Tuesday, January 25, 2011

سياست؛ بهانه‌اي براي تجاوز


نظريه‌اي در فلسفه سياسي وجود دارد كه معتقد است سياست‌مداران خودكامه و ظالم، از انحرافات جنسي بسياري رنج مي‌برند. آنگاه كه كارگردان ايتاليايي «پير پائولو پازوليني» ، فيلم «سالو» را در سال 1975ساخت و جريان سياسي راست راديكال فاشيست را متهم به ساديسم متوحش كرد. او در اين فيلم تصاوير وحشتناكي را از انحرافات جنسي رهبران باقي‌مانده فاشيسم در محله‌اي به نام سالو در حوالي سيسيل  به تصوير  مي‌كشد كه چگونه به بهانه شكست سياسي در جنگ جهاني دوم، عقده‌هاي جنسي‌ خود را بر سر جوانان بي‌پناه آن منطقه در‌آوردند. چند سال بعد با همان خشونت فاشيستي با كارگردان برخورد شد و جنازه او را در خرابه‌اي در اطراف رم با بدترين آزارهاي جنسي كه بر سرش آمده بود پيدا كردند. مشاهده چهره مظلومانه جوانان برهنه‌ در فيلم سالو كه همچون چارپايان به اطاعت واداشته مي‌شوند، نشان از همان عقده انحصارطلبي رهبران ديكتاتور نظام‌هاي فاشيستي است.
در همان دوره دوست و همشاگردي پازوليني به نام «ناگيسا اوشيما» اهل ژاپن در سال‌هاي 1976 و 1987 دو فيلم «امپراتوري حواس» و «امپراتوري عواطف» را به نمايش درآورد كه در آن عشق‌هاي شكست‌خورده ناشي از پورنوگرافي مزمن ميان جوانان ژاپني پس از شكست در جنگ با غرب را نشان مي‌دهد. اين فيلم بار گناه تمامي انحرافات جنسي جوانان سرگشته ژاپني را بر دوش امپرياليسم غرب مي‌گذارد و به همين دليل با مخالفت شديد محافل سينمايي اروپايي و آمريكايي مواجه مي‌شود و كارگردان در محدوديت‌هاي امنيتي و سياسي شديدي قرار مي‌گيرد.
البته پيش از اين در غرب، در ميان همان كشورهاي توسعه‌يافته پس از جنگ‌هاي جهاني نيز كارگرداناني نظريه رابطه مستقيم ديكتاتوري امپرياليسم و پورنوگرافي را پيش گرفته بودند. «ويلگوت شومان» كارگردان سوئدي با ساخت سري «من كنجكاو هستم» در دو فيلم زرد و آبي به رنگ‌هاي پرچم سوئد، با گرايشي سوسياليستي اعتراض خود به خشونت و عقده‌هاي جنسي نظام‌هاي اجتماعي و اقتصادي غرب را نشان مي‌دهد كه چگونه براي تامين نيازهاي اقتصادي خود، زن را به عنوان كالا خريد و فروش مي‌كنند.
اين جريان از فيلم‌هاي منتقد خشونت و آزارهاي جنسي در اروپا با مجموعه مشهور «ايمانوئل» با بازي دپ تروث و فيلم «گلوي عميق» در سال 1973 بيشتر ترويج پيدا مي‌كرد كه نگاه صرف ايروتيكي به زن را كه آزادي‌هاي فردي و شخصيتي او را زير سوال مي‌برد،‌ مورد نقد قرار مي‌داد و ريشه اين نگاه را در تحولات سياسي و اقتصادي غرب مي‌ديد.
مكتب پازوليني توسط شاگرد و دستيارش «برناردو برتولوچي» بيشتر گسترش يافت و فيلم «آخرين تانگو در پاريس» محصول 1972 از برتولوچي اوج انتقاد به فساد اخلاقي غرب بود. در اين ميان نبايد سهم «استنلي كوبريك» را نيز در گسترش اين جريان اعتراضي ناديده گرفت. «پرتقال كوكي» اثر كوبريك در سال 1971 با اتخاذ از مفاهيم هربرت ماركوزه در مورد تسلط مفاهيم جنسي بر آموزه‌هاي رواني، نقدي روانشناختي بر ذهن فاسد انسان توسعه يافته غربي وارد مي‌كند. «دوسان ماكاويتيچ» معلم يوگوسلاو و كارگردان «دبليو. آر. :اسرار شيء» محصول 1971 نيز همزمان با پرتقال كوكي، با بهره‌گيري از انديشه‌هاي فلسفي ويلهلم رايش، روح خودكامه نظام‌هاي توتاليتاري استعمار غربي را نقدي اجتماعي مي‌كند و انقلابي جنسي در يوگوسلاوي به راه مي‌اندازد.
اما پس از اين موج اعتراضي، كم‌كم فيلم‌هاي ديگري كه آنها نيز به همين نام توليد مي‌شدند، با توجيه وسيله به واسطه هدف، از انواع تصاوير پورنوگرافي براي فيلم‌هاي خود استفاده مي‌كردند تا آزادي‌هاي جنسي و فردي را براي انسان توجيه كنند. آثار «روس ماير» كارگردان آمريكايي و همكار او «اد وود» نوعي از فيلم‌هاي اباحه‌گري را از اواخر دهه هشتاد رونق داد كه ذائقه تماشاگر را از نگاهي انتقادي و اعتراضي به نگاهي از روي تلذذ و حيرت جنسي تبديل كرد.  شايد اينگونه بتوان نتيجه گرفت كه همانگونه كه نگرش‌هاي اواخر دهه هفتاد در اثر شكل‌گيري انقلاب‌هاي فكري و فرهنگي همچون انقلاب 1968 فرانسه، از عقده‌هاي جنسي و رواني و عاطفي، به بيداري و روشنگري تبديل شد، در اواخر دهه هشتاد ميلادي، اين نگاه به ورطه تندروي در آزادي‌خواهي جنسي دچار شده و فيلم‌هاي پورنو با استقبال گسترده‌اي مواجه شد، تا آنجا كه در جشنواره‌هاي بين‌المللي سينمايي همچون جشنواره كن، بخشي را به اين نوع از فيلم‌هاي اباحه‌گر و ضداخلاقي اختصاص دادند.
اين مقدمه براي معرفي فيلمي است به نام «فيلم صربستان» كه امسال به جشنواره كن راه يافته است. «سرديان اسپاسوويچ» اهل بلگراد، در فيلم خود نئوفاشيست‌هاي صربي را مورد انتقاد قرار مي‌دهد و آزارها و عقده‌هاي جنسي آنان را به تصوير مي‌كشد. اسپاسوويچ در اين فيلم با بهره‌گيري از روش‌هاي تصويرگري پازوليني، مي‌خواهد همچون سالو، نظاميان متوحش صرب را كه با مردم خود همچون عروسك‌ برخورد مي‌كنند، نشان دهد. اين فيلم پس از سال‌ها گذشت از جريان اعتراضي دهه هفتاد، باز همان ادبيات را پيش مي‌كشد و مدعي است كه همان نگرش‌هاي فاشيستي و ضدانساني در صربستان در حال وقوع است. البته اين كارگردان نيز به سرنوشت كارگردانان پيشين اين مكتب دچار شده و با برخوردهاي امنيتي و سانسوري در اروپا مواجه است. خشونت و آزار جنسي، دو مولفه اين فيلم است كه آنها را در ميان نظاميان متوحش صربستان نشان مي‌دهد. البته انجمن نظارت بر فيلم‌هاي سينمايي بريتانيا، 4 دقيقه و 12 ثانيه از تصاوير وحشتناك اين فيلم را پيش از اكران آن در جشنواره كن، حذف كرده است كه اختصاص داشت به آزار جنسي زني در مقابل چشمان كودكش. در اين تصوير يك نظامي صرب، زن را به تخت بسته بود و با ساتور تكه‌‌هاي بدن اين زن را مي‌كند. صداي پيوسته شليك انواع اسلحه‌هاي جنگي، جيغ زندانيان زن، گريه كودكان آواره و دختران مورد تجاوز در سراسر اين فيلم، روح تماشاگر را بسيار آزار مي‌دهد و او را از عملكرد نظاميان صرب منزجر مي‌كند.
تصاوير «فيلم صربستان» خاطره سينمايي را به سوي فيلم «من را آزار بده» محصول سال 2000 فرانسه مي‌برد كه اعتراض جنجالي بود به خشونت جنسي عليه زنان فرانسوي. در اين فيلم نيز با اتخاذ از همان سبك خشونت جنسي، چهره دشمن را در ذهن تماشاگر پليدتر جلوه مي‌كند. آخرين تصوير فيلم، خانه‌اي را نشان مي‌دهد كه مرد به همراه تمام اعضاي خانواده خودكشي كرده است تا از ننگي كه توسط نظاميان صرب بر دختران و پسران خانواده وارد شده، فرار كند. و آخرين حركت دوربين به سمت بدن‌هاي لخت و خونين و آزارديده دو پسر اين خانواده است.

No comments: