تاريخ تئاتر فلسطين در گفتگو با محمد سليمان پژوهشگر، كارگردان و نويسنده سينما و تئاتر از رامالله
اشاره:
گونهاي از هنرهاي نمايشي، چيزي شبيه نمايشهاي روحوضي ايران، ساليان سال در فرهنگ و ادبيات عامه مردم كشورهاي عربي به نام «مسرحيه» وجود دارد كه ادبيات آن به صورت شفاهي نسل به نسل تا به امروز رسيده است. واژه مسرحيه ريشه در سرح دارد كه معناي لغوي آن محل آرامش سيل خروشان است. كشورهايي همچون سوريه و فلسطين همواره پيشگامان اين هنر مردمي بودهاند و بهترين بازيگران و نويسندگان مسرحيه را تربيت كردهاند. از سويي ديگر تئاتر و هنر نمايشي كلاسيك، پس از سقوط عثماني و تاسيس صدها مدرسه نويسندگي و كارگرداني، در مصر و فلسطين بيش از ساير كشورها گسترش پيدا كرد و چهرههاي بسياري را معرفي كرد. در ابتدا نمايشنامههاي غربي آموزش داده ميشد، اما به تدريج روح تصويرگراي هنرمندان فلسطيني، نسخه جديدي از تئاتر كه تركيبي از تئاتر كلاسيك و مسرحيه بود را به جهان عرضه كرد و صاحب سبكي در اين راستا تا كنون شده است. محمد باسل سليمان از موسسين جبهه آزاديبخش فلسطين و عضو هيئت موسس اتحاديه نويسندگان و روزنامهنگاران فلسطين است. مديريت مجله فلسطيني «انقلاب» نيز بر عهده اوست و كتابهاي «تاريخ روزنامهنگاري فلسطين» و «نقد ادبيات فلسطيني» را در كارنامه تاليفات خود دارد. باسل سليمان همچنين در عرصه نمايشنامهنويسي و كارگرداني تئاتر نيز سابقه داشته و اين روزها به دنبال تاليف كتابي با عنوان «ريشههاي پيدايش تئاتر در فلسطين» است. در مصاحبهاي تاريخ تئاتر فلسطين را از او جويا شدم:
ريشههاي پيدايش تئاتر در فلسطين را چهميدانيد؟ منظور من از تئاتر شامل هرگونه هنر نمايشي است چه كلاسيك و چه سنتي.
هنرهاي نمايشي و تئاتر، در دوره متاخري پس از رنسانس مورد توجه قرار گرفتند و در بين كشورهاي اشغال شده تركيه(عثماني)، فلسطين در توجه به اين هنر پيشگام بوده است. البته با توجه به سياستهاي رعيتپروري و خليفهمحوري دولت عثماني، امكان رشد و استقلال يك كشور بر ديگري وجود نداشت و همه به نام مستعمره تركيه، بايد تحت كنترل و دستورات خليفه بزرگ عمل ميكردند كه اين سياست منجر به عقبماندگي 4 قرن كشورهاي عثماني از رشد فرهنگ و فنآوري شد. به هر حال عثمانيون به نام اسلام و حكومت اسلامي، از هرگونه نوآوري و مدرنيته جلوگيري ميكردند.
پس از فروپاشي عثماني، فلسطين ناگهان با انقلابي از تاسيس هزاران مدرسه و موسسه علمي و دانشگاه مواجه شد و اكثر كودكان و نوجوانان فلسطيني به اصرار والدين خود، به فراگيري زبان انگليسي شتافتند. تئاتر در كشورهاي اسلامي از نمايشنامههاي غربي: انگليسي، فرانسوي، آلماني، آمريكايي، روسي، اتريشي و ايتاليايي و ... آغاز شد كه در كليساها و نهادهاي فرهنگي و ديني مسيحي عربي مورد توجه قرار ميگرفت.
مهمترين تحول تئاتر در جهان عرب با شروع جريان ترجمه نمايشنامههاي غربي به زبان عربي بود كه مترجمان فلسطيني نقش بسزايي در اين جريان داشتند. ترجمه تا آن زمان تنها انتقال متن از تركي به عربي بود، اما ترجمه نمايشنامههاي فرانسوي، انگليسي و يوناني جرقه ترجمههاي عربي از ديگر متون علمي، ادبي، خبري اروپايي را زدند و شبهرنسانسي را در ابتداي قرن بيستم در جهان عرب به وجود آوردند. در هر رنسانس ملي نيز، آموزشهاي مدرسي سنگ بناي آن نهضت بوده است و اين مهم نسبت به تئاتر بيشتر درك ميشود.
اولين مدارس تئاتر در جهان عرب مخصوصا فلسطين كدامند و متون درسي آنان چه بوده است؟
از بزرگترين مدرسههاي آن دوران ميتوان به مدرسه آلماني «معلمين» در شهر ناصره و آموزشگاه تربيت معلم شهر «بيتجالا» با مديريت گروهي ارتدوكسي از كشور روسيه اشاره كرد. اولين گروههاي رسمي و حرفهاي تئاتر در جهان عرب از شهر حيفا فلسطين بود كه مشهورترين رهبران آن نسل، اسكند ايوب و اديب جدع هستند. به رسم بسياري از اولينهاي تئاتر در جهان، اولين نمايشنامه اجرا شده به زبان عربي، هملت از شكسپير بود. يكي از مهمترين گروههاي تئاتر آن دوره، گروه «انجمن جوانان مسلمان» بود كه به برگزاري دورههاي آموزشي تئاتر و نويسندگي براي جوانان مسلمان فلسطين ميپرداخت. در همين گروهبنديها، جريانهاي فكري و ادبي جهان عرب نيز آرام آرام شكل ميگرفت. «كنگره ادبي» كار خود را از سال 1915 با نمايش«صلاحالدين ايوبي» اثر فرح انطون آغاز كرد. اين كنگره بيشتر گرايش به متون نيچه فيلسوف آلماني داشت.
بسياري از كارشناسان ادبيات نمايشي عربي،معتقدند كه اوج شكوفايي تئاتر در جهان عرب، از زمان تاسيس روزنامه «نفائس» و مدرسه «روضة المعارف الوطنية» بود كه بسياري از برترين اديبان و نويسندگان فلسطيني در كنار هم گردآمدند و بهترين نمايشنامهها و داستانها و حكايتها را نوشتند. نمايشنامه به يادماندني «هيئتهاي اعزامي به طاق كسري انوشيروان» اثر محمد عزت نيز محصول آن دوره طلايي است كه در سال 1911 توسط دانشآموزان مدرسه «پيروزي ملي» شهر نابلس به نمايش درآمد.
پس از آنكه فلسطين به اشغال بريتانيا درآمد، در دوره 1919 تا 1922، نمايشهاي انگليسي همچون آثار شكسپير، موج غالب آثار آن دوره بود. در شهر قدس گروههاي تئاتر بيشتر از ارتدوكسيها بودند و به نمايش متون ديني متاثر از كتاب مقدس خود ميپرداختند.
متون درسي و نمايشنامههاي ابتدايي مدارس خارجي تئاتر در جهان اسلام، بيشتر تحت تاثير ادبيات جديد و نمايشنامههاي فرانسوي، انگليسي و يوناني بود كه در بين آنها آثار موليير، راسين، ولتر، كورناي، شكسپير و غيره ديده ميشود. تئاتر نيز همچون ساير هنرهاي جديد كه زادگاهي غربي دارند، همراه خود محتوايي شامل فرهنگها و آداب و رسوم و نگرشها و رفتارهاي غربي را حمل ميكند. اساتيد مدارس تئاتر تاكيد بر فراگيري و شناخت فرهنگ غرب در مقدمه آشنايي تئاتر داشتند. اما به تدريج و با گذار از فرآيند آموزشي تئاتر و پرورش نيروهاي خلاق و هنرمند، بوميسازي هنر تئاتر با ترجمههاي عربي نمايشنامههاي مطرح بر اساس فرهنگ اسلامي و عربي، آغازي بود بر «انقلاب هنرهاي نمايشي» جهان اسلام كه تاكنون نيز در جهان به عنوان گونهاي از تئاتر شناخته ميشود.
اشارهاي به سبك جديد و بومي در تئاتر فلسطين كرديد. اگر ميشود اين سبك را براي مخاطبان بيشتر توضيح دهيد.
در كتاب خود با عنوان «ريشههاي پيدايش تئاتر در فلسطين» فصلي را به معرفي اين سبك اختصاص دادهام. ابتدا بايد مقدمه كوتاهي از فضاي حاكم بر جهان عرب در اوايل قرن بيستم بگويم و سپس وارد اصل بحث شوم. وضعيت فرهنگي فلسطين در زمان عثماني بسيار آشفته و نابسامان بود، كه نمونه آن تاخير بسياز زياد تاسيس دانشگاهها در لبنان و فلسطين است كه تاثير منفي بسياري در رشد علمي آن منطقه نسبت به كشورهاي همجوار آن داشت. تا آنجا كه استانهاي بزرگي همچون قدس، عكا و نابلس تا 1889، حتي از داشتن يك مدرسه محروم بودند و بيشتر آموزشهاي آنها در مساجد و مراكز ديني و آموزش احكام اسلامي ختم ميشد.
بحران سياسي ناشي از سقوط عثماني، خلاء ايدئولوژي و فرهنگ را نيز در بر داشت. از اين رو در چنين فضاي آشفتهاي كه اسلامگرايان و مليگرايان سعي در كسب قدرت در منطقه را دارند، نشر آزاد هنرهاي نوين غربي از جمله تئاتر و سينما بدون هيچگونه ممانعتي در كشورهاي حاشيه مديترانه از جمله فلسطين، مصر و لبنان صورت ميگرفت. در اين ميان دو گروه پانتركيسم كه به دنبال تركيسازي ساختار فرهنگي و سياسي جهان اسلام پس از عثماني بودند و گروه يهوديان مهاجر فلسطين بيشترين فعاليت را در هنرهاي نمايشي داشتند. بر اساس منابع تاريخي، اولين متون نمايشي فلسطيني و ميتوان گفت اولين نمايشنامههاي عربي همچون نمايشنامه «الله كريم» و «اسير الخيال» مربوط به گروههاي يهودي ساكن يافته در حواشي شهر قدس در اوايل قرن بيستم است كه تازه در حال تاسيس شهرك و ساماندهي سازمان خود بودند. بنابراين در چنين فضايي احساس دفاع از مليت در مقابل تركها و دفاع از دين در مقابل يهود منجر به نوعي بيداري شد كه همان تعبير انقلاب هنرهاي نمايشي را ميتوان بر آن گذاشت و اولين گروه از فراغالتحصيلان مدارس تئاتر، به دنبال آرمانها و اعتقادات خود، قلم بدست گرفتند و حلقهها و مكاتب ادبي و هنري جديد را تاسيس و تعريف كردند. در اينجا بود كه مسرحيه، آن هنر اصيل عربي دوباره به شكلي نوين احيا شد و حتي در مدارس مورد مطالعه قرار گرفت.
تاثير جريان روشنفكري ديني را نيز كه توسط سيد جمالالدين اسدآبادي و محمد عبده هدايت ميشد را نميتوان ناديده گرفت به طوريكه آغازگران تئاتر كلاسيك در جهان اسلام را ميتوان در بين برخي روشنفكران جهان عرب همچون فرح آنطون، سليم النقاش و سليم پطرس البستاني ديد كه به دليل مخالفتهاي دولت عثماني به مصر فرار كرده بودند و در مكتب محمد عبده به تحصيل علوم انساني ميپرداختند. بنابراين روح مليگرايي و اسلامگرايي در مقابل يهودياني كه از همان ابتدا زمزمههاي يهوديسازي فلسطين را سر ميدادند در تئاترهاي عربي مشاهده ميشد و نمايشنامههاي دو سه دهه اول بيشتر بر توبيخ و تحقير اعرابي كه مال و زمين و ناموس خود را به يهوديان ميفروشند تاكيد دارند و يهود و آرمانشهر يهود در قدس، منفورترين و سياهترين واژگان آن ادبيات است.
آغازگران اين سبك بومي چه كساني و از چه جريان فكري و ادبي بودند؟
احمد ابوخليل اولين نفري بود كه در تئاترهاي خود، از موسيقي و شعرهاي اصيل عربي استفاده كرد و سبكي نو در توليد نمايشهاي موزيكال و غنايي، با داستانهايي قديمي از ادبيات اسلامي و عربي و تركي راه انداخت كه تاكنون نيز ادامه دارد. اولين گروه رسمي تئاتر كه ميتوان آنها را اولين نمايندگان تئاتر عربي ناميد گروه يعقوب صنوع از فلسطين بود كه براي اولين بار با بهرهگيري از ادبيات عاميانه و اصطلاحات محلي و طنز عربي، تئاتر سياسي و انتقادي را به راه انداخت و ساختار اداري و پادشاهي مصر را مورد تمسخر قرار داد. تاكنون نيز تئاتر عربي در همان چارچوب نمايشهاي صناع و ابوخليل قرار دارد و از آثار آنها الگو ميگيرد.
اما جميل البحري از فعالترين نويسندگان تئاتر دهه دوم قرن بيستم است كه رويكردي ضديهودي دارد. نمايشنامههاي «قاتل برادر»، «زندانيان قصر» و «وطن محبوب» از جمله آثار اين نويسنده فلسطيني است. جميل كه سردبيري مجله ادبي «شكوفه» در شهر حيفا را نيز برعهده داشت بسيار متاثر از نمايشنامههاي فرانسوي بود و در آثار خود از نمونه متنهاي آنان بسيار بهره ميگرفت. نمايشنامه «قاتل برادر» محصول سال 1919 م را ميتوان اثرگذارترين تئاتر در توليد محصولات نمايشي بومي و اعتقادي در فلسطين،سوريه و ديگر كشورهاي عربي دانست.
جميل بحري كه تاثير شگرف اولين تئاتر خود بر جهان عرب را ديد، به تاسيس گروههاي نمايشنامهنويس جوان پرداخت و اولين نمايشنامههاي گروهي را با حضور چند نويسنده ارائه كرد. سالهاي فعاليت اين گروههاي فلسطيني مواجه بود با اوج مشكلات سياسي و اقتصادي مردم فلسطين در جنگهاي داخلي اعراب. اما تئاتر فلسطين نه تنها ضعف از خود نشان نداد بلكه با الهام از فضاي جنگ، بيشترين و بهترين سوژهها را در نمايشهاي خود استفاده ميكرد.
امروزه در تقسيمبندي هنرهاي نمايشي جهان، سبك خاصي را نيز براي تئاتر عربي يا همان مسرحيه قائل هستند. چگونه اين سبك توانست خود را به جهان معرفي كند؟
در مورد معرفي سبك جديد ادبيات نمايشي عربي به جهان نيز فلسطينيها باز پيشتاز بودند. اولين ترجمههاي خارجي از متون نمايشي عربي در اواخر دهه سوم ميلادي با ترجمههاي عربي به آلماني جوان فلسطيني «عزيز ضومط» شروع شد. عزيز را ميتوان اولين معرف ادبيات معاصر عرب به جهان غرب ناميد. نمايشنامه «به سوي شهر عكا» به دو زبان عربي و آلماني توسط عزيز ضومط نوشته شد كه توسط يك گروه تئاتر آلماني در شهر اشترالسون به نمايش درآمد. دومين مترجم بزرگ عربي به خارجي، «خليل بيدس» باز از فلسطين است كه داستان «پادشاه فراري» اثر جرجي زيدان را به روسي ترجمه كرد.