Tuesday, August 31, 2010

سريال جماعت، پروژه‌اي نافرجام



هنوز بيش از يك چهارم سريال نيز توليد نشده بود كه دستور پخش فوري آن براي ماه رمضان امسال در چند شبكه ماهواره‌اي مصر از سوي دولت صادر شد. سريال «جماعت» به دليل همين حساسيت،‌ هم اكنون پرمخاطب‌ترين سريال ماه رمضان شده و همه را حتي بينندگان عرب‌زبان ديگر كشورها را نيز به پيگيري مشاهده قسمت‌هاي آن واداشته است. موضوع سريال تاريخ شكل‌گيري و فعاليت‌هاي جماعت اخوان‌المسلمين است و زندگي حسن‌البناء موسس اين گروه بنيادگرا را از دوران كودكي و نوع تربيت و آموزش او آغاز كرده و قرار است كه داستان با فاش شدن عمليات كودتاي نظامي مخفيانه رهبران اخوان‌المسلمين در سال 2006 در دانشگاه الازهر پايان يابد، عملياتي كه به دليل جاسوسي برخي روحانيون دولتي الازهر نافرجام ماند. داستان از آنجا شروع مي‌شود كه دختر دانشجويي براي بررسي تاريخ سياسي جمعيت اخوان‌المسلمين به سراغ پدربزرگ خود كه حقوق‌داني است رفته و از او مي‌خواهد كه خاطرات دوره مبارزات اخوان‌المسلمين را تعريف كند.
جمعيت اخوان‌المسلمين كه اين روزها،‌ مشغول فعاليت‌هاي زيرزميني تبليغاتي محمد البرادعي براي انتخابات رياست‌جمهوري سال 2011 هستند و شور و اشتياقي دوباره به روح اين سازمان دميده شده است، ساخت چنين سريال‌هاي انتقادي كه مقرضانه به تمسخر و تخريب ايدئولوژي و تاريخ فعاليت‌هاي سياسي آنها مي‌پردازد را به هيچ وجه به سود سازمان خود نمي‌بينند و در بيانيه‌اي اعتراض شديد خود را به ساخت چنين سريال‌هايي بيان‌ داشته و اعلام كرده‌اند كه خود نيز در فكر توليد سريالي به نام حسن‌البناء هستند تا زندگي و افكار رهبر خود را بدون دخل و تصرف نشان دهند.
وحيد حامد نويسنده سريال «جماعت»، كه اين روزها به دليل تهديد‌هاي فراوان، از سوي وزارت كشور مصر تحت مراقبت قرار گرفته، در حال نوشتن قسمت‌هاي پاياني سريال است. حامد داستان را متاثر از زندگي مادرش سوسن بدر نوشته است،‌ زن خدمتكاري كه در عمارتي مشغول به كار بوده و جواني كه تازه به عضويت جمعيت اخوان‌المسلمين درآمده است،‌ به او علاقه‌مند شده و از صاحب عمارت تقاضاي خريد اين خدمتكار را مي‌كند. از آنجا بود كه اضطراب و هياهو و فرار به زندگي سوسن وارد مي‌شود و اين زوج همواره به اتهام مشاركت با اخوان‌المسلمين در حال تعقيب و گريز هستند. نكته قابل توجه اين سريال براي دولت‌مردان مصري اين بود كه وحيد حامد مسير داستان را به گونه‌اي تعريف مي‌كند كه همواره سوسن را فدايي دگم‌انديشي‌ها و آشوب‌گري‌هاي اخوان مي‌داند و از سويي ديگر دولت مصر و يا همان حزب الوطن حاكم مصر را به دليل پيگيري‌ها و فعاليت‌هاي شديد امنيتي خود براي كنترل فعاليت‌ اخوان تمجيد مي‌كند. پخش چنين سريالي براي توجيه عملكردهاي خشونت‌آميز دولت مصر در آستانه برگزاري انتخابات پارلماني نوامبر جاري،‌ برخلاف انتظار توليدكنندگان فيلم، تاثير منفي بسياري بر ذهنيت مردم نسبت به دولت مصر ايجاد كرده است.
سريال در حين به تصوير كشاندن عمليات نافرجام كودتاي 2006 الازهر،‌ بازگشتي به دوران كودكي حسن‌البناء دارد و آموزه‌ها و بازي‌هاي كودكانه او را به تصوير مي‌كشد. تاكيد استاد او بر نهي از منكر و لزوم رعايت احكام اسلام و توبيخ گناهكاران و همچنين بازي دزد و پليس او و دوستانش در مكتبخانه، كه كفار را در يك طرف و مسلمانان را در يك طرف ديگر قرار مي‌دهند و مسلمانان بايد به دنبال كفار بدوند و آنان را دستگير و زنداني كنند. «اياد نصر» بازيگر شناخته شده اردني است كه مردم عرب بيشتر او را در نقش‌هاي منفي تاكنون ديده بودند،‌ نقش بزرگسالي حسن‌البناء ‌رهبر جمعيت اخوان‌المسلمين را در اين سريال بازي مي‌كند. نويسنده داستان تمام تلاش خود را مي‌كند تا موضوع تروريسم را به دوران شكل‌گيري انديشه سياسي حسن‌البناء ربط دهد و تاسيس جمعيت اخوان را بر همين اساس و با هدف ترور غير مسلمانان تعريف كند. اما غافل از آنكه بسياري از پدران و مادران نسل امروزي مصر كه تماشاگر اين سريال هستند، به دليل گرايش‌هاي ديني و ملي خود ارتباطي به اخوان‌المسلمين داشته‌اند و بسياري زندان‌ كشيده و بسياري نيز جان خود را در راه حاكميت اسلام از دست داده‌اند،‌ بنابراين نمي‌توان انتظار داشت كه با توليد چنين سريال‌هاي رياكارانه‌اي فساد اخلاقي و مالي دولتمردان مصري پوشيده و سيبل اتهامات و اعتراضات به سوي حزبي بگردد كه در اذهان عمومي مردم، انسان‌هايي پاك و فدايي دين و خلق تربيت كرده است. مخصوصا آنكه اين روزها كه با آمدن محمد البرادعي، اتحاد و ائتلافي ميان ملي‌گرايان، اخواني‌ها و ليبرال‌هاي مخالف دولت مصر ايجاد شده است كه فعالان اخوان‌المسلمين را تنها در مقابل دولت خودكامه مصري نمي‌گذارد.

Sunday, August 29, 2010

دولت اردن در سراشيبي سقوط


ملک عبدالله، ‌پادشاه اردن در ماه نوامبر سال گذشته پارلمان این کشور را در نیمه راه دوره چهار ساله خود با توجيه آنكه آنان از عهده انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی مورد نظرش برنیامده‌اند، منحل کرد و روزهاي آتي،‌قرار است تا در انتخاباتي ديگر، ‌مردم نمايندگان پارلمان كشور خود را برگزينند. شايد تا كنون كشور اردن با چنين بحران انتخاباتي مواجه نشده بود كه احزاب و گروه‌هاي سياسي اسلام‌گرا با صراحت تمام در مقابل دولت بايستند و انتخابات آتي را به دليل شائبه تقلب تحريم كنند. در سال‌هاي اخير شكاف عميقي ميان اسلام‌گرايان اخواني و نظام پادشاهي اردن شكل گرفته است. جبهه اقدام اسلامي كه شاخه سياسي اخوان‌المسلمين در اين كشور است در دهه نود ميلادي حدود نيمي از 110 كرسي پارلمان اردن را از آن خود كرده بود. اين در حالي است كه در انتخابات چهار سال پيش پارلمان تنها شش كرسي نصيب اقدامي‌ها شد كه سران اين جبهه رای‌های خریده شده و تقلب انجام شده در صندوق‌های رای را دلیل این تنزل آرا می‌دانستند. بيشترين دليل عدم تمايل دولت براي حضور مجدد اقدامي‌ها در پارلمان، پيروزي حماس به عنوان شاخه اخوان‌المسلمين در نوار غزه و كرانه باختري،‌ در انتخابات فلسطين گفته مي‌شود. از همان زمان بود كه اختلافات درون حزبي نيز ميان سران جبهه اقدام اسلامي بر سر اولويت اقتصاد اردن يا كنترل نوار غزه شكل گرفت. به هر حال واقعيتي كه در اردن وجود دارد اين است كه بیش از نیمی از جمعیت شش میلیون نفری اردن، فلسطینی تبارند و به همین دلیل تحولات مناطق فلسطینی، همواره تبعاتی در اردن به دنبال دارد. بنابراين نمي‌توان موضوع غزه را در رويكرد سياسي نمايندگان پارلمان اردن مخصوصا ميان بنيادگرايان اسلامي آنان ناديده گرفت.
بنابراين با تجربه‌اي كه اسلام‌گرايان اخواني از انتخابات چهار سال گذشته دارند، سياست تحريم و تضعيف نظام، استراتژي جديد آنها شده است كه ضربه اساسي به روند اصلاحات سياسي طراحي شده از سوي پادشاهي اردن مي‌زند، چرا كه حتي نمونه تضعيف شده‌اي از جبهه اقدام اسلامي،‌ باز بزرگترين گروه مخالف نظام سياسي اردني است كه اين بار قصد حضور در پارلمان را ندارد. همچنين آنكه بيشترين جمعيت فلسطينيان اردن، در شهرهاي اصلي آنان همچون امان(پايتخت)، زرقا و اربد حضور دارند كه عدم شركت آنان در انتخابات، مشروعيت آن را زير سوال خواهد برد. سياست براندازي نظام‌هاي سلطه‌طلب عربي توسط فعالان اخوان‌المسلمين موضوعي ديرينه است كه ريشه در نوع ايدئولوژي و قانون نوشته شده آنان دارد.
سمير زيد الرفاعي نخست‌وزير دولت جديد اردن است كه اين انتخابات،‌ اولين تجربه برگزاري انتخابات اوست و بسيار سعي مي‌كند كه با برخورد امنيتي و با به كار گيري از ابزار خشونت براي سكوت معترضان و همچنين با مثبت ارزيابي كردن نتايج برنامه اصلاحات سياسي و اقتصادي دولت در سال‌هاي اخير، راي‌گيري آينده را كاملا آزاد، ‌شفاف و همه‌گير جلوه دهد. اما جداي از اين سخنان و جداي از اختلاف بر سر موضوع غزه، مسئله اساسي ديگري كه به شدت يافتن بحران انتخابات آتي اردن دامن زده است، شكست پروژه اصلاحات اقتصادي دولت در سال‌هاي اخير بوده كه بيشتر كارشناسان و منتقدان سياسي و اقتصادي اردن بدان اذعان دارند. فساد اقتصادي و رانت‌خواري و بالاآمدن نورچشمي‌هاي شخص پادشاه و همسر او به مهمترين مناصب دولتي و اعطاي وام‌ها و تسهيلات بي‌شمار به سفارش‌شدگان مسئولين، موضوعي آشكار براي مردمان اردني است كه ديگر رغبتي براي مشاركت در انتخابات آتي اردن براي آنان نمي‌گذارد. به گفته جمال الطاهات نويسنده و روزنامه‌نگار اردني حتي سنت‌گرايان و محافظه‌كاران اردن نيز ديگر اعتقادي به برگزاري انتخابات سالم ندارند. در اولين اقدام اعتراضي، برخي بازنشستگان نظامي و حقوقدانان اردني در نامه‌اي به تمامي جنايات و فسادهاي اقتصادي دولت اعتراض كردند كه با قطع حقوق و تسهيلات ماهيانه و بازداشت برخي از آنان از سوي دولت مواجه شد. اما موج اعتراضات مردمي و حزبي روز به روز در حال افزايش است.
دولت اردن علاوه بر بحران‌هاي سياسي و اقتصادي خود،‌ بحران رسانه‌اي را نيز به وجود آورده است. با تصويب قانون رسيدگي به جنايات الكترونيكي و رسانه‌اي اردن در سال 2010، موج گسترده توقيف نشريات و دستگيري وبلاگ‌نويسان اردني آغاز شد كه برخي روزنامه‌هاي عربي از آن به سياست پوزه‌بند دولت براي جلوگيري از آزادي بيان نويسندگان اردني ياد كردند. با اين اقدام بيشتر رسانه‌هاي اردني و عربي نيز،‌ رويكردي انتقادي نسبت به سياست‌هاي دولت اردن پيدا كرده‌اند. با ادامه وضع موجود، هيچ شهروند اردني از هيچ امنيتي در حريم عمومي و خصوصي خود، برخوردار نخواهد بود و اين موضوع با وجود حضور مخالفان برجسته اردني با سابقه سياسي روشن، آينده سياسي دولت كنوني اردني را به مخاطره خواهد انداخت.

Saturday, August 28, 2010

همه عليه مالكي...مالكي عليه همه


بحران تشكيل دولت جديد عراق به ماه پنجم خود كشيده شد در حالي‌ كه هيچ پيام خوش‌آيندي مبني بر تفاهم احزاب و گروه‌هاي سياسي براي انتخاب كابينه به گوش ‌نمي‌رسد. هر چه روزها مي‌گذرد اختلاف بالا مي‌گيرد و امكان اتحاد و ائتلاف كمتر. ائتلاف العراقيه به رهبري اياد علاوي و ائتلاف ملي به رهبري عمار حكيم معتقدند كه نوري مالكي نخست وزير سابق و رئيس ائتلاف قانون كه صاحب 89 كرسي از پارلمان عراق به ممانعت از حل بحران عراق و خودرايي و گسترش نوعي ديكتاتوري در عراق دست مي‌زند، چرا كه نظر آنها تنها و تنها كناره‌گيري مالكي از نخست‌وزيري عراق است. عادل عبدالمهدي از مقامات مجلس اعلای اسلامی عراق و معاون دبیرکل کنونی این سازمان كه اين روزها زمزمه انتخاب او توسط دو ائتلاف العراقيه و ملي به عنوان نخست‌وزير به گوش مي‌رسد، در گفتگويي با روزنامه كويتي الدار شخص مالكي را به عنوان کردن اظهارات ناشایست در خصوص رقبای سیاسی خود متهم کرد و او را فقط نامزد ائتلاف قانون دانست و معتقد بود كه هيچ ائتلافي به نامزدي او راي نخواهد داد. او همچنين نظر خود را بر انتخاب جعفر صدر فرزند شهيد سيد محمد باقر صدر به عنوان راه ميانه براي جلب رضايت همگان اعلام كرد. اين اظهار نظر در حالي است كه جعفر صدر نيز به عنوان عضو ائتلاف قانون بر نخست‌وزيري مالكي تاكيد دارد و چنين نظرهايي از سوي ائتلاف ملي تنها براي تضعيف نامزد حزب رقيب و روي كار آمدن نامزد خود همچون عبدالمهدي يا ابراهيم جعفري است چرا كه جعفر صدر چهره‌اي ناشناخته شده در ميان عموم مردم عراق است. اين‌گونه رفتارهاي متناقض از سوي چهره‌هاي شناخته شده‌اي كه آراي آنان را همگان مي‌شناسند و مي‌دانند كه براي تشكيل ائتلاف خود همواره تاكيد بر رهبري شخص نوري المالكي داشتند و در جلسات متعدد از او براي حضور در فهرست ائتلاف خود دعوت مي‌كردند تنها نشانه آن دارد كه اينان نفرتي در دل پرورانده‌اند كه دليل اصلي آن امتناع مالكي و حزب دعوت اسلامي از حضور در ائتلاف عراق يكپارچه بود. همينان كه همواره در شبكه‌هاي تلويزيوني و روزنامه‌هاي خود به دفاع از عملكرد دولت در چهار سال اخير مي‌پرداختند امروزه در كنار مخالفان خود همچون ائتلاف العراقيه در نقد سياست‌هاي دولت سابق همزباني مي‌كنند. ائتلاف العراقيه كه به دليل تعداد كرسي‌هاي كمتر نسبت به ائتلاف قانون توان دستيابي به خواسته‌هاي خود را نمي‌ديد با اعلام نامزدي طارق‌الهاشمي به عنوان رياست‌جمهوري عراق، رافع العيساوي به عنوان رئيس پارلمان و النجيفي وزير امور خارجه از افراد فهرست خود،‌ رايزني‌هاي گسترده خود را با ديگر ائتلاف‌هاي سياسي حتي مخالفين سرسختي همچون ائتلاف ملي آغاز كرد و امروز به جواب مثبت نيز رسيده است. نكته مهمي كه كمتر به آن توجه مي‌شود شيعه بودن اياد علاوي است كه اگر او و يا فردي هم‌سنخ او پست نخست‌وزيري را بر عهده گيرد ديگر امكان حضور شيعيان در ديگر پست‌هاي كليدي طبق توافق مندرج در قانون اساسي عراق وجود ندارد و اين مسئله آينده سياسي شيعيان در عراق را دچار خلل مي‌كند،‌ چرا كه هيچ كس نمي‌تواند مدعي شود كه علاوي نقش شيعيان را در دولت بازي خواهد ‌‌كرد.
مسئله ديگر دخالت آمريكا در اين بازي سياسي است كه نظر او حضور ائتلاف العراقيه و القانون در كنار هم در يك دولت است. نظريه مشاركت ائتلاف‌ها در دولت كه هم‌اكنون نيز از سوي سران العراقيه و ملي و سران كشورهاي عرب نيز بيان مي‌شود نتيجه‌اي جز تضعيف قدرت و استقلال دولت در مقابل آمريكا نخواهد داشت. مخالفت مالكي و ائتلاف قانون بر اين مسئله نيز به همين دليل است كه آنان اعتقاد به يكپارچگي و وحدت رويه در ميان اعضاي هيئت دولت دارند. بازي در ظاهر پيچيده اما دليل آن ساده به نظر مي‌آيد. ريشه تمام اختلاف ها در يك كلمه ختم مي‌شود و آن كناره‌گيري مالكي از پست نخست‌وزيري است. تضعيف شخصيت و توان سياسي پست نخست‌وزيري هم به سود ديگر دولت‌هاي عربي است و هم به سود احزاب داخلي تا اينگونه با رايزني حزبي بتوانند منافع و خواسته‌هاي خود را در عراق تحقق كنند. قاطعيت نوري مالكي در حوادثي همچون انفجار بغداد و بازخواست دولت سوريه و مقابله با گروهك‌هاي تروريستي شمال عراق و لغو امتياز احزاب شيعه در پالايشگاه نفت بصره و دستگيري گسترده شبه نظاميان و سران اغتشاش‍‌گر سپاه المهدي بر هيچ كس پوشيده نيست و همين مسئله منجر به تصميم احزاب بر تضعيف جايگاه اين پست كرده است. سفر اخير مالكي به كردستان و پيمان مشترك او با سران كرد، كار را براي ائتلاف ملي و بالاآوردن نامزد خود سخت كرده چرا كه مالكي راي نامزدهاي پارلماني كرد را نيز خواهد داشت،‌ لذا تنها راه حل مانده براي كنارگذاشتن مالكي، رايزني با ديگر اعضاي فهرست القانون براي انتخاب نامزدي غير از مالكي است

Tuesday, August 24, 2010

نقد سلطه سياسي در سريال‌هاي رمضان


اين روزها شايد مهمترين موضوع محافل سياسي عربي نيز سريال‌هاي ماه مبارك رمضان باشد. براساس تحقیقات انجام‌شده تعداد مخاطبان سریال‌های ماه رمضان در کشورهای عربی دوبرابر تعداد بینندگان سریال‌هایی است که در ایام دیگر سال از تلویزیون پخش می‌شود. به گزارش ایسنا، براساس تحقیقات اخیر انجام‌شده توسط یکی از رسانه‌های امارات متحده عربی به نام البوابه، 62 درصد از بینندگان تلویزیونی در این کشور در ایام ماه مبارک رمضان عادات خود در خصوص تماشای برنامه‌های تلویزیونی را تغییر می‌دهند و براي تماشاي سريال‌هاي ماه مبارك رمضان برنامه‌ريزي خاص مي‌كنند. به گزارش شبكه العربيه بيش از 110 ميليون دولار تا كنون هزينه توليد 60 سريال تلويزيوني عربي شده است كه بيشتر آنها مصري مي‌باشد. بيشترين دليل جذابيتي كه مردم براي سريال‌هاي مورد علاقه خود تعيين كرده‌اند نقد سياسي و اجتماعي آنها بود. دولت‌هاي عربي هرساله در پخش سريال‌هاي تلويزيوني هراسي از نقد عملكرد خود دارند و امسال دولت مصر دستور ارزيابي و نظارت دقيق تمام سريال‌هاي مصري را داده بود. سال گذشته سريال «ناصر» كه به بررسي زندگي جمال عبدالناصر در سال‌هاي 1926 تا 1970 پرداخته بود،‌ رويكرد ضد اسرائيلي شديدي داشته و سياست‌هاي دولت فعلي مصر را به نقد مي‌كشاند كه با اعتراض شديد دولت مواجه شده بود كه البته به دليل اشتياق بسيار عموم مردم مصر و ديگر كشورهاي عربي توان توقف آن را نداشت. همچنين سريال سوري «عشق و جنگ» كه ركورد بيشترين مخاطب از بين ديگر سريال‌هاي عربي را داشته و موضوع مناقشات عربي- اسرائيلي را از زبان مردم كوچه و بازار به تصوير مي‌كشاند كه اكثرا از سياست‌هاي فعلي سران عرب ناراضي بودند و بعده اندكي نيز به توجيه آن مي‌پرداختند. امسال دولت مصر در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري خود، نظارت بيشتري بر سريال‌هاي ماه رمضان داشته و پخش برخي از سريال‌ها را ممنوع و برخي ديگر را نيز مورد ارزيابي مجدد و اصلاح قرار داده است. از جمله سريال‌هاي ممنوعه، سريال «درب دوم» است كه به زندگي مادري مي‌پردازد كه فرزند خود را در جنگ 22 روزه غزه بر اثر عبور مخفيانه از صحراي سينا براي كمك به فلسطينيان از دست مي‌دهد و دولت مصر و شخص حسني مبارك رئيس‌جمهوري مصر را مقصر اصلي اين اتفاق مي‌داند. ديگر سريالي كه دولت مصر برخي قسمت‌هاي اساسي آن را سانسور كرده است «متخافوش» با بازي بازيگر مشهور مصري نورالشريف است كه نقش گوينده راديويي به نام مكرم را بازي كرده است.  مكرم هر روزه ميهمانان مختلفي را در برنامه خود دعوت مي‌كند كه در مورد مسائل سياسي و اجتماعي مصر صحبت مي‌كنند. از جمله ميهمانان مرد كارشناس فلسطيني است كه به بيان تفاوت ميان صهيونيسم و يهوديت پرداخته و يا برخي سران موساد كه در مورد روابط مشترك خود و مصر صحبت مي‌كنند. در اين سريال گفتگوهاي مردمي نيز وجود دارد كه همه خواهان آزادي زندانيان سياسي و برداشتن حصار غزه و پايان دادن به توهم توطئه يهودستيزي در مصر هستند. آنان اظهار كرده‌اند كه حساب يهود را از صهيونيسم بايد جدا كرد و نبايد فعاليت‌هاي ضد بشري اسرائيل و وضع فوق‌العاده مصر را به نام مبارزه با يهودستيزي گذاشت. نقد سياسي و تاريخي، مهمترين موضوع سريال‌هاي 2010 عربي در ماه رمضان است. سريال «الجاسوسية» كه رابطه عاشقانه يك زوج را به تصوير مي‌كشد كه پس از مدتي دختر از فعاليت نامزدش در شبكه جاسوسي اسرائيل مطلع مي‌شود و اين موضوع رابطه آنها را به چالش مي‌كشاند. سريال «آرامش نسبي» كه سفر خبرنگار مصري به عراق براي گزارش جنگ آمريكا و عراق و سقوط نظام بعث را نشان مي‌دهد. سريال « كلام نسوان» كه زندگي چهار زن مصري،‌خليجي،‌لبناني و تونسي را به تصوير كشانده و موضوع آزادي زنان عرب و سياست‌هاي محدود كننده نظام‌هاي سياسي عرب براي زنان و رفتار بي‌قيد و خيانت‌آميز مردان عرب را نقد مي‌كند. اما بر اساس نظرسنجي شبكه العربيه پربيننده‌ترين سريال‌هاي امسال دو سريال « باب‌ الحاره 5» از سوريه و « شيخ العرب همام» از مصر خواهند بود كه سريال اول، قسمت پنجم اين سريال بوده كه زندگي اجتماعي مردم سوريه را به نمايش گذاشته و مشكلات اجتماعي و نقدهاي سياسي آنان در رابطه با مسائل جهان عرب و مخصوصا فلسطين را نشان مي‌دهد. سريال دوم كه پرهزينه ترين سريال عربي تا كنون شناخته شده است به زندگي يكي از فرماندهان عربي به نام «همام بي يوسف» ارتباط داشته و نقش او در جنگ قادسيه بين سپاه اسلام و حكومت ساساني ايران و همچنين اتحاد قبايل و مماليك مصري و رهبري آنان را به تصوير مي‌كشاند كه نگاه پان‌عريسم و ضد ايراني در اين سريال موج مي‌زند. بسياري از كارشناسان سياسي اعتقاد دارند كه سريال‌هاي ماه مبارك رمضان همواره نقش بسزايي در بيداري ذهنيت مردمان عرب نسبت به مسائل سياسي منطقه داشته كه آنان را به اعتراض و نقد نظام‌هاي حاكم وامي‌دارد، اما نكته اساسي آن است كه اين تغيير و بيداري زماني اثربخش خواهد بود كه مردم در آينده سياسي نظام خود و انتخاب سران سياسي خود نقش داشته باشند

Saturday, August 21, 2010

واپسگرد سوم اوباما در مقابل نتانياهو


پيام‌ اوباما رئيس‌جمهوري ايالات متحده آمريكا پس از گفتگو‌هاي او با نتانياهو نخست‌وزير رژيم اشغالگر قدس، نشان از سومين گام عقب‌گرد آمريكا در مقابل فشارها و تهديدات اسرائيلي دارد كه جورج ميچل نماينده رسمي اوباما بازيگر اصلي اين ميدان بود.  در دوره رياست‌جمهوري اوباما مسئله يهودي‌سازي منطقه فلسطين با صراحت و شدت بيشتري مطرح شد و شخص رئيس‌جمهور آمريكا نيز در سفر خاورميانه خود بر آن مهر تاييد گذاشت،‌ اين در حالي است كه دولت بوش همواره در طرح شفاف اين موضوع محطاط بود. يهودي سازي منطقه قدس شايد مهمترين عمليات صهيونيستي براي فراموشي ذات و اساس دولت اعراب فلسطيني در دنيا باشد كه هيلاري كلينتون در مفاد طرح تفاهم‌نامه اخير ميان فلسطين و اسرائيل تاكيد كرد كه بايد بر دولت يهودي با صراحت تمام تاكيد شود. اين تفكر كه حق شهروندي را تنها براي يهود قائل مي‌شود،‌ آينده 1ميليون و دويست هزار فلسطيني ساكن قدس را كه پس از اخراج گسترده فلسطينيان در سال 1948 هنوز باقي مانده‌اند، به خطر مي‌اندازد.
آسيب ديگر يهودي سازي قدس، موضوع پناهندگي يا هويت است كه تحت تاثير يهوديت دولت قرار گرفته و حقوق تاريخي و جغرافيايي فلسطينيان و اعراب را تهديد كرده و امكان مهاجرت تمام يهوديان جهان را به اين منطقه فراهم مي‌كند.
عمق توطئه آمريكايي صهيونيستي را مي‌توان در نامه تبريك اوباما به نتانياهو و شيمون پرز به مناسبت روز عيد استقلال رژيم صهيونيستي مشاهده كرد كه گفت: « با نگاهي به تاريخ، فلسطين همواره سرزمين آبا و اجداد يهود بوده‌ است».
موضع انفعال و تسليم بي قيد كاخ سفيد در مقابل تهديدات تل‌آويو در دو سال اخير، بي‌تاثير از حضور تندروهاي حزب ليكود و در راس آنان شخص نتانياهو نيست. اوباما كه ابتدا با چهره‌اي صلح‌طلب پا به عرصه سياست جهاني گذاشت،‌ بسيار مايل بود كه در سرعت‌ بخشيدن به حل مناقشات خاورميانه مخصوصا ميان فلسطين و اسرائيل، چهره برتر باشد. به همين دليل در گام اول موضوع توقف شهرك‌سازي‌‌هاي اسرائيل در كرانه باختري را توسط نماينده خود جورج ميچل مطرح كرد كه با مخالفت شديد اسرائيل مواجه شده و در سفر نتانياهو به واشنگتن و حضور نيمي از اعضاي كنگره در ميهماني او، اين موضوع خاتمه يافته نظر آمد و اوباما نيز ديگر هيچ سخني از آن به ميان نياورد. در اين مرحله آمريكا در اين انديشه بود كه با بزرگ كردن چهره محمود عباس رهبر تشكيلات خود گردان فلسطين و حضور او در نشست سه جانبه تل آويو، واشنگتن و فلسطين، طرح صلح خاورميانه را بر دوش او بگذارد كه اينچنين نشد و در كنفرانس آناپوليس هيچ سخني از توقف شهرك‌سازي به ميان نيامد.
گام دوم طرح قدس بزرگ بود كه آمريكا در اين طرح به توقف شهرك‌سازي برخي مناطق محدود در كرانه باختري بسنده كرده بود كه ديگر در آن جايي براي محمود عباس تعريف نشد و طرف گفتگو با تل‌آويو گروهي از منتخبان اتحاديه جهان عرب بودند كه براي مذاكره غير مستقيم با اسرائيل تعيين شده بودند. نتانياهو براي انجام رايزني‌هاي غير مستقيم اين گروه با مسئولين و نهادهاي سياسي اسرائيلي، توقف شهرك‌سازي برخي مناطق را تا پايان ماه سپتامبر تعيين كرد. گام سوم عقب‌گرد اوباما در مقابل نتانياهو پذيرفتن اين شرط براي انجام گفتگوها تا ماه سپتامبر و توقف جزئي شهرك‌سازي بود. اين شرط كاملا فريبنده بود،‌ چرا كه هيچ حسابي و محدوده‌اي براي توقف شهرك‌سازي در آن تعيين نشده و رژيم صهيونيستي تا كنون هيچ دستوري براي توقف صادر نكرده و سكوت اوباما تنها و تنها براي حفظ آبروي خود و ميچل است كه نشان دهد هنوز او سخن آخر را پاي ميز مذاكرات صلح منطقه‌ خاورميانه مي‌زند.
سكوت در مقابل بي‌نتيجه ماندن طرح سوم « مذاكرات غير مستقيم»، در ميان رهبران تشكيلات خودگردان فلسطين، دولت مصر، اتحاديه سران عرب و تمامي آنان كه اميد به برقراري صلح از طريق دخالت آمريكا در منطقه داشتند نيز ديده مي‌شود. چرا كه براي بار سوم شكست در مقابل تهديدات تل‌آويو و گسترش بيش از پيش شهرك‌سازي را شاهدند. آنان كه در آخرين روز جلسه اتحاديه سران عرب بر سر مسئله فلسطين، ابراز اميدواري كردند كه پيشنهاد مذاكرات غير مستقيم و معرفي گروهي براي وساطت در اين موضوع راه حل خواهد بود، امروز با ديدن نتايج انتخابات ميان‌دوره‌اي كنگره آمريكا و راي آوردند اكثر حاميان صهيونيست و همچنين متوقف مانده موضوع بررسي فعاليت‌هاي هسته‌اي اسرائيل در كنگره، ديگر حرفي براي گفتن ندارند و سكوت را ترجيح مي‌دهند و ديگر پذيرفته‌اند كه استراتژي آمريكا تنها بر ايجاد دولتي يهودي در منطقه به دور از هر شهروند فلسطيني ختم مي‌شود

Wednesday, August 18, 2010

نقش حزب‌الله در تاريخ سياسي لبنان

لبنان از زمان پيدايش مسئله اشغال فلسطين،‌ حضور و تاثير چشمگيري در مناقشات سياسي منطقه و جهان داشته است كه اوج اين حضور را از تهاجم اسرائيل در سال 1982 و چرخش موج بيداري انتفاضه از قدس به بيروت مي‌توان دانست و امروزه اين نقش و تاثير نيز بيش از پيش گرديده كه مي‌توان دلايل زير را براي آن برشمرد:

اول: پيروزي مقاومت لبنان به رهبري حزب‌الله در شكست و خروج اسرائيل از منطقه كه براي اولين بار در تاريخ جنگ‌هاي اسرائيل و اعراب، چنين شكستي را رژيم اشغالگر قدس پذيرفت كه بحران رواني و سياسي بسياري را در اسرائيل به همراه داشت. دوم: نقش مقاومت در گسترش جايگاه بين‌المللي لبنان در مناقشات منطقه‌اي و جهاني و دفاع از هويت ملي و جغرافياي سياسي خود در مقابل استعمار اروپايي است. تا آنجا كه امروزه لبنان مانع بزرگي در مقابل هژموني آمريكايي- اسرائيلي در منطقه به حساب مي‌آيد كه نمونه آن را در شكست فاجعه‌بار نفوذ سياسي صهيونيستي در لبنان در معاهده اخير دوحه مشاهده كرديم. سوم: شكست سياسي كشورهاي ذينفع اروپايي در لبنان همچون فرانسه و آمريكا در دامن زدن به اختلافات داخلي و جنگ‌هاي قوميتي كه در اتحاد داخلي لبنان در جنگ 33 روزه و حادثه قانا و همچنين جنگ 22 روزه غزه خود را نشان داد.

البته نمي‌توان كاملا خوشبين بود كه ديگر استعمار پير منطقه برنامه‌ خود را متوقف كرده است. حضور با نفوذ و موثر سازمان‌هاي آموزشي و پژوهشي آمريكايي و اروپايي در لبنان كه با استقبال گسترده جوانان و پژوهشگران لبناني مواجه است و همچنين قدرت‌يافتن بيش از پيش جريان بورژوازي غرب‌گرا در اين منطقه همواره اوضاع اجتماعي و سياسي لبنان و استحكام و مقبوليت نيروهاي حزب‌الله را تهديد مي‌كند. استراتژي جديد غرب براي بهره‌گيري از منافع اين سرزمين سبز،‌ فشار بين‌المللي بر دولت لبنان است كه با تعريف برخي تحريم‌ها و ممنوعيت‌هاي تجاري و قانوني، ‌لبنان را ناخواسته تسليم خواسته‌هاي خود مي‌كند. تخريب زيرساخت‌هاي اقتصادي با بازگرداندن سرمايه‌، تشويق گسترش هرج و مرج داخلي و اختلافات قومي، برجسته كردن موضوع تروريسم در لبنان، ترور رفيق الحريري نخست‌وزير محبوب لبنان براي اثبات نظريه تروريسم داخلي از ديگر طرح‌هاي استعماري است كه امكان تضعيف و وابستگي لبنان به حضور استعمارگران را فراهم مي‌كرد.
طرح ترور چهره‌هاي برتر دو منطقه لبنان و فلسطين با ترور حريري و عرفات براي تحكيم نيروي ژئوپوليتيك صهيونيستي در منطقه با هم صورت گرفت اما در گذر زمان مشاهده شد كه تحكيم احزاب و گروه‌هاي داخلي در لبنان بيشتر اما در فلسطين كمتر شد. در اين شرايط حضور يك نيروي كاريزما، قدرتمند و روشنگر مي‌تواند نقش بسزايي در حفظ شرايط پيشين و مديريت بحران صورت گرفته داشته باشد و در لبنان، حزب‌الله اين نقش را به خوبي ايفا كرد. اما ياس و بدبيني و كاهش روحيه مبارزه و مقاومت در فلسطين و گسترش فساد رهبران جنبش آزادي‌بخش آنان، ناشي از عدم حضور چنين نيروي كارآمد و فرهمندي بود. اين فاصله ميان مديريت واحد لبنان و گسست سياسي فلسطيني را زماني مي‌توان بهتر درك كرد كه با وجود حضور 12 فرقه مذهبي مختلف در لبنان، سيد حسن نصر الله دبير كل حزب‌الله لبنان در سخنراني سالگرد روز شهيد خود، همه گرو‌ههاي مسلمان لبناني را در بازگشت به اصل فكري و اعتقادي خود،‌ واحد و يكي مي‌داند و معتقد است كه اين يگانگي در اعتقاد منجر به اتحاد سياسي لبنان مي‌شود و هيچ عقيده‌اي را نمي‌توان براي تصميم‌گيري سياسي مميز و برتر دانست.
در ميان عملكرد و نگرش‌هاي سياسي حزب‌الله و حماس يك تفاوت ماهوي ديده‌ مي‌شود كه با نگرشي نتيجه‌گرا، شايد بتوان ريشه‌هاي موفقيت حزب‌الله را در اين تفاوت ديد. حماس همواره با گرايشي بنيادگرا تصورات ملي را در خدمت انترناسيوناليسم مذهبي خود قرار مي‌دهد، اما حزب‌الله همواره تصورات ديني را ابزاري براي حفظ حريم خصوصي و ملي لبنان قرار داده است. اين همان رمزي است كه باعث مقبوليت ملي حزب‌الله مي‌شود. همان‌گونه كه سيد حسن نصر‌الله در روز شهيد هيچ‌گاه بر جايگاه ديني و رهبري سياسي خود تكيه نمي‌كند و حزب‌الله را نيز در كنار ساير احزاب و گروه‌هاي سياسي قرار مي‌دهد.  او در ادامه سخنان خود با اشاره به آنكه حزب‌الله بركتي است كه براي تمام مردمان لبنان به امانت گذاشته شده مي‌گويد: « وظيفه من و هرآنكس كه خود را از نيروهاي حزب‌الله مي‌داند مبارزه براي آْزادي سياسي و ملي لبنان است و حزب‌الله ريشه در مليت لبنان دارد و به همه جهان مي‌خواهد اعلام كند كه لبنان تكه گوشتي بر سر سفره غذاي مناقشات بين‌المللي آنها نيست كه هر كس از آن بهره‌اي ببرد». اين نوع بيان،‌ عموم مخاطبين لبناني از هر قشر و مذهبي را با خود همراه مي‌كند كه حزب‌الله نه براي منفعت خود و نه براي تحقق ايدئولوژي خود مبارزه مي‌كند و هدف او همان هدف لبنان است. اما در تاريخ مبارزات تشكيلات خود گردان براي آزادسازي فلسطين از سال 1948 يا 1967، همواره مسئله تحزب، رياست، رقابت،‌ شاخه شدن ديگر احزاب به دليل اختلافات سياسي مشاهده گرديده و در اين ميان بيشتر موضوع سلطه ايدئولوژي بر مليت فلسطيني محل اختلاف آنان بوده و هست.

Saturday, August 14, 2010

سرانجام ديپلماسي تل‌آويو- آنكارا


در آخرين اقدام،‌ تركيه به عنوان كشوري كه بيست درصد خطوط هوايي آن به رژيم اشغالگر قدس تعلق داشت،‌ از ورود هواپيماهاي نظامي اسرائيل به حريم هوايي خود ممانعت كرد. در بين اذهان عمومي تركيه امروز، كشوري ضداسرائيلي است كه پس از وقايعي همچون محاصره غزه و حمله نظاميان اسرائيلي به كشتي حامل كمك‌هاي بشردوستانه به مردم غزه مشهور به كاروان آزادي، به تغيير اساسي نگرش خود براي ارتباط با اسرائيل مبادرت كرده است. اما برخي تحليل‌گران سياسي اقدام تركيه را رفتاري ديپلماتيك براي امتيازگيري از اعراب و اسرائيل و مقبوليت خود در منطقه به عنوان قدرت برتر تفسير كرده‌اند. در اين تحليل رفتار ضد اسرائيلي تركيه تنها يك ژست سياسي است كه هيچ گونه تغييري در عمق روابط ديپلماتيك آنكارا- تل‌آويو در آن ديده نمي‌شود. البته حضور رهبران اسلام‌گراي حزب توسعه و عدالت در راس تصميم‌گيري دولت تركيه احتمال صحت اين نظريه را كاهش مي‌دهد چرا كه سابقه فعاليت‌هاي سياسي ضداستعماري افرادي چون رجب طيب اردوغان و همسرش، مخصوصا در دوران تصدي شهرداري استامبول براي همگان شفاف و آشكار است. اما نظريه ديگري كه بيشتر بر آن تاكيد مي‌شود عدم كارايي اسرائيل براي منافع تركيه در منطقه و اروپا است. با بررسي تاريخ شكل‌گيري روابط دوستانه تركيه با اسرائيل در دهه 1990 متوجه مي‌شويم كه در آن دوره تركيه با بحران سياسي داخلي و خارجي مواجه بوده است. از سويي فوت مرحوم اوزال و ظهور سندروم حزب مام ميهن، رقابت‌هاي داخلي احزاب را تشديد كرده و از سويي ديگر ديپلماسي منطقه‌اي تركيه با همسايگانش رو به تيرگي گشته بود. موضوع شكل‌گيري گروه كارگران كمونيست مسلح كرد تركيه مشهور به پ.ك.ك به رهبري عبدالله اوجالان نقطه شدت‌يافتن اختلاف تركيه با ايران،‌سوريه و كردستان عراق شده بود. از سويي موضوع بازخواني مجدد پرونده كشتار خونين ارامنه در سال 1902 و ثابت شدن دخالت حكومت عثماني در آن حادثه،‌ ارمنستان را به اعتراض و خون‌خواهي فرزندان خود كشاند. يونان نيز با تركيه بر سر موضوع مالكيت قبرس و جزاير اژه به دشمني برخواسته بود. انگيزه مقابله با تهديدات منطقه‌اي ذكر شده نياز تركيه را براي حضور يك پشتيبان كارآمد و باقدرت در منطقه را بيشتر كرد و در اين ميان اسرائيل بهترين گزينه ارزيابي شد چرا كه براي اسرائيل نيز فرصت مناسبي بود تا در آن منطقه حساس پايگاهي براي خود داشته باشد. در اين راستا در سال 1997 قراردادي را ميان تركيه و اسرائيل به نخست‌وزير اسلام‌گراي آن زمان نجم‌الدين اربكان تحميل كردند كه البته پس از اين ماجرا بواسطه كودتاي سفيد 27 فوريه 1997 كماليست‌ها، او كنار گذاشته شد. حادثه 11 سپتامبر و شدت يافتن موضوع مبارزه با تروريسم، استراتژي اسرائيل براي نفوذ در منطقه را به نتيجه رساند و زمينه همكاري آنكارا- تل‌آويو بيش از پيش گسترش يافت.
اما آنچه كه امروز رغبت تركيه را براي برقراري و تداوم روابط خود با اسرائيل كاهش داده،‌ حل مناقشات منطقه‌اي و داخلي اين كشور است. تركيه معضل گروه پ.ك.ك را با دستگيري اوجالان حل كرد و با قدرت‌يافتن اسلام‌گرايان توسعه و عدالت(AKP)، ايران و سوريه وعراق راه را براي بهبود روابط خود با آنكارا مهيا ديدند. از سويي ديگر با تغيير اساسي نظام پولي- بانكي تركيه و توسعه اقتصادي و سياسي آن، رايزني‌هاي كشورهاي اروپايي براي عضويت تركيه در اتحاديه اروپا پس از سال‌ها درخواست اين كشور آغاز شد. حال ديگر تركيه توانايي آن را يافته است كه خود به تنهايي زمينه اقتدار در منطقه را بدست آورد و هزينه حضور حامياني چون اسرائيل نپردازد. اما در مقابل، اسرائيل نيز از ابزار لابي سياسي و بين‌المللي خود براي عضويت تركيه در اتحاديه اروپا بهره مي‌برد تا شايد اينگونه تركيه را براي ادامه همكاري متقاعد كند. نكته مهم آن است كه نبايد انتظار داشت تركيه به عنوان كشوري سكولار با وجود تمام گرايش‌هاي اسلامي خود، بخواهد منافع سياسي و اقتصادي اش را فداي ايدئو‌لوژي‌ها و گرايش‌هاي ديني و انساني خود كند،‌ چرا كه حزب توسعه و عدالت از سال 2002 روي كار آمده است، در حالي كه سابقه تيرگي روابط آنكارا – تل‌آويو بر سر موضوع غزه به دو سال نمي‌رسد.

Tuesday, August 10, 2010

هزاران امضا تا كنون براي البرادعي


البرادعي در اين يك سال حضور انقلابي خود در مصر و ايجاد ائتلاف جريان اپوزيسيون ضد دولتي در مصر، واكنش‌هاي بسياري را از سوي حكومت به همراه آورده است. در سه ماه اخير طوماري توسط البرادعي نوشته شده كه در آن درخواست به تغيير برخي بندهاي قانون اساسي مصر در جهت گسترش آزادي‌هاي سياسي و احقاق حقوق بشر شده است و تا كنون بسياري از فعالان و نخبگان علمي،‌ مذهبي و سياسي مصر آن را امضا كرده‌اند و اين طومار تبديل گشته به محلي براي ميثاق با جريان آزادي‌خواه معارض حكومت به رهبري دكتر محمد البرادعي رئيس سابق آژانس انرژي اتمي سازمان ملل. البرادعي ديگر با شفافيت تمام به عنوان رقيب انتخاباتي نماينده حزب حاكم الوطن درآمده و خواهان اجراي اصلاحات اساسي در حوزه‌هاي مختلف كشور است. طيف طرفدار البرادعي از گروه‌هاي مختلف با گرايش‌هاي مختلف اند كه در ميان آنان رهبران اسلام‌گراي اخوان‌المسلمين تا رهبران ليبرال احزابي چون آينده،‌ كارگر ديده مي‌شود. اسلام‌گرايي البرادعي منجر به آن شده تا بر گرايش سكولار برخي طرفدارانش اثر گذارد و هم‌اكنون بزرگترين مراكز نشر انديشه‌ها و سخنان البرادعي و مشاورانش را مساجد و نماز جمعه‌هاي شهرهاي مصر تشكيل مي‌دهند. اتفاقي كه ماه گذشته براي خالد سعيد جوان 28 ساله شهر اسكندريه افتاد و منجر به كشته‌ شدن او توسط نيروهاي پليس دولتي شد،‌ تظاهرات گسترده مردمي را پس از نماز جمعه‌هاي شهرها به همراه داشت. البرادعي به همراه نوري ايمن رهبر حزب ليبرال آينده نيز در نماز جمعه اسكندريه حاضر شدند كه البته تظاهرات مردمي آنجا با ضرب و شتم و دستگيري بسياري از معترضان همراه بود.
هفته گذشته محمد حمدي زقزوق وزير اوقاف مصر نسبت به تصرف مساجد به نفع يك نامزد انتخاباتي رياست جمهوري  اعتراض كرد و البرادعي را تهديد به توبيخ قانوني و ممنوعيت از سخنراني در مساجد كرد. همچنين دكتر علي الدين هلال يكي از رهبران حزب ملي دموكرات حاكم، خواسته البرادعي براي تغيير قانون را غير قابل قبول دانست و گفت كه: «حتي اگر يك ميليون امضا نيز پاي اين طومار جمع شود ما در رد آن پنج ميليون امضا جمع مي‌كنيم. در كشوري كه 40 ميليون جمعيت دارد، ‌امضاي يك ميليون نفر براي تغيير قانون حجيت ندارد»،‌ اين گفته‌ها در حالي است كه امضا كنندگان طومار البرادعي همه از نخبگان و رهبران سياسي احزاب مردمي هستند كه نقش بسزايي در تصميم‌گيري مردم دارند.
سخنراني زقزوق و هلال در كمپ سالانه دانشجويان استان اسكندريه بود كه البته در ميان دانشجويان تنها،‌ نمايندگان منتخب هيئت رئيسه دانشگاه‌هاي اسكندريه كه گرايش به حزب حاكم دارند ديده مي‌شد. در حالي كه هر روزه دانشگاه‌هاي مصري با تظاهرات و اعتراضات گسترده ضد دولتي مواجه است. زقزوق وزير اوقاف همچنين نسبت به اتفاق ماه گذشته و كشته شدن خالد سعيد اعلام كرد كه: «ما نيز اين اتفاق را محكوم مي‌كنيم و عاملان آن را توبيخ خواهيم كرد،‌ اما چنين اتفاقي نمي‌تواند دليلي براي آشوب‌هاي خياباني باشد و البته بسيار متاسفيم كه آقاي البرادعي نماز جمعه و مساجد را ابزاري براي تبليغ خود قرار داده‌اند». او همچنين مدعي شد كه وزارت اوقاف به حزب حاكم نيز اجازه استفاده ابزاري از مساجد براي سخنراني و تبليغ انتخاباتي خود نمي‌دهد، چرا كه اين كار خلاف قانون بوده و جزاي آن حبس و جريمه نقدي است و مساجد تنها براي عبادت افراد مي‌باشد. البته تا كنون در سال‌هاي اخير بسياري از بزرگان دانشگاه الازهر و برخي مساجد مصر،‌ در مقابل دريافت پاداش‌هاي دولتي،‌ همواره در سخنان خود به تمجيد و حمايت از دولت پرداخته‌اند و حتي بعضا حكم مشروعيت بر برخي تصميمات دولتي از جمله تجارت با اسرائيل را صادر كرده و در تاييد آن سخن گفته‌اند.  
لازم به ذكر است كه انتخابات رياست جمهوري مصر، پاييز 2011 برگزار خواهد شد و تا كنون البرادعي از سوي مخالفان دولت و جمال مبارك از سوي حزب حاكم به عنوان بزرگترين نامزدهاي انتخاباتي مطرح شده‌اند. بيانيه طومار البرادعي با نام « با هم تغيير خواهيم داد» تا كنون 213 هزار امضاي الكترونيكي جمع كرده است كه بيشتر اين امضاها توسط پايگاه‌هاي الكترونيكي جمعيت اخوان المسلمين همچون ائتلاف ملي براي تغيير جمع شده است. مفاد اين طومار عبارت است از: پايان دادن به وضعيت فوق العاده، امكان نظارت كامل سيستم قضايي مصر بر روند انتخابات، توسعه سازمان‌هاي جامعه مدني داخلي و بين‌المللي،‌افزايش فرصت‌ها در رسانه‌ها براي تمام نامزدهاي انتخاباتي، امكان راي دادن تمام مصري‌هاي مقيم خارج، تضمين بي قيد و شرط حق نامزدي، محدوديت نامزدي در انتخابات در دو دوره.

Sunday, August 8, 2010

نتانياهوي ديروز و امروز


در پي انتشار فيلم سخنراني محرمانه نتانياهو در سال 2001 از شبكه تاريخي 10 اسرائيل


گيدئول لوي نويسنده روزنامه هآرتس رژيم صهيونيستي در يادداشت 15 ژولاي خود، با صراحت تمام، بنيامين نتانياهو را فردي كلاهبردار و حيله‌گر خطاب كرد. دليل اين كار او انتشار فيلم ويدئويي از سال‌هاي دور بود كه شبكه ده اسرائيل چند روز پيش پخش كرد و در آن فيلم نتانياهو سخن از عدم امكان برقراري صلح ميان اسرائيل، فلسطين و آمريكا مي‌زد. گيدئول لوي در مقابل انتشار اين فيلم مي‌نويسد كه :« اين سخنان از زبان كسي برآمده است كه امروز طرح صلح خاورميانه را ارائه مي‌دهد در حالي كه اين فيلم ثابت كرد كه او هيچ اعتقادي به وجود دولت و سرزميني به نام فلسطين ندارد چه رسد به تفاهم و صلح با آنان و همچنين آمريكا را نيز دست‌نشانده و دستمالي در جيب خود مي‌بيند.»
در اين فيلم نتانياهو كه آن هنگام تازه اولين دوره نخست‌وزيري خود را به پايان رسانده بود در رابطه با افتخارات خود در مورد تضعيف معاهده اوسلو و امتيازگيري او از مسئله صلح منطقه مي‌گويد: « بنده مجبور به ارائه تفسير جديد از اوسلو شدم تا اينگونه بتوانم با فريب سران فلسطيني و آمريكايي مرزهاي خود با فلسطين را تا حدود مرزهاي 1967 برگردانم» . او همچنين در رابطه با نحوه تعامل با فلسطين نظر شخصي خود را اينگونه بيان مي‌كند: « به عقيده من سياست ما بايد بر شدت يافتن حملات و ضرب شتم بر فلسطين باشد،‌ تا آنجا كه ضربات دردناك ما منجر به آن شود كه فلسطين ارزش پذيرش صلح را با تحمل درد معاوضه كند و تسليم خواسته‌هاي ما شود.»
نتاينياهو در اين فيلم همچنين در رابطه با آمريكا اينچنين نظر مي‌دهد كه: « در مورد آمريكا بايد اعتراف كنم كه پيش از اين اشتباه مي‌كردم و آمريكا را در ذهن خود بزرگ كرده بودم ... در حالي كه تحريك و به‌كارگيري از آمريكا در مسير دلخواه مان به سادگي تمام است و هيچگاه آمريكا توانايي ايستادگي در مقابل ما را ندارد». اين در حالي است كه اوباما رياست‌جمهوري آمريكا در ديدار ماه گذشته خود با نتانياهو گفت:‌« من معتقدم كه نخست وزير اسرائيل فردي صلح‌طلب است و براي برقراري صلح منطقه، خود را به خطر خواهد انداخت».
البته اين سخنان از زبان سران كاخ سفيد جديد نيست و پيش از اين نيز بيل كلينتون،‌ نتاينياهو را حامي فلسطين معرفي كرده بود. اما هرچند كه نه سال از تاريخ سخنان اين فيلم مي‌گذرد اما ذهنيت پشت پرده سياست‌هاي نتانياهو تغيير نكرده و طرح‌هاي صلح او همواره ابزاري براي حمايت آمريكا و امتيازگيري از فلسطين بوده است. ماهها از هشدار آمريكا به اسرائيل براي توقف شهرك‌سازي در كرانه باختري مي‌گذرد اما همچنين شهرك‌سازي ادامه دارد و جلسات دوستانه اوباما با نتانياهو نيز همينطور.  نتانياهو و نفرت او از فلسطين را همه مي‌شناسند، هم او بود كه چند بار از وزارت اقتصادي دولت شارون در سال‌هاي 2003 تا 2005 به دليل عقب‌نشيني از غزه درخواست استعفا داد و قصد تحميل طرح اسرائيل بزرگ را به شارون داشت. نتانياهو 2010 با گذشته تغييري نكرده و چه بسا نسبت به دوره اول نخست‌وزيري خود در سال‌هاي 1996 تا 1999 تندرو تر نيز شده است. شگفت از آنجاست كه روساي جمهور آمريكا هنوز اين فرد را نشناخته‌اند و يا سياست اقتضا مي‌كند كه نشناسند و او را مدعي صلح نام مي‌نهند. اگر اوباما فيلم سخنان نتانياهو را ببيند چه با خود مي‌گويد؟
سخنان امروز نخست‌وزير رژيم اشغالگر قدس از توسعه اسرائيل و شهرك‌سازي‌هاي آن، اعتراف همه فلسطينيان به دولت بزرگ و يهودي اسرائيل، وجود دولت فلسطين به شرط نداشتن ارتش و حق دخالت در تعيين مرزها، عدم پذيرش بازگشت آوارگان فلسطيني به هيچ وجه، مخالفت با عقب‌نشيني نظاميان از غزه و غيره چه تفاوتي با عملكرد و سياست‌هاي ده سال پيش او دارد كه اينچنين رييس جمهور آمريكا از او تجليل مي‌كند؟ كودك درون نتانياهو سرشار از كينه و نفرت نسبت به اعراب فلسطيني است و در خيال خود سرزمين بزرگ يهوديان بني‌اسرائيل را تصور مي‌كند كه بر همه جهان حكومت مي‌كنند. يهوديان صهيونيسم امروزه در لابي‌هاي سياسي و اقتصادي تمام قدرت‌هاي بزرگ جهان رخنه كرده‌اند،‌ اما آن چيزي كه به دنبال تحقق آن هستند برقراري حكومتي بزرگ در جهان است تا همه قدرت‌هاي امروزي را به زانو درآورند و خود بر جهان سلطنت كنند.
گيدئول لوي در پايان مقاله خود مي‌گويد كه: «نتانياهو با اسحاق رابين، مناخم بگين و اريل شارون متفاوت است چرا كه او صلح را در بازي‌دادن و فريب آمريكا و كشتار تمام فلسطينيان مي‌بيند».
 احزاب و گروه‌هاي سياسي فلسطيني امروز بايد بيشترين اتحاد و يكپارچگي را در برابر اين دشمن تندرو كه مردمان اسرائيل نيز او را حيله‌گر مي‌نامند حفظ كنند. ديگر هيچ شك و شبهه‌اي نيست كه نتانياهو ذره‌اي دلش براي فلسطين و صلح منطقه نمي‌سوزد و همانگونه كه عمر موسي در ديدار هفته گذشته خود با جورج ميشل نماينده آمريكا گفت: « نبايد دوباره به همان چاهي بيافتيم كه بوديم.»

Friday, August 6, 2010

تضاد اعتقاد و وظيفه در ارتش اسرائيل


در ماه‌هاي اخير ارتش ر‍ژيم اشغالگر قدس، با بحران روحي و رواني شديدي ميان سربازان خود مواجه شده و در شش ماه اخير نوزده مورد خودكشي و صدها مورد فرار از خدمت در ميان سربازان گزارش شده است.
نكته مهمي كه منجر به نگراني شديد فرماندهان نظامي ارتش اسرائيل شده تنها به خودكشي و فرار چند سرباز محدود نمي‌شود و مسئله سرايت اين بيماري و حالت افسردگي به تمام مراكز و واحدهاي نظامي و همچنين برخي افسران عالي رتبه نيز بوده است كه چند روز گذشته خبر خودكشي افسر ارشد اطلاعات نظامي ارتش همه را شگفت‌زده كرد.
مسئولان بهداشت و سلامت رواني ارتش اسرائيل اعلام كرده‌اند كه ريشه بيشتر اين حوادث در عدم رابطه صحيح ميان فرماندهان و سربازان بوده و انگيزه‌هاي حضور در جنگ و كشتار مردم فلسطين براي آنان توجيه نشده است. لذا اين مركز پيشنهاد برگزاري برخي دوره‌هاي توجيهي و درماني را براي تمام نظامين ارتش پيشنهاد داده است.
اما در گزارشي ديگر از واحد اطلاعات ارتش اسرائيل بيان شده كه‌ با وجود اتخاد برخي سياست‌هاي پيشگيرانه از وقوع خودكشي و شيوع بيماري‌هاي رواني همچون ممنوعيت حمل سلاح خارج از پادگان نظامي و در منزل، باز خودكشي‌ها متوقف نشده است و اين گزارش علت اصلي اين بحران را نه در فضاي نظامي بلكه در خانواده نظاميان مي‌بيند. خانواده‌هايي كه به دليل نفرت محافل بين‌المللي از نظاميان اسرائيلي از رفتن فرزندان و همسران و پدران خود به ارتش ممانعت مي‌كنند كه البته اين موضوع پس از اتفاق حمله به كاروان آزادي حامل كمك‌هاي انسان‌دوستانه به مردم غزه بيشتر نيز گرديده است.
همچنين پژوهش‌هاي صورت گرفته نشان مي‌دهند كه نظاميان اسرائيلي كه در جنگ‌ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه وارد شهرها شده و با مردم و مبارزان حزب‌الله و حماس مواجه شده‌اند از دردهاي روحي بيشتري برخوردارند تا آنان كه در پشت خط مقدم مبارزه حضور داشتند كه دليل آن روبرو شدن با حقيقت مظلومانه‌ايست كه در ميان محافل رسانه‌اي جهان مغفول مانده است. همچنين مشاهده انگيزه و ايمان بالاي نظاميان لبناني و فلسطيني نيز منجر به تضادهاي فكري و  ايدئولوژيكي آنان شده است كه به راستي چرا بايد با اينان جنگيد و نكند ما به براستي غاصب زمين‌هاي اينان هستيم؟
به گزارش روزنامه الحياة چاپ لندن، برخي نادمان نظامي اسرائيلي يابه دنبال فرصت فرار از جنگ هستند و يا در ميان مردم غزه و كرانه باختري پنهان شده‌اند و يا برخي حتي در مبارزه سنگ در ميان جوانان فلسطيني شركت مي‌كنند.
همچنين در گزارش واحد اطلاعات ارتش اسرائيل آمده است كه پنجاه درصد از نامه‌هاي تاييديه بيماري رواني سربازان از مراكز بهداشت كه براي خروج آنان از ارتش مي‌آيد ناشي از تمارض سربازان به بيماري است تا اينگونه از ارتش فرار كنند،‌ بنابراين نمي‌توان دليل فرار را بيماري دانست بلكه نوعي تصميم ناشي از آگاهي در اين عمل وجود دارد.
موضوع فرار سربازان تا كنيست اسرائيل نيز كشيده شده و بر اساس تفاهم‌نامه اي ميان كنيست و ارتش قرار شد كه تا سال 2012 كميته‌اي براي حفظ ظاهر نظامي مقتدر در اسرائيل شكل گيرد و به اين مشكلات رسيدگي كند. گابي اشكنازي رئيس ستاد مشترك ارتش اسرائيل بيان كرده است كه در سال جديد بنا دارد با تصويب قوانين بسيار سخت نظامي، ‌محدوديت‌هاي بيشتري بر عملكرد سربازان ارتش وارد كرده و سربازان فراري را به شدت توبيخ كند. وي همچنين خبر داد كه با هماهنگي وزارت آموزش و پرورش اسرائيل، كلاس‌هايي براي دانش‌آموزان سال آخر كه آماده اعزام به ارتش هستند برگزار كند تا انگيزه‌هاي آنان را براي جنگ و حضور باروحيه در ارتش آماده سازد.
يشاي مينوخين سخنگوي رسمي سابق جريان «وجود محدوديت» در اسرائيل معتقد است كه بسياري از جوانان آماده به خدمت در اسرائيل فاقد درك درستي از اهداف رژيم اسرائيلي هستند و اهميت مسئله اقتدار يهود در منطقه براي آنان مشخص نشده است، بنابراين حضور آنان در ارتش نه تنها با عزت و افتخار همراه نيست بلكه همواره از خود مي‌پرسند كه چرا بايد جنگيد؟ مينوخين همچنين افزوده است كه بي‌انگيزه شدن جوانان هيچ ريشه سياسي و حزبي ندارد چرا كه از طرفداران احزاب چپ و راست و تمامي جريان‌ها و گروه‌هاي سياسي سرباز فراري وجود دارد.
اين گفته‌ها و آمارها در حالي است كه وزير دفاع اسرائيل در سخنان اخير خود با قاطعيت تمام،‌ رژيم اشغاگر قدس را پيروز جنگ خوانده و به گفته او امروز اگر از سربازان اسرائيلي بپرسيد كه كجا دوست داريد خدمت كنيد، هفتاد درصد آنان حضور در خط مقدم جنگ را ترجيح مي‌دهند

Wednesday, August 4, 2010

پرچم جنبش اعتراضي مصر برافراشته شد


اعتراض ها در مصر هر روز بيشتر شده و اين بار اصناف مردمي نيز به خيل معترضان ضد دولتي پيوسته اند. اعتراض آنان به تمديد وضعيت فوق العاده در كشور و مديريت ضعيف و فاسد مديران گماشته دولتي است. اعتراض آنان به دستگيري هاي بي منطق برخي روزنامه نگاران و نويسندگان مسلمان اخواني است. اعتراض به تقلب در انتخابات پارلماني و شوراهاي محلي به سود حزب حاكم الوطن. اعتراض به تلاش براي واگذاري سلطه به فرزند حسني مبارك. اعتراض به گراني ها و رشوه گيري ها و نظام بوروكراسي بي امان سازمان هاي دولتي. و بيش از هر چيز اعتراض به حمايت همه جانبه از اسرائيل از سوي دولت و محدوديت هاي تردد براي آوارگان غزه. ديگر دليلي براي بقاي اين نظام نمانده است. شايد هر اعتراض و جنبش ملي نياز به يك نشانه و پرچم داشته باشد و خالد سعيد جوان بي گناه شهر اسكندريه نقش اين نشانه را بازي كرد. هنگامي كه در روز 16 خرداد گذشته نيروهاي پليس او را در يك كافي نت به جرم حمل مواد مخدر بازداشت كردند و جلوي چشم مردم به شدت او را كتك زدند و به نقطه نامعلومي بردند و دو ساعت بعد جنازه او را جلوي درب همان كافي نت انداختند و رفتند. خبرها حاكي از آن است كه خالد سعيد 28 ساله اطلاعاتي از فساد مالي سران پليس اسكندريه داشت كه در حال بارگذاري آنها در وبلاگ خود بود كه آن حادثه بر سر او رخ داد. در ميان شعارهاي مردمي در اعتراض هاي خود تنها جمله «ديگر بس است!» ديده مي شود و هيچ. دو جبهه كفايه و انقاذ مصر محل تجمع دانشجويان،‌روشنفكران و نويسندگان مسلمان مصري گرديده كه به برگزاري نشست ها و محافل اعتراضي و انتشار روزنامه و بولتن مي پردازند. چند ماه بيشتر به برگزاري انتخابات رياست جمهوري مصر نمانده، اما با شدت يافتن اعتراضات، شايد بيش از برگزاري انتخابات دولت مجبور به استعفا شود.
در پي گسترش اعتراضات، دكتر محمد البرادعي رهبر جنبش اعتراضي مردمي مصر به همراه ديگر رهبران احزاب معترض همچون ايمن نور كه نامزد مخالف دولت در انتخابات 2005 بود، وارد اسكندريه شدند و به خانه خالد سعيد رفتند و با مادر او ديدار كردند و راهي نماز جمعه شهر شدند. تمامي خيابان‌هاي منتهي به نماز جمعه توسط نيروهاي پليس بسته شده بود و با هر تجمع چند نفري برخورد شديد مي‌شد. اما با اين وجود تعداد بسياري از اساتيد و دانشجويان و عموم مردم در خيابان‌ها حاضر بودند و شعارهايي عليه دولت سر مي‌دادند. شور عجيبي در مصر حكمفرماست و پايه هاي نظام سلطه پس از سي سال در حال لرزش است. دولت براي توجيه رفتار پليس در حادثه خالد سعيد ادعا كرد كه به گزارش پزشكان قانوني خالد كيسه مواد مخدر را در حين دستگيري بلعيده و خفه شده است، اما مشاهده عكس او و دهان و دندان خرد شده او جايي براي چنين اكاذيبي نمي گذارد.
در مرحله بعد دولت كه در مقابل شكل‌گيري جريان اعتراضي مردم در تمام شهرهاي مصر سردرگم مانده است اعلام كرد كه به دنبال جستجوي افرادي است كه خالد را شكنجه و مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند تا در دادگاه علني آنان را محكوم كند. اما نه تنها اين اتفاق رخ نداد بلكه در شهر منصوره يك راننده تاكسي جوان توسط دو تن از نيروهاي پليس مورد ضرب و شتم شديد قرار گرفته و از طبقه سوم ساختماني به بيروت پرتاب شد كه جرم او تنها اعتراض به پرداخت نكردن كرايه توسط آن دو پليس بود.  
شايد بتوان اينگونه تشبيه كرد كه روزهاي آخر دوران حكومت ديكتاتور مآبانه انور سادات در حال تكرار است و نظام در روزهاي آخر عمر خود در منجلاب فساد و تبعيضي كه خود به راه انداخته است دست و پا مي‌زند.
غرب نيز ديگر جايي براي حمايت از نظام حاكم نمي‌بيند و در مقابل حادثه خالد سعيد بيانيه صادر مي‌كند و از سويي ديگر البرادعي نيز كه چهره اي شناخته شده در محافل بين المللي است هر روزه با برخي سفيران و وزراي كشورهاي اروپايي براي بررسي آخرين تحولات سياسي مصر و منطقه جلسه برگزار مي كند تا زمينه را براي حمايت آنان فراهم كند. البرادعي در ميان گروه‌ها و احزاب معترض داخلي نيز جايگاه كاريزماتيكي پيدا كرده و نقطه اتحاد جريان‌هاي متفاوت از اسلام‌گرا، ليبرال و چپ شده است. مصر در ماه‌هاي آينده بازيگر حوادث مهمي در منطقه خواهد شد.

Tuesday, August 3, 2010

پول آمریکایی در برابر امنیت اسرائیلی


در هفته‌اي كه گذشت ديالوگ‌هاي بسياري ميان روشنفكران و سياستمداران آمريكايي در رسانه‌هاي آمريكا بر سر نتايج آماری حاصل از ميزان ارزشگذاري مردم خاورميانه به تصميمات كاخ سفيد صورت گرفت. بر خلاف انتظار دولتمردان کاخ سفید، مردمان آمریکا معتقدند که جايگاه کشورشان در خاورميانه باز به روزهاي تيره اوايل هزاره سوم زمان بوش پسر بازگشته و اعراب كمتر توجهي به تصميمات سران آمريكايي دارند. جنرال دیوید پیتریوس فرمانده نیروهای مرکزی آمریکا اين كاهش را بیشتر به سمت عدم حل مناقشات اعراب با اسرائيل مي‌داند كه ناشي از شكست طرح صلح اوباما در منطقه است. 

آمریکا که سالانه 700 میلیارد دولار برای هزینه  های نظامی خود صرف می کند مطمئنا می تواند جزء ناچیزی از آن را صرف حل مساله فلسطین کند. از سویی باید در نظر داشت که حساسیت آمریکا در سیاست برخورد مسالمت آمیز خود با اسرائیل به دلیل ناامنی امروز یا دیروز اسرائیل نیست و بیشتر به دلیل جذب تل آویو برای همکاری با طرح صلح خاورمیانه آمریکاست که در این صورت به شکلی خودکار نیروی اسرائیلی نقش حافظ منافع آمریکا در منطقه را بازی کرده و اجازه کوتاهی در اجرای معاهدات و تعرض کشورهای منطقه به منافع آمریکا را نمی دهد. موضوع برقراری امنیت اسرائیل بهانه یا ابری است برای سرپوش گذاشتن بر سیاستی آشکار که در صورت پذیرش طرح صلح از سوی اسرائیل این حربه نیز به خاتمه می رسد.
رئیس جمهور نیکسون و وزیر امور خارجه او کسینجر اولین افرادی بودند که اندیشه استفاده ابزاری از طرح صلح برای مهار اسرائیل را مطرح کردند. کسینجر معتقد بود که اسرائیل اگر از برقراری امنیت خود مطمئن شود برای صلح در منطقه یک گام به جلو می گذارد و این امنیت زمانی برای او مهیا می شود که از لحاظ قدرت نظامی در منطقه اول باشد، لذا باید با حمایت همه جانبه، احساس برقراری امنیت را برای آنان ایجاد کرد. از همان دوره بود که کمک های مالی و نظامی بیشمار آمریکا به سوی اسرائیل سرازیر شد تا با جذب اسرائیل به سمت طرح صلح خاورمیانه آمریکا، ضربه ای سیاسی به شوروی زده و همچنین توان مصر را در شرق کم و کنترل کند. این سیاست را آمریکا تا به امروز ادامه می دهد و از هر فرصتی برای تطمیع اسرائیل جهت پذیرش طرح های صلح پی در پی خود بهره می گیرد. داستان کاروان آزادی فرصت بسیار خوبی برای آمریکا بود که جوزف بایدن معاون رئیس جمهور آمریکا در گفتگوی خبری خود پس از رویداد حمله نیروهای اسرائیلی به کشتس حامل کمک های انسان دوستانه به مردم غزه، پیشنهاد نان در مقابل امنیت را به اسرائیل مطرح کرد. بایدن بیان کرده بود که در برابر کمک رسانی غذایی و دارویی اسرائیل به مردم غزه، آمریکا نیز تعهد می دهد که امنیت را برای اسرائیل برقرار کند. این گونه برخوردها، مردم اسرائیل را به این سو می برد که تنها نیروی توانا برای برقراری امنیت داخلی کشور آنان، آمریکا بوده و لذا اینگونه دولت خود را برای پذیرش طرح صلح منطقه تحت فشار قرار می دهند.
همچنین سخن آندرو جی شاپیرو معاون امور سیاسی و نظامی وزیر امور خارجه آمریکا نیز جمعه گذشته در موسسه بروکینگز مبنی بر افزایش کمک های مالی سالانه کاخ سفید به تل آویو، مردم آمریکا را به اعتراض واداشت. او همچنین در سخنان خود افزود که دولت آمریکا از کنگره خواسته است برای برقراری امنیت در اسرائیل کمک های مالی را تا دو میلیارد و 775 میلیون دولار در سال 2010 برساند. این خواسته پیرو همان سیاست گذشته است که آمریکا اینگونه می خواهد اسرائیل را برای پذیرش برخی معاهدات سخت با فلسطین تشویق کند تا هر دو طرف به راه حل مسالمت آمیزی برای برقرای امنیت در منطقه برسند.
تمام این سخنان انگیزشی و تلاش های پرهزینه کاخ سفید در حالی صورت می گیرد که همه به یاد داریم موشه دایان وزیر دفاع مشهور تاریخ اسرائیل، ماه گذشته با شوخی و خنده ای که نشان از جدیت او داشت گفته بود که دولت آمریکا همیشه مساعدت های مالی و نصیحت های بسیاری را به ما روانه می کند اما ما کمک های مالی را کامل می پذیریم و پندها را کمتر می شنویم.
بنابراین حق مردمان آمریکایی است که در آمارها اینچنین بیان کنند که آمریکا اقتدار و وجهه خود را در خاورمیانه از دست داده است، چرا که در قاعده بازی سیاست مداران آمریکا تنها یک دستور نوشته شده و آن دفاع همه جانبه از اسرائیل چه درست و چه غلط است و اینکه از هرگونه فشار بر رژیم اشغالگر باید پرهیز کرد

Monday, August 2, 2010

احزاب مخالف مصري


گفتگو درباره تحزب و گروه‌بندي سياسي در مصر بسيار سخت به نظر مي‌آيد زيرا از سويي نوعي ناآگاهي سياسي در آنها ديده مي‌شود كه از ادبيات ساده فعاليت حزبي نيز برخوردار نيستند و همچنين ساختار سياسي مصر به گونه‌اي است كه امكان فعاليت مستقل براي گروه سياسي را مهيا نمي‌كند و لذا بسياري از احزاب معارض دولت، خود نيز ناخواسته دولتي شده‌اند و به گونه‌اي وابسته به نظام حكومتي مصر هستند. اما در حالت كلي از ميان 24 حزب سياسي رسمي مصر، تنها مي‌توان نام 5 حزب را به عنوان احزاب مستقل و معارض حقيقي با دولت نام برد. حزب الوفد، حزب عربي الناصري، حزب اتحاد ملي پيشرو يكپارچه، حزب احرار و در نهايت حزب جبهه دموكراسي كه از جهت اثربخشي و منابع نيروي انساني بزرگترين حزب به شمار مي‌آيد.
بحران تحزب و فعاليت NGOهاي سياسي در مصر را در دو دليل عمده مي‌توان بيان كرد: 1) طبيعت احزاب مصري و يا عربي است كه همواره از حمايت حداقلي مردم برخوردار بوده‌اند. عدم رغبت مردم به فعاليت‌هاي پوياي سياسي نسبت به احزاب معارض بيشتر ديده شده است چرا كه گويي مردم مصر همواره راضي به وضع موجودند و اين مسئله را در انتخابات 2005 رياست جمهوري مصر مشاهده كرديم كه نامزد رقيب نظام حاكم تنها از پانصدهزار راي برخوردار بود و ديگران يا راي به وضع موجود دادند و يا در خانه‌هاي خود ماندند. 2) ترس نظام حاكم از گسترش فعاليت‌هاي آزاد سياسي دليل دوم ضعف فعاليت‌هاي حزبي است كه اين ترس ريشه در سلطه سي ساله حزب الوطن مصر دارد كه خود را مالك حقيقي دولت و حاكميت بر مردم مي‌داند. زنداني فعالان سياسي و روزنامه‌نگاران و دانشگاهيان و همچنين عدم تاييد مجوز اكثريت احزاب مردمي و سخت‌گيري در شكل‌گيري آنان نيز ريشه در همين ترس دارد كه منجر به زايش مافياي دولتي در سياست و اقتصاد و فرهنگ جامعه شده است.
نمونه دولتي شدن احزاب در مصر را مي‌توان در نشست‌ها و رايزني‌هاي فعالان سياسي مربوط به مسئله فلسطين در مصر ديد كه از حمايت دولت برخوردار بوده و تنها دكوري براي توجيه وابستگي نظامي و اقتصادي مصر به اسرائيل شده است. يا نمونه ديگر، فشار سياسي نظام براي منزوي كردن اخوان‌المسلمين با تطميع و تجميع چند حزب در كنار هم در مقابل اخوان است تا اينگونه پست‌هاي صنفي را از آن خود كنند و نگذارند كه اخواني‌ها فرصت فعاليت آزاد بدست آورند. همچنين لابي‌هاي پارلماني كه با دادن رشوه، احزاب را به سوي ائتلاف خود مي‌كشانند تا در مقابل فعاليت‌هاي اقتصادي شخصي نمايندگان مجلس و يا تغيير متمم‌هاي مصوبه‌ها سكوت كنند. همه اين نمونه‌ها شاهدي است براي آنكه مصر علي‌رغم ادعاي سران سياسي خود،‌ تمايلي براي گسترش فعاليت آزاد سياسي ندارد.  اينگونه مي‌شود كه بسياري از اعضاي حزب ناصري در مقابل انتخاب يكي از اعضاي اصلي خود در انتخابات مشكوك به تقلب مجلس مصر، ‌اعتراض مي‌كنند و خواهان خروج وي از حزب و يا انصراف او از نمايندگي پارلمان مي‌شوند. از پيامدهاي محدود كردن فضاي سياسي مصر عدم تمايل دانشجويان براي شركت در انتخابات صنفي دانشگاه‌هاي مصر است كه سال گذشته بسياري از آنان در حادثه تجمع‌هاي دانشجويي ماه آوريل دانشگاه قاهره در اعتراض به معاهده‌ اقتصادي مصر و اسرائيل پرشور حضور داشتند و برخي نيز بر اثر بستن درب‌هاي سالن اجتماعات خفه شدند. اما امروز كه روزهاي نزديك به برگزاري انتخابات رياست جمهوري مصر است هيچ نشاط سياسي در دانشگاه‌ها ديده نمي‌شود.
دولتي كردن احزاب منجر به آن شده است كه حتي شوراهاي محلي نيز مشروعيت خود را از دست بدهند و مردم هيچ تعهدي نسبت به اجراي قانون دولت خود نداشته باشند و هر روزه بر جرائم و تخلف‌هاي مردمي افزوده شود. دولت‌هاي سلطه طلب همواره براي حفظ قدرت خود دست به هر حربه‌اي مي‌زنند و حتي در اين ميان مردم را فدايي منافع خود مي‌كنند. شايد اگر ذره‌اي منافع مردم براي دولت‌مردان مصري اهميت داشت،‌ فضا را براي فعاليت‌ سياسي احزاب معارض خود باز مي‌گذاشتند تا اينگونه نخبگان و دانشگاهيان و فعالان سياسي و ديني مصر را سرخورده نكنند. تنها سوالي كه مي‌ماند اين است كه اين نظام به ظاهر مردم‌سالار چه تفاوتي با سلطنت‌هاي پيش از خود داشت و محصول سال‌ها تلاش ملي‌گرايان و اسلام‌گرايان مصري براي ايجاد حكومتي مردم‌محور به كجا رسيد؟