Wednesday, September 30, 2009
روزشمار جهان : 30 سپتامبر
عملیات سرخ پوست جدید در فلسطین
به هر حال عملیات تولید شهروند فلسطینی جدید با حمایت 161 میلیون دلاری ایالات متحده آمریکا و مدیریت ژنرال دایتون رو به پیشرفت است. همچنین برخی گروههای اطلاعاتی و امنیتی از کشورهایی همچون کانادا، ترکیه و امارات نیز در این پروژه مشارکت دارند. اردن نیز برخی قرارگاههای نظامی خود را برای پروژه تولید نظامی فلسطینی جدید در اختیار دایتون گذاشته است. کشورهای اروپایی نیز در برخی اظهارنظرها از انجام این حرکت حمایت کردهاند. دایتون در پایان سخنرانی خود اینگونه اظهار کرد که «امروز اسراییل برای بازگشت به توان بالای نظامی و امنیتی خود، چشم امید به پروژه شهروند فلسطینی جدید دارد و آن را تضمینی برای صلح منطقه میداند.
اگر به جزئیات عملیات فلسطینی جدید دقت کنیم، کارهایی همچون تغییر نام شهرها به زبان عبری یا محو کردن تاریخ مقاومت و دوران نکبت در کتب درسی کرانه باختری را مشاهده میکنیم که ما را به یاد سناریوی نابودی حافظه تاریخی سرخپوستان در حدود 250 سال پیش میاندازد. آنچه امروز در فلسطین رخ میدهد نسخه کپیبرداری شدهای است از آنچه توسط مهاجران پروتسان انگلیس در سرزمینهای قاره آمریکا صورت گرفت.
بررسی تجربه «پروژه تولید سرخپوست جدید» را پژوهشگر سوری «منیر العکش» مؤسس مجله انگلیسی زبان «جسور» در آمریکا در چند سال پژوهش در دو کتاب عرضه کرده است. او استاد علوم انسانی دانشگاه سفک در بوستن است. دو کتاب او در سال 2002 توسط مرکز نشر ریاض الریس در بیروت چاپ شد. کتاب اول در مورد کشتار دسته جمعی سرخپوستان با عنوان «حق قتل عام برای آمریکا و کشتار دسته جمعی» است و کتاب دوم که بیشتر به موضوع بحث ما و تحول روانی و فکری میپردازد با عنوان «آمریکا و قتل عام فرهنگی» منتشر شد. موضوع کتاب دوم سرنگونی هویت و اندیشه سرخپوستی است که در نتیجه آن سرخپوستان دیگر سرخپوست نیستند و تنها میخواهند یک شهروند آمریکایی متجدد نامیده شوند. به گفته منیر العکش این یک جنگ فرهنگی است و محصول آن انسانی تازه متولد شده است که سرچشمههای هویتی و تاریخی خود را به خاطر نمیآورد و تنها میخواهد با سرعت تمام به سوی آیندهای ناشناخته و غیر بومی فرار کند. از نکات مهمی که این نویسنده سوریالاصل مقیم آمریکا به آن اشاره میکند، جریان پروتستانیزمی است که در ابتدای قرن 17 برای ورود به جهانی نو شکل گرفت و نام آن را «اسراییل» گذاشتند. رهبران این حرکت، خود را «یهود روح» (در زبان عبری به دانش آموختگان و در عهد عتیق به مرجع و مرشد گفته میشود) مینامیدند. آنان آغاز حرکت به جهان جدید را هجرت میدانستند. البته هجرت در نگاه آنان هجرت روح و روان و اندیشه از جهان بسته و محدود قدیم به جهان لایتناهی و شگفتانگیز جدید بود. اما در حرکتی نمادین برای اهتمام به مقوله هجرت از سرزمینهای مصر به سرزمین کنعان در فلسطین حرکت کردند و توجیه آنان نیز برای چرایی انتخاب کنعان این بود که آنجا «سرزمین برگزیده خداوند» است و اسراییل اندیشهای است که باید به مشیت الهی در سرزمین کنعان قدیم (فلسطین) به فعلیت برسد. آنان چون خود را نیز مردمانی برگزیده میدانستند با این رویکرد به معامله زمین، فریب، غصب، اشغال، کشتارهای مخفیانه و در نهایت قتل عام دسته جمعی مردمان کنعان پرداختند. این مردمان خودبرتربین زیاد در کنعان دوام نیاوردند.
چند سال پس از این واقعه جریانی کاملاً مشابه با همان روحیه قتل عام توسط مهاجرین انگلیسی در قاره آمریکا تکرار شد. آنان نیز سرخپوستان را میکشتند و زمینهای آنان را با فریب و زور غصب میکردند. آن روز انگلیسیها از هجرت عبرانیها از مصر به کنعان الهام گرفتند و امروز با چرخش روزگار، این بار عبرانیهای صهیونیست از حرکت انگلیس در مقابله با سرخپوستان تجربهآموزی میکنند. از شهرکسازی تا اشغال زمین، از مبادله ملت با ملت تا مبادله فرهنگ؛ با فرهنگ در این تبادل آخر، انگلیس به دنبال تولید یک سرخپوست جدید بود که امروز به نام پروژه تولید فلسطینی جدید، استنساخ شده است. هدف یکی است، حال در جزئیات و ابزارها جای مناقشه نیست.
منیر العکش در کتاب «آمریکا و قتل عام فرهنگی» به خاطرهای اشاره میکند که روزی متوجه میشود در میان شاگردان کلاس او یک دختر سرخپوست به نام «سنگ سوک» حاضر شده است. نویسنده میگوید: «از این خبر بسیار خوشحال شدم و چند بار نام او را در کلاس صدا زدم اما کسی جواب نداد. در پایان کلاس دخترکی با اضطراب کنارم آمد و آهسته گفت که از این به بعد او را «جنیفر» صدا کنم، چرا که دوست ندارد کسی از اصالت او باخبر شود.» به عقیده نویسنده این دخترک از اصالت خود تنفر دارد و این احساس ناشی از همان پروژه سالهای پیش انگلیس برای تولید سرخ پوست جدید است که میخواستند افرادی تربیت کنند که از اصالت خود گریزان باشند و به هویت جدید خود افتخار کنند. امروز پس ازگذشت 250 سال بذر اندیشه آنان به محصول رسیده است.
منیر العکش معتقد است که امروزه سرخپوستان بسیاری نام اصلی خود را دوست ندارند. به گفته او «در این همهسوزی هویت سرخپوستی، تفکر آمریکایی تن و روان سرخپوستان را به گونهای مسخ کرد که فرهنگی مرکب از انسان و ماده به آنان بخشید که هیچ رنگ و بویی از ارزشهای سرخپوستی در آن دیده نمیشد. در این همه سوزی تحول برنامههای آموزشی و کتب درسی در اولویت بود...
Tuesday, September 29, 2009
روزشمار جهان : 29 سپتامبر
اولین شعار سوسياليسم اسلامي در منطقه
شوراي انقلاب الجزاير با اعلام جمهوري سوسياليستي در سال 1962، احمد بن بلا را به رياست دولت موقت برگزید. وی به اعضاي شورا ماموريت داد تا به توجیه اسلامی سوسياليست با اثبات رعایت منع ربا، احتكار، اجحاف و استثمار (چهار رکن کاپيتاليسم)؛ تحدید مالكيت و تحریم فئوداليسم بپردازند. بعدها معمر قذافي نوعي سوسياليسم اسلامي را در ليبي به اجرا گذارد.
هزینه گزاف آمریکا برای اطلاعاتی اشتباه
سال 2003 نیویورک تایمز فاش کرد كه آژانس اطلاعات دفاعي آمریکا به اين نتيجه رسيده كه بيشتر اطلاعاتي كه از سوي كنگره ملي عراق و احمد چلبي رئيس آن درباره سلاحهاي كشتار جمعي صدام حسين گرفته، ساختگي و فاقد ارزش بوده است. طبق این خبر دولت آمريكا بابت دريافت اين اطلاعات پول گزاف پرداخت كرده بود.
پوتین قدرت را به مسکو برگرداند
ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه در سال 2004 لايحه لغو مقررات انتخاب فرمانداران با آراء عمومي را به « دوما » ارسال کرد. وی همچنین صدور فرمان تاسيس مركزي براي محافظت از حقوق روسها و روس زبانها را در جمهوريهاي سابق شوروي صادر كرد که نتیجه آن كه تمركز مجدد امور در مسكو و آغاز سختگيري نسبت به جمهوریهاي بالتيك بود.
روزشمار جهان : 28 سپتامبر
قطعنامه فرمایشی برای توقف تخریب مسجدالاقصي
آغاز انتقاضه مسجدالاقصی
تاکتیک ایجاد تنش این بار در روابط خارجی
نوشته شده توسط محمد حسنی در وبلاگ تحلیل سیاسی:
چند اقدام پیاپی رییس جمهور ایران پس از انتخابات دهم باعث شده تا بسیاری در تحلیل رفتارهای سیاسی احمدی نژاد سردرگم شوند. ۱-سخنرانی روز قدس و انکار مجدد هولوکاست ۲- حمله به غرب در مصاحبه های حاشیه نشست نیویورک ۳-اعلام عمومی ایجاد یک سایت جدید غنی سازی ۴-آزمایش موشکی و نظامی ۵- تبادل سخنان تند با رهبران غربی خصوصا سارکوزی .
این اقدامات زمانی بیشتر معنی دار می شوند که بدانیم در آستانه یکی از نقاط عطف سیاست خارجه ایران یعنی مذاکرات با ۵+۱ آن هم برای اولین بار با حضور امریکا هستیم که بسیاری آن را آخرین فرصت ایران برای حل بحران هسته ای و بازگشت به وضعیت عادی قلمداد کرده اند. شاید دلایل متعددی را برای این رفتار غیر قابل انتظار دستگاه دیپلماسی ایران بتوان تصور کرد کهخ شاید یکی از دلایل زیر و یا ترکیبی از آنها بیشتر قابل قبول باشد:
سیاست حمله به جلو: سیاستی که احمدی نژاد گاهی از آن نتیجه گرفته و اصطلاحا با وارد کردن ضربه ای به حریف قصد گیج و منفعل کردن وی را دارد. البته به نظر می رسد این سیاست در این مورد که با اجماع و تمرکز غرب صورت گرفته زیاد اثربخش نباشد.
معطوف کردن افکار عمومی داخل به خارج: سیاست بزرگنمایی دشمن خارجی بسیار کاربرد فراوانی در تاریخ انقلاب داشته است. هرگاه با معضلی داخلی روبرو بوده ایم سعی کردیم با دشمن را بزرگ و خطرناک جلوه دادن نظرات مردممان را به آن سو مرزها معطوف کنیم تا از اعتراض شرایط داخلی صرف نظر کنند. شاید احمدی نژاد برای برون رفت از بحران مشروعیت خود و معطوف کردن افکار عمومی از مشکلات داخلی اش را بزرگنمایی دشمن و ایجاد تنش در روابط خارجی یافته است.
تنش آلود کردن فضای مذاکرات: موضع منطقی اوباما برخلاف ابراز عقاید غیر منطقی و احساسی بوش باعث شده تا دیگر احمدی نژاد نتواند امریکا را به دشمنی و کینه ملت ایران محکوم کند. در چنین شرایطی که منطق بر مذاکرات با ۵+۱ حاکم باشد قطعا شکست خورده اصلی ایران است که هیچ حرف منطقی برای دفاع از خود ندارد. بنابراین احمدی نژاد با ایجاد تنش و درگیری فضا را تنش آلود می کند و بعد به بهانه ای واهی از حضور در مذاکرات و یا پذیرش خواسته های ایشان سرباز می زند. البته بر خلاف سارکوزی، اوباما به خوبی فهمیده که نباید اسیر این بازی احمدی نژاد شود و موضعی نرم اتخاذ کرده تا این حرکت ایران را خنثی کند. احمدی نژاد در اداره داخل کشور بارها برای برون رفت از بحارن ها از سیاست تنش زایی استفاده کرده و در سیاست خارجی هم معتقد به بردن بازی به زمین حریف است. ولی به نظر می رسد اوباما تا حد زیادی دست احمدی نژاد را خوانده و اجازه نخواهد داد باز هم این تاکتیک به نفع وی عمل کند.
بالا بردن قیمت کوتاه آمدن: اگر فرض کنیم ایران قصد داشته باشد در مذاکرات آتی کمی از مواضع خود کوتاه بیاید بهترین گزینه این است که با بالا بردن سطح بحران قیمت ما به ازای این کوتاه امدن را بالا ببرد. ۵+۱ قطعا حاضرند قیمت گزافی را بات کوتاه آمدن ایران از بخشی از برنامه های هسته ای بپردازند و چه بهتر که با بحران زایی قیمت این کوتاه امدن بالاتر برود.
تشکیل اتحاد چینی -ایرانی: درست زمانی که چین از مخالفت با تحریم بیشتر ایران سخن می راند و طرحی در کنگره برای تحریم بنزین ایران در حال تصویب بود ایران قرارداد خرید بنزین از چین را علنی کرد. شاید چین که بخش کوچکی از منافع مشترکش با ایران لو رفته قصد باج خواهی دو جانبه درست مدل کاری که روسیه با ما کرد را انجام دهد و چند سالی از اختلاف ایران و غرب دو جانبه بهره ببرد. کاری که تابحال هم صورت گرفته بود و ممکن است به طریقی روزافزون ادامه یابد. این امر با اتحاد اخیر روسیه و امریکا در مقابل ایران راحت تر هم قابل اجرا خواهد بود.
به هر حال آنچه مسلم است آنکه ایران در میز مذاکره برگ برنده ای نخواهد داشت و میان تحریم های سخت و کوتاه آمدن از مواضع باید یکی را انتخاب کند. پس چه بهتر که بزرگان، عوض استفاده از این تاکتیک های منسوخ شده و تکراری سعی کنند منطقی به راهی برسند که بیشتر از این هزینه لجاجت ها و تنش زایی های برخی را به ملت ایران تحمیل نکنند.
Monday, September 28, 2009
ایران قدرتی بزرگ در ذهن اعراب
بررسی بازتاب خبر تاسیس دومین سایت هستهای ایران در رسانههای جهان عرب
اشاره: اعلام خبر تاسیس دومین سایت هستهای ایران توسط سازمان انرژی اتمی ایران، شوک خبری بزرگی در رسانههای عربی و تحلیلهای آنان بود. چرا که پیش از اعلام این خبر تحلیلهای بسیاری مبنی بر احتمال تسلیم ایران در مقابل خواستهها و تهدیدهای 5+1 ارائه میشد که پس از اعلام این خبر سکوت شدیدی بر این رسانهها سایه افکنده و تحلیلهای آنان رنگ باخته است و این بار ایران است که به اقرار خود آنان در موضع اقتدار قرار میگیرد. نویسنده و روزنامهنگار مشهور و ضدایرانی جهان عرب، سرکیس نعوم در مقالهای با عنوان «ایران، تهدیدی بزرگ برای جهان» که در روزنامه النهار چاپ بیروت 28 سپتامبر جاری به چاپ رسیده ، با نگاهی ترس آلود به تحلیل این خبر پرداخته است.
خبر تاسیس کارخانه جدید هستهای در منطقهای نزدیک به تهران که در 21 سپتامبر جاری توسط ایران به آژانس بين المللي انرژي اتمي مخابره شد سوالات بسیاری را در ذهن ایجاد کرد. آیا اعلام این خبر توسط ایران برای شفاف سازی فعالیتهای خود و ایجاد حسن ظن در نگاه غرب نسبت به صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای خود بود یا اینکه ابزاری است برای مقابله با تحریم های احتمالی نشست آینده گروه 5+1 ؟ هر چه باشد دیگر اروپا و آمریکا نباید ایران را دستکم بگیرند. ایران در سالهای اخیر اولا ثابت کرد که قدرت بزرگی در منطقه به حساب میآید که این گونه محور اخبار بینالملل قرار می گیرد و ثانیا ثابت کرده است که به سادگی از مواضع و پیشرفتهای هستهای خود عقبنشینی نمیکند. این رویکرد قاطع ایرانی منجر شد که روسای جمهور آمریکا و فرانسه و نخستوزیر انگلیس در نشست سران 20 تصویر جدیدی از ایران مقتدر به جهان معرفی کنند. در سخنان آنها تهدیدهای بسیاری از موضع ضعف دیده می شد که در صدد بودند نظام اسلامی ایران را وادار به پذیرش مطالبات 5+1 کنند. تاکید شدیدی بر مذاکره داشتند که نشان می دهد تحریم از سوی آنها، آنچنان جدی نیست. البته آمریکا، فرانسه و انگلیس میدانند که تنها بازیگران 5+1 نیستند و باید برای فشار همه جانبه علیه ایران دو قدرت سیاسی دیگر جهان یعنی روسیه و چین را نیز با خود همراه کنند. توقف سپر موشکی آمریکا در اروپای شرقی شاید امتیازی بود که آمریکا میخواست به روسیه نشان دهد اما کدورتهای سیاسی این دو فراتر از این مسائل است و رویدادهای گرجستان، آمریکا را به شدت در حافظه روسها منفور کرده است. تحلیلگران بسیاری نیز توقف سپر موشکی را به مثابه یک شکست و نشانهای از مقدمه فروپاشی هژمونی آمریکایی در منطقه دانستهاند. تشدید اختلافات رژیم صهیونیستی - آمریکا بر سر توقف شهرکسازی نیز شکست دیگری برای کاخ سفید تلقی شد که این کشور را ناگزیر به خروج همه جانبه از منطقه کرد. خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان بر همین اساس تفسیر می شود. اقناع چین نیز به دلیل روابط محکم تهران- پکن بسیار هزینهبر خواهد بود. بر پایه این دلایل، غرب چارهای جز تغییر رویه نسبت به ایران ندارد و استفاده از ابزار مذاکره تنها راه باقی مانده برای آنهاست تا شاید بدین ترتیب در پای میز مذاکره، ایران را وادار به تسلیم کنند.
امروز ایران، هستهای شده و توقف روند رشد هستهای این کشورمحال است. هستهای شدن یک کشور نیز به معنای تولد یک قدرت برتر در منطقه و تهدید دیگر قدرتهاست. خواه تسلیحات هستهای داشته باشد یا خیر. از سویی رژیم صهیونیستی نیز نمیخواهد برتری هستهای خود را از دست دهد و بدین منظور از یک سو بر آمریکا فشار میآورد تا برتحریمهای ایران بیفزاید و از طرفی دیگر با طرح صلح پایدار در منطقه میخواهد خود را در اذهان عمومی جهان عرب و اسلام مصلح نشان دهد.
در هر صورت برای کنترل فعالیتهای هستهای ایران، مخصوصا با تاسیس سایت دوم هستهای باید همه کشورها بدون توجه به فشارهای صهیونیستی برای حمله نظامی به ایران، از اعضای 5+1 بخواهند تا ایران را به پای میز مذاکره بکشانند. این تنها راه حل مسئله است.