سال گذشته در سفر به ايران به آقاي احمدي نژاد گفت: «سياست هاي شما بسياري از دشمنان داخلي و خارجي را خشمگين كرد... شما نماد ظهور اسلام سياسي واقعي در منطقه هستيد.»
محمود فهمي عبد الرازق هويدي فارغ التحصيل دانشكده حقوق دانشگاه قاهره در سال 1960 و نويسنده روزنامه هاي الاهرام و الشرق الاوسط در سال هاي 56 تا 76 است. تا اينكه به سردبيري مجله العربي كويت درآمد. با تغيير رويكرد الاهرام و الشرق الاوسط از ملي گرايي به ليبراليسم و روي كار آمدن حزب الوطن مصر بر كرسي قدرت، هويدي چهره اي مخالف نظام پيدا كرد و روزگاري نيز در زندان انور سادات به سر برد. امروزه مقالات او را بيشتر در رسانه هاي پان عربيسمي همچون الجزيره و الشروق مصر مي بينيم. هويدي در سياست پيرو جريان ملي گراي عبدالناصر و مريد محمد حسنين هيكل و در ايدئولوژي او را بنيادگرا و شاگرد شيخ محمد الغزالي رهبر بنيادگرايان معتدل و پس از او شيخ يوسف القرضاوي مي دانند. هويدي همواره به دنبال آن بود كه روزنامه نگاري چون هيكل بشود اما با اين تفاوت كه اين روزنامه نگار چپ، داراي گرايشي اسلامي است.
موسسه الاهرام آنگاه كه با رياست ابراهيم نافع اداره مي شد، بزرگترين پايگاه نشر انديشه هاي فهمي هويدي بود. هويدي الاهرام را تبديل به مركز نشر انديشه هاي مخالف و موافق در كنار هم كرد و بسياري از روزنامه نگاران برتر كنوني مصر، شاگردان هويدي در آن دوران مي باشند.
شاخص اصلي نوشته هاي هويدي اسلام گرايي، اسرائيل زدايي، عرب گرايي است كه براي هر كدام هزينه هاي بسياري پرداخت كرده است. يوسف القرضاوي به دليل گرايش هويدي به نظام جمهوري اسلامي ايران به مخالفت با او برخواست، الشرق الاوسط و الاهرام او را متهم به دگم انديشي كردند و يادداشت غير قابل چاپ او در دفاع از مردم غزه با امضاي بيش از پنجاه نويسنده عرب، هويدي را به مبارزه آشكار با حسني مبارك كشاند. عدم حضور او در نشست سال گذشته روزنامه نگاران عرب با باراك اوباما در قاهره، نيز مخالفت هاي بسياري را از سوي رسانه هاي عربي با او ايجاد كرد.
هويدي همواره آرزوي ايجاد دولت اسلامي-عربي را در سر مي پروراند و حمايت قاطع و آشكار خود را از تمامي انقلاب هاي اسلام گراي عربي از سودان و الجزاير تا حماس در فلسطين دريغ نكرده است. حتي مقالاتي از او در حمايت از جريان هاي انقلابي-اسلامي پاكستان، افغانستان و حتي چين مشاهده مي كنيم. وي در مصاحبه اي با پايگاه الكترونيكي الاهرام، نظريه توليد علم ديني را در يك نظام سياسي منطبق با آموزه هاي اسلامي و آيين هاي عربي ارائه مي دهد و بنيادگرايي خود را ريشه در انديشه پدرش مي داند كه از موسسين جمعيت اخوان المسلمين مصر بوده است.
هويدي، سليم العوا، محمد عماره و مرحوم عبدالوهاب المسيري رهبران جريان بنيادگراي معتدل در رسانه هاي عربي بودند كه اين جريان بر اثر اتفاقاتي همچون مخالفت يوسف قرضاوي رئيس اتحاديه علماي اسلامي جهان با آنان بر سر ايران، خروج هويدي از الاهرام و از دست دادن جايگاهش در الشرق الاوسط رو به افول گرديد. اما امروزه با قدرت يافتن شبكه الجزيره و حضور پان عربيسم هايي همچون هيكل و بنيادگراياني همچون قرضاوي در كنار هم در اين شبكه، اين جريان با قدرت بيشتري ظهور يافته و افرادي چون هويدي و محمد سليم العوا بزرگترين رهبران فكري و نويسندگان آن شده اند. اين جريان كه به ملي گرايي اسلامي نيز مشهور است با فعاليت هاي علمي عبدالرحمن كواكبي در اواخر قرن نوزدهم آغاز شده و مشخصه اصلي آن اصالت بخشي به تمدن عربي-اسلامي است. تمدني كه در نگاه جمال عبدالناصر مي توانست بزرگترين قطب علمي، سياسي و اقتصادي جهان شود و هويدي براي احياي اين تمدن همواره در مبارزه بوده است.
تنها يك سوال اين ميان مي ماند كه چرا هويدي و جريان او و شبكه الجزيره در سال هاي اخير به حمايت قاطع از جريان بعث روي آورده اند و افراد معلوم الحالي همچون قاسم الفيصل معاون صدام حسين در وزارت اطلاعات بزرگترين مجري برنامه هاي آنان مي شود، تا آنجا كه در زمان شكل گيري اختلاف ميان بشار اسد رئيس جمهور سوريه و نوري مالكي نخست وزير عراق، بر سر انفجارهاي يكشنبه سياه بغداد، هويدي مقاله اي تند در نقد مالكي نوشته و او را دست نشانده آمريكا مي خواند. شايد جواب اين سوال را باز در همان گرايش پان عربيسم ملي گرايان دانست كه وجه اشتراك بعث با آنان است. بعثي هاي عرب گرايي كه امروزه ايدئولوژي خود را از ماركس به محمد عبدالوهاب تغيير داده اند و ظاهري كاملا اسلامي به خود گرفته اند تا شايد اينگونه بتوانند منافع خود را حفظ كنند.
No comments:
Post a Comment