عثماني در فرهنگ و اقتصاد آنان ريشه دوانده بود. عبدالكريم قاسم با اصلاح قوانين زمينداري و زراعت ضربه بزرگي به فئوداليسم و حاميان آن در منطقه زد و با تغيير بند 80 از قوانين تجارت نفت و همچنين قوانين مالكيت شخصي نوعي حس مالكيت را به مردم داد كه منجر به احساس مسئوليت آنان در مشاركت براي اجراي صحيح برنامههاي دولتي شد. هر چند عمر اين دوران در عراق كوتاه بود اما طعم شيرين آن هنوز در ادبيات شفاهي و اشعار و داستانهاي مردمي عراق مانده است. سال 1967 و روي كار آمدن رسمي حزب بعث در صدر نظام سياسي عراق را ميتوان آخرين روزهاي تجربه مردمسالاري در عراق دانست.
پيروزي انقلاب 1958 را بيشتر به دليل مردمشمولي بودن آن ميدانند كه از هر گروه و نحله و طايفهاي به آن ملحق شدند و قاسم آنگونه برخورد كرد كه مردم احساس كنند كه او براي منافع شخصي خود كار نميكند. اين مسئله بسيار مهمي براي مردم بود كه پس از هزاران سال ثروتاندوزي حاكمان، شخصي روي كار آيد كه از اقوام نزديك او حتي يك نفر هم در نظام سياسي جايي ندارد و انتخاب مديران تنها بر اساس تخصص و تلاش آنان است. تاسيس اولين دانشگاه عراقي در آن دوره در بغداد و انتخاب مرحوم عبدالجبار عبدالله فيزيكدان و منجم مشهور عراقي به عنوان رئيس آن دانشگاه كه فعاليتهاي ضدامپرياليسمي در آمريكا داشته است، خود دليلي ديگر بود كه مردم به شايستهسالاري انقلاب ايمان آورند.
قاسم همچنين با بازتوليد مولفههاي فرهنگي و ادبي عراق به دنبال احياي ميراث تمدني غني بينآلنهرين بود و براي اين كار گروههاي علمي مختلفي از نويسندگان و دانشمندان و مورخين و اديبان را كنار هم جمع ميكرد تا به توليد محصولات فرهنگي جديدي بپردازند كه مردم را با تاريخ و تمدن ديرينه خود آشنا كنند. اين تلاش او نيز براي بيداري احساسات مليگرايانه مردمي بسيار بااهميت بود.
البته اين را نيز نميتوان انكار كرد كه نازكدلي و دلرحمي بيش از اندازه قاسم منجر به سقوط وي گرديد. بسياري از منتقدان او را مديري ناتوان در اداره زيرمجموعه خود ميدانند كه در مقابل اشتباهات مكرر برخي افراد واكنش تندي نشان نميداد و حتي برخي از سرسختترين دشمنان خود را عفو ميكرد اما آنچه كه در ذهن و فرهنگ مردم عامه عراق مانده است چيزي جز نيكي و اخلاق حسنه نيست كه اين نيز مطمئنا به دليل تجربه بسيار تلخ و وحشتناك حضور بعث در عراق است.
عراق امروز نيز دومين تجربه دولت مردمسالار را ميگذراند و بسياري از مردمان عراق انتظاري در حد دوران عبدالكريم قاسم از آنان دارند. بيدليل نيست كه در روزهاي معرفي دولت جديد عراق و سالگرد انقلاب تاريخي 1958، در تمام خيابانها و شهرهاي عراق تصاوير عبدالكريم قاسم بيش از هر سال ديگري افراشته ميشود و محافل و جشنهاي يادبود پرشور تر از هر سال ديگري برگزار ميگردد تا شايد اينگونه عملكرد مردمسالار و ضدتبعيض عبدالكريم قاسم را به نمايندگان پارلمان عراق و احزاب سياسي گوشزد كنند.
1 comment:
نعیم جان وبلگ شما که خیلی جذاب تر از وبلاگ من است.
من مدتی ست که به وبلاگم نرسیدم و نگاه کردم.
الان بعد از مدت ها دوباره نگاه کردم و کامنت شما را دیدم.
وباگ شما خیلی خوب است. راجع به محتوا بعدا می نویسم. . ولی خوشم اومد.
قربانت و موفق باشی
روشن زاده
Post a Comment